خشم مهمترین عامل درگیریهای خونین است، از آنجایی که خشم در تمامی افراد وجود دارد آموزش کنترل خشم برای شهروندان در جوامع صنعتی و بزرگشهری که افراد با مشکلات زیادی روبهرو هستند یک ضرورت است و یادگیری آن برای افراد هنر است. هر روز با پروندههای زیادی در دادسراها و ادارات پلیس روبهرو میشویم که معمولاً از یک بگو مگوی ساده شروع شده و، چون طرفین هنر کنترل خشم را فرا نگرفتهاند به درگیری خونینی ختم میشود مثل پرونده قتل مرد مسافرکشی که در حوالی متروی آزادگان به دست پسر کشتیگیری به خاطر یک مشاجره لفظی ساده به قتل رسیده است. متهم پس از دستگیری ادعا کرد که برای رفتن به دندانپزشکی عجله داشته و وقتی راننده خودرو را سد راه خود میبیند دست به چاقو میبرد و درگیری خونین را رقم میزند.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت ۱۶:۳۵ عصر روز یکشنبه ۲۲مهرماه کارکنان بیمارستان شهید فیاضبخش قتل پسر جوانی را به مأموران پلیس اطلاع دادند. با اعلام این خبر تیمی از مأموران کلانتری۱۵۳ شهرک ولیعصر راهی محل شدند. مأموران روی تخت بیمارستان با جسد مردی حدوداً ۳۵ساله به نام احمد روبهرو شدند که با اصابت چاقویی به قفسه سینهاش به قتل رسیده بود. بدین ترتیب با تأیید قتل مرد جوان، قاضی سیدسجاد منافیآذر، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل به تحقیق پرداختند.
نخستین بررسیها حکایت از این داشت مقتول که با خودروی تیبایش مسافرکشی میکرده ساعتی قبل در نزدیکی در پارکینگ عمومی خودرواش را برای سوار کردن مسافر پارک کرده که به خاطر سد راه با پسر صاحب پارکینگ درگیری خونینی را رقم زدهاست که در جریان آن پسر صاحب پارکینگ، او و دوستش را با ضربات قمه زخمی میکند و بعد از محل میگریزد. مأموران در نخستین گام از دوست مقتول که در آن درگیری زخمی شده بود تحقیق کردند. وی گفت: من و مقتول هر دو دوست هستیم و او با خودروی تیبا و من هم با خودرویپژو ۴۰۵ خودم در ایستگاه متروی آزادگان مسافرکشی میکردیم. دقایقی قبل از حادثه ما به ایستگاه رسیدیم و منتظر مسافر بودیم که قاتل با خودروی پراید وانتش از پارکینگ پدرش بیرون آمد و به من اعتراض کرد که چرا خودروام را در آن مکان پارک کردهام. ما با هم درگیر شدیم که مقتول به هواخواهی از من وارد درگیری شد که قاتل از خودرواش قمه بزرگی برداشت و یک ضربه به سینه مقتول و یک ضربه هم به صورت من زد. احمد غرق در خون نقش بر زمین شد و قاتل هم با جا گذاشتن خودرواش از محل گریخت.
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی قاتل فراری آغاز کردند. بررسیها نشان داد صاحب پارکینگ دو پسر ۲۲ و ۲۵ساله به نام کامیار و بامداد دارد که در پارکینگ پدرشان مشغول به کار هستند. همچنین مأموران دریافتند کامیار و بامداد پس از حادثه هر دو به مکان نامعلومی گریختهاند. در نهایت مأموران ۲۱آبانماه مخفیگاه بامداد را در حوالی شهرک ولیعصر شناسایی و وی را بازداشت کردند.
در حالی که شاهدان همگی گواهی میدادند قاتل بامداد است، اما وی در بازجوییها منکر قتل شد و گفت: قاتل برادر کوچکش کامیار است. وی گفت: من و برادرم با هم شباهت زیادی داریم. روز حادثه او پس از درگیری به خانه آمد و گفت: با دو مسافرکش درگیر شده است و از ترس خودروی مرا سوار شد و پس از رها کردن آن داخل خیابان فرار کرد. از آنجایی که مأموران خودروی مرا در خیابان کشف کرده بودند من هم از ترس فرار کردم.
در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت کامیار روز سهشنبه ششمآذر پس از ۴۴روز فرار به اداره پلیس رفت و خودش را معرفی و به قتل مرد جوان اعتراف کرد.
صبح دیروز متهم همراه برادرش برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند. قاتل مقابل قاضی منافیآذر موضوع حادثه را توضیح داد. سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: متهم برای تحقیقات تکمیلی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
کامیار هستم ۲۲ ساله.
چه کارهای؟
در نزدیکی محل حادثه، پدرم پارکینگ خودرو دارد که من مدیر پارکینگ هستم.
معتادی؟
نه، ورزشکارم و به صورت حرفهای ورزش میکنم.
چه ورزشی؟
هشتسال است به صورت حرفهای کشتی کار میکنم و چند مقام استانی هم دارم. مدت زیادی بود تمرین میکردم و آماده مسابقات انتخابی تیم ملی کشتی بودم که این اتفاق افتاد.
شما که ورزشکار حرفهای هستی چرا یک راننده بیگناه را به قتل رساندی؟
من اهل درگیری و زد و خورد نیستم، آن روز خیلی عجله داشتم و متأسفانه وقتی با آنها روبهرو شدم نتوانستم خشم خودم را کنترل کنم که این اتفاق افتاد. از طرفی هم من اصلاً قصد قتل نداشتم این حادثه هم اتفاقی بود.
بیشتر توضیح بده؟
آن روز نوبت دندانپزشکی داشتم و خیلی دیرم شده بود که خودروی پراید وانتی که به فرد دیگری فروخته بودم با کلید یدکی که داشتم سوار شدم تا به دندانپزشکی بروم. وقتی از پارکینگ بیرون آمدم با خودروی مینیبوسی به صورت سطحی تصادف کردم که به خاطر عجلهای که داشتم بیخیال شدم، اما ثانیههایی بعد با راننده خودروی پژویی که مسافرکشی میکرد به خاطر اینکه راه را سد کرده بود درگیر شدم. وقتی درگیری ما بالا گرفت راننده تیبا هم که دوست راننده پژو بود به هواخواهی او وارد درگیر شد. آنها چاقو و قمه داشتند و من زیر دست و پای آنها قمه را گرفتم و نفهمیدم چطور به سینه راننده تیبا اصابت کرد.
بعد چه شد؟
وقتی او غرق در خون نقش بر زمین شد از ترس خودروی وانت را جا گذاشتم و به خانهمان فرار کردم. بلافاصله مقداری پول و مدارک و کیسه خوابم را برداشتم و با اتوبوس به شهرستان قم فرار کردم. پس از آن با برادرم تماس گرفتم و از او خواستم به بیمارستان برود و از اوضاع جسمانی راننده تیبا مرا با خبر کند که به من زنگ زد و گفت: او فوت کردهاست.
در این مدت کجا میخوابیدی؟
در این مدت داخل خیابان و پارکها میخوابیدم تا اینکه متوجه شدم برادرم را به اتهام قتل بازداشت کردند و به تهران آمدم و خودم را معرفی کردم.
اگر برادرت دستگیر نشده بود خودت را معرفی نمیکردی؟
من در این مدت عذاب وجدان داشتم و هر شب کابوس میدیدم و حتی یکساعت هم خواب راحت نداشتم، اما خیلی ترسیده بودم. از طرفی هم خانواده مقتول به در خانه ما آمده بودند و مرا تهدید کردهبودند.
حرف آخر؟
خیلی پشیمان هستم. من ورزشکارم، اما آن روز نتوانستم خشم خودم را کنترل کنم و این اتفاق افتاد که زندگی خودم و خانواده دیگری را خراب کردم.