سرگی میخییف، پژوهشگر و رئیس موسسه همکاریهای خزر (مسکو)، در مقاله خود با عنوان «بازگشت روسیه به خاورمیانه» که توسط فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران در زمستان ۱۳۹۶ ترجمه و چاپ شده است در وصف شرایط جامعه شوروی در جنگ رسانهایِ شرح داده شده، میگوید: «تمامی استدلالها به مقایسه سطح رفاه در روسیه و غرب محدود شده بود. بخش دیگر این استدلالها، به ادعاهای بیشمار درباره آزادی و حقوق بشر، که گویا هیچگاه در تاریخ روسیه وجود نداشته، مربوط میشد.» میخییف در مقاله خود شکل گیری تصویر رویایی از غرب و ناکارآمدی نظام شوری را در چهار مرحله به شرح ذیل میشمارد:
۱) افسانهسرایی درباره زندگی غربی: رسانههای تازه تأسیس روسی، با بیان ویژگیهای سبک زندگی غربی و سیاستهای آن، چیزی به مردم روسیه نشان میدادند که با واقعیت فاصله زیادی داشت. در توصیف ویژگیهای مثبت زندگی غربی تا حد زیادی اغراق و از بیان زوایای منفی این سبک زندگی تقریباً اغماض میشد.
۲) القا عقب افتادگی از غرب: به مردم شوری القاء میکردند که آنها در بدترین شرایط در دنیا زندگی میکنند و همه این عقب ماندگیها به دلیل آن است که ما در مسیر تمدن غرب حرکت نمیکنیم. این مطالب واقعیت نداشت.
۳) معرفی شوروی به عنوان ریشه مشکلات جهانی: به مردم فهمانده میشد که تقریباً همه مشکلات جهانی منبعث از سیاستهای خشن شوروی سابق است و این شوری بوده که نمیخواسته از غرب متمدن (که همیشه تلاش داشته تا به ما کمک نماید) حرف شنوی داشته باشد.
۴) القاء محدودیتهای حقوق بشری در شوروی: طرفداران ارزشهای غربی ضمن تحمیل مباحث آزادی و حقوق بشر به جامعه، دروغ خطرناک دیگری را مرتکب شدند. آنها آغاز به سخن گفتن درباره محدودیت حقوق بشر در شوروی کردند. اما در عمل، هدف اصلی حقوق بشر در آزادی نامحدود تمایلات و جنبههای منفی عنوان میشد.
میخییف در کنار جنگ رسانهای فوق از فشارها برای تخریب دولت شوروی نیز میگوید. او نوشته است: «در حالی که تودههای عظیم مردم را با افسانه سرائیهای جدید فریب میدادند، در عمل به طور جدی فرآیندهای تخریبی دولت و جامعه را تعقیب نمودند. غرب و متحدان آن در داخل شوروی و سپس فدراسیون روسیه، از همه اهرمهایی که به تضعیف یا تخریب دولت کمک میکرد، حمایت میکردند.»
سرانجام رویا بافیهای جامعه شوروی
با کارگر افتادن سناریوی فوق، شوروی فروپاشید اما آنچه که در عمل رخ داد کاملاً متفاوت از چیزی بود که از دوران پسا شوروی القاء میشد. میخییف در مقاله خود در این باره نوشته است: «ابتدا به نظر میرسید فروپاشی شوروی به رقابت قدرتها خاتمه داده و به دنبال آن شرایط موزون و متعادل و عصر جدید در دنیا فرا خواهد رسید. وضعیتی که در آن روسیه جایگاه شایستهای به خود اختصاص خواهد داد. ولی به زودی مشخص شد که تمام دشمنیها و تقابلی که غرب علیه اتحاد شوروی به کار میبست، در رابطه با فدراسیون روسیه نیز وجود خواهد داشت. غرب، تحت عناوینی و شعارهایی، چون آزادی و امکانات برابر برای همه، مستقیماً فروپاشی روسیه را هدف گرفت. با حضور مشاوران غربی در حوزه اقتصاد، غارت وحشیانه و تاراج صنایع شوروی سابق رخ داد. تحت شعارهایی، چون اقتصادِ مبتنی بر بازار آزاد، تمامی بخشهای صنعت از بین رفت و به بهانه خصوص سازی و با قیمت پایین به بخش خصوصی واگذار شد و شرکتها ورشکسته شدند. موسسات علمی تحقیقاتی و دفاتر پژوهشی تعطیل شدند. زیر ساختها و سیستم آموزشی از بین رفت. فقط آن چیزی که سریعاً به کسب درآمد منجر شد و میتوانست برای اقتصاد آمریکا و اروپا سودآورد باشد، یعنی استخراج مواد اولیه، حفظ شد.»
آنچه که در فوق به نقل از مقاله سرگی میخییف نقل شد، اکنون درباره ایران نیز مشهود است و میتوان مصادیق مختلف آن را مشخص کرد. به همین صورت آنچه بر سر آنها آمد، میتواند با غفلت ما، مجدداً تکرار شود؛ تضمینی نیست که خداوند تا ابد و در هر شرایطی منت نهد و دین خود و استقلال کشور را بر ما نعمت بخشد؛ وعده خداست که اگر ما تغییر کنیم، حال و وضعِ نعمات ما نیز تغییر میکند. از همین رو سرگذشت کشورهایی چون شوروی که در شرایطی مشابه قرار داشتند برای جامعه ما و به ویژه جامعه رسانهای که در خط مقدم جنگ هستند، عبرت آموز است.