کد خبر: 935206
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۷ - ۰۵:۱۹
جریان‌شناسی فقه شیعه در گذر زمان
روش فقاهتی محقق اردبیلی و شاگردان وی از حدود قرن نهم هجری و سختگیری ایشان در پذیرش اخبار و روایات واحد، منجر به عدم پذیرش و حذف بسیاری از منابع روایی به عنوان مراجع صدور احکام دینی شد
حجت‌الاسلام محمدمهدی زمانی
یکی از موضوعات مهم در شناخت اسلام و تشیع توجه به تاریخ تکامل فقه شیعه است. انسجام کنونی نظام فقاهت در تشیع طی گذشت دوره‌هایی به این مرحله رسیده و تکامل یافته است که در هر یک رویکرد خاصی به فقه در جریان بوده است. علم به مراحل تکامل و پیشرفت هر دانشی از جمله دانش فقه به ما کمک می‌کند تا بدانیم هم‌اکنون در چه نقطه‌ای ایستاده‌ایم و برای رسیدن به این نقطه چه مراحلی طی شده و اگر در پی تجدید و بازآفرینی رویکرد به یک دانش باشیم از تجربیات پیشین اندوخته بگیریم. فقه شیعه نیز از این قاعده مستثنا نیست و با توجه به اینکه اصل اجتهاد در فقه شیعه امری مطلوب و بلکه ضروری است در دوره‌های مختلف می‌توانیم شاهد نوع نگاه‌های متفاوتی به مسئله فقه باشیم که البته رویکرد فقاهتی هر دوره را با توجه به زمینه‌های تاریخی و بستر اجتماعی آن دوره باید تفسیر کرد.

آغاز فقاهت

برخی از محققان علوم انسانی اعتقاد دارند آغاز تاریخ فقه را باید به دوران نزول وحی و سپس تشریع آن نسبت داد چراکه با نزول وحی و کلام معصومین در واقع اصول و مبانی فقه شیعه مدرن گردید و منابع پایه‌ای آن بنیان نهاده شد. البته گروهی معتقدند اگر فقه را به معنی اجتهاد اشخاص فقیه در دین و وحی و استخراج اصول شرعی از آن و به تعبیری دیگر «شناخت احکام فرعی شریعت از طریق دلایل تفصیلی» تلقی کنیم نمی‌توان پیامبر (ص) و اهل بیت را به این معنی فقیه دانست چراکه فقه در این معنا مستلزم انقطاع فقیه از منبع فقهی و اجتهاد عقلانی از منابع موجود می‌باشد و در آن طبیعتاً اختلاف و حتی اشتباه وجود دارد؛ در حالی که سخنان پیامبر و اهل بیت انقطاع از حقیقت وحیانی نداشته وقت طلاست یا خطایی در آن‌ها به واسطه عصمت ایشان به چشم نمی‌خورد. بنا بر این دلایل این دسته اعتقاد دارند دوران تشریح و دوران ائمه معصومین را نمی‌توان به‌عنوان ادوار تکامل علم فقه به حساب آورد چراکه این شخصیت‌ها در حقیقت تأمین‌کننده منابع اولیه فقه به شمار می‌آیند؛ لذا فقهی که خصوصاً در دوران امام باقر و امام صادق (ع) و ائمه پس از ایشان گردآوری شد در واقع آن فقه استدلالی اجتهادمحور نبوده است بلکه نوعی فقه ماثور یا روایی به حساب می‌آید.

در واقع می‌توان گفت: جریان فقهی شیعه پس از تشریع وحی، دو مقطع عمده را پشت سر گذاشته است. دوره نخست مربوط به تدوین و تفسیر متون دینی (فقه ماثور) است و دوره دوم دوران استنباط و استدلال (فقه اجتهادی) است.
مراد یادداشت حاضر بیشتر پرداختن به مراحل تکوین قسم دوم از جریان فقاهت است که پس از قرن سوم هجری آغاز به بالندگی کرد.

ادوار جریان فقه استدلالی

به اعتقاد برخی صاحبنظران دست‌کم می‌توان شش دوره تاریخی برای تکامل بستر‌های فقه استدلالی برشمرد. این دسته‌بندی البته با توجه به معیار‌هایی از جمله شیوه استدلالی، گستره موضوعات مورد اشاره، استقلال در شیوه استدلال، عمیق یا سطحی بودن اجتهاد، میزان اعمال نگرش اعتدالی در ارائه نظریات و... صورت پذیرفته است.

مرحله نخست مربوط به تأسیس و پایه‌گذاری این مدل فقهی است. آغاز این دوران مربوط به تلاش‌های علی بن محمد قمی (شیخ صدوق) در قرن چهارم و نگارش و جمع‌آوری آثاری گرانقدر، چون «من لایحضره الفقیه» توسط ایشان و نیز کتاب شریف کافی اثر مرحوم شیخ کلینی است. این دو کتاب گران‌قدر منابع اصلی فقاهت در شیعه را گرد آوردند و از آنجا که فقه شیعه جریانی است مبتنی بر «متون»، لذا نخستین منابع شناختی در فقه توسط این کتب فراهم شد. اجتهاد در تفکر شیعه بر اساس تأمل و تعمق در ادله مستخرج از متون دین و تشخیص مصادیق از این منابع است. پراکندگی این منابع در دوره حیات ائمه اطهار نیازمند تلاش و عزم جدی به منظور گردآوری مجموعه‌ای از این روایات بود که کافی و من‌لایحضره الفقیه تلاش‌های گرانبهایی در این حوزه به شمار می‌روند. بر پایه همین کتب «فقه ماثور» بود که رفته رفته فقه استدلالی و آثار در این زمینه زیاد شد تا جایی که در قرن پنجم هجری، علم فقه تقریباً به یک ساختار منسجم و منظم در حوزه شرعی رسید و توانست خود را به مرتبه فراروایات و استنباط پویا برساند.

در اولین دوره فقاهت، به منظور تقنین اهمیت اساسی به خردورزی داده نمی‌شود بلکه استنباط روایی اصالت دارد. شیخ‌مفید و سیدمرتضی از دیگر شخصیت‌های مهم در تایخ این دوره از تکامل فقهی به حساب می‌آیند که رویکردشان رفته رفته به سمت تفقه اجتهادی و شیوه استدلال عقلانی معطوف می‌گردد.

دوران شکوفایی و انسجام فقه

در دسته‌بندی مدنظر حدفاصل دوران حیات شیخ طوسی در قرن پنجم و محقق حلی در قرن هفتم دوره‌ای است که در آن جریان فقاهت به انسجام و نظم دست می‌یابد. جناب شیخ طوسی پس از تلاش‌هایی که شیخ مفید و سید مرتضی برای تبیین حدود و ثغور علم فقه و جداسازی مفهومی آن از دانش‌های دیگر همچون اصول انجام دادند، دست به قانونمند کردن فرآیند استنباط زد. بدین منظور وی به وضع چارچوب‌هایی برای سنجش قانونمند روات احادیث در علم رجال همت گمارد. جناب شیخ طوسی در کتاب «التهذیب»، به بحث در استدلال نظریات فقهی شیخ مفید پرداخته و در کتاب «الاستبصار» پیرامون اخبار متعارض واصله از سوی متون روایی را مورد بحث قرار می‌دهد.

تقسیم‌بندی ابواب و موضوعات فقهی که شیخ طوسی عمدتاً با نیم‌نگاهی به فقه رایج اهل سنت این دسته‌بندی را صورت داد، از خلاقیت‌های ماندگار شیخ طوسی است که تا هم‌اکنون نیز جریان فکری حوزه را به لحاظ چارچوب‌شناختی مورد تأثیر قرار داده است. با وجود این تأثیرپذیری در نظام‌بخشی و ساماندهی به فقه، و به دلیل جو حاکم فضای اهل سنت بر فضای اجتماعی و سیاسی، رویکرد شیخ طوسی اثبات برتری فقه شیعه نسبت به شیوه فقهی عامه بود و حتی کتاب «خلاف» را در اثبات همین برتری به نگارش درآورد.

با وجود مسائل یاد شده، شیخ طوسی در مقابل رویکرد‌هایی که به اجتهاد رأی بیش از اصل متون به بهانه اینکه متون روایی برای استنباط احکام کفایت نمی‌کند، واکنش نشان می‌داد و با برخی روش‌ها و رویکردهایی، چون قیاس، استحسان، مصالح مرسله، سنت صحابی که در کنار تأویل منابع روایی به عنوان روش‌های فهم نوین و استخراج احکام مدنظر قرار گرفته بود، روی خوش نشان نداد.
کتاب المبسوط شیخ طوسی یک دوره کامل فقه شیعه است، تلاشی موفق برای گسترش شاخه‌ها و فروع مسائل فقهی به شمار می‌آید و حجم بسیار زیادتری را نیز نسبت با سایر کتب روایی پیش از خود (مانند المقنعه شیخ مفید یا نهایه خود شیخ طوسی) دارد.

طی مدت دو قرن و تا ظهور محقق حلی، روش اجتهادی شیخ طوسی غلبه کامل بر رویکرد فقاهتی شیعه داشت و در این دوران شاهد عرض اندام روش‌ها و رویکرد‌های انتقادی جدی نسبت به این سبک نیستیم.

استدلال فقه شیعی

با ظهور محقق حلی در قرن هفتم در حوزه فکری و علمی حله و نیز در ادامه شخصیت‌های بزرگی، چون شهید اول، شهید دوم و محقق کرکی تا اواسط نیمه دهم هجری قمری، موج دیگری از جریان فقاهت شیعه پی‌ریزی شد.
در این دوره که حله، جبل عامل و اصفهان مراکز عمده فقهی و علمی تفکر شیعه را تشکیل می‌داد، رشد و پویندگی فقاهت شیعه به حد اعلای خود رسید و رویکرد انتقادی نسبت به سبک فقهی حاکم (رویکرد شیخ طوسی) نوعی استقلال و نوگرایی را در این جریان ایجاد کرد.

احادیث در این دوران به معتبر و غیرمعتبر تقسیم شدند تا ابزار فقهی در دست مجتهدان هرچه خالص و ناب‌تر باشد. گرچه شیخ طوسی را می‌توان از مبدعین علم رجال به حساب آورد، اما دقت زیادی در دوره جدید برای خالص‌سازی و ثقه‌سازی روایات صورت گرفت و مطالعه احوال و زندی روات احادیث و جدا کردن افراد غیرثقه از گزینی آن‌ها مورد تأکید واقع شد.

در این دوران همچنین از ابزار‌هایی مانند علم نجوم و حساب در تعیین حدود و احکام شرعی خصوصاً به دلیل حضور بزرگان و دانشمندانی نظیر خواجه نصیر طوسی استفاده شد. به هر حال می‌توان مهم‌ترین ویژگی فقاهت در این دوره را کوشش برای دوری از تقلید سبک‌های اجتهادی پیشین و سایر مکاتب فقهی دانست. مهم‌ترین ماحصل این رویکرد، باز شدن پای موضوعات جدید و مبتلابه و نیز ابواب اجتماعی خصوصاً مباحث فقه تجارت و فقه معاملات به جریان فقه بوده است. فقه سیاسی و حکومت نیز از جمله مواردی بود که بیشتر در این دوره نسبت به ادوار پیشین مورد بررسی و استخراج مبانی شریعت قرار گرفت.

دو قطبی اخباری‌گری و عقلانیت‌ورزی

روش فقاهتی مرحوم محقق اردبیلی و شاگردان وی از حدود قرن نهم هجری و سختگیری ایشان در پذیرش اخبار و روایات واحد، منجر به عدم پذیرش و حذف بسیاری از منابع روایی به عنوان مراجع صدور احکام دینی شد. این مسئله حساسیت زیادی را میان صاحبان رویکرد اخباری برانگیخت.

تنش فکری که در تمام طول این دوران به عمر حدود دو قرن میان جریان اصولی و اخباری حکمفرما بود نهایتاً با رویکرد‌های میان‌گرایانه مرحوم وحید بهبهانی (وفات: ۱۲۰۵ هـ. ق) و دعوت اصولیون به پرهیز از افراط در رد منابع روایی (به‌رغم اینکه خود یک اصولی بود) نهایتاً باعث کمرنگ شدن این اختلافات روشی و پایان یافتن این دوره شد.
گرایش عمده بر عقلانیت اجتهادی و کم‌توجهی برخی در این دوره نسبت به جریان روایی، البته تا سال‌ها مورد انتقاد برخی از جریان‌ها واقع شد چراکه فتاوای برگرفته از این تفکر، برخی از دستورات شرعی و احکام را که تا پیش از این با استناد به روایات واحد صادر شده بود و حتی مورد اجماع فق‌ها قرار گرفته بود منقضی کرد و انجام این امور را از تکلیف مقلدان ساقط می‌دانست.

در این دوران علم رجال و اصول پیشرفت زیادی کرد و گستره آن بیشتر شد. به عنوان مثال اگر چه در دوره قبلی علم رجال می‌کوشید تا احادیث را به نوع معتبر یا غیرمعتبر تقسیم کند، با افزایش متغیر‌های قابل بحث برای تصمیم‌گیری در ماهیت روایات، عمدتاً احادیث به چهار دسته صحیح، حسن، موثق و ضعیف تقسیم شد.
سختگیری در پذیرش احادیث موجب می‌شد تا فق‌ها برای استدلالات خود بیشتر به دو منبع اجتهاد عقلی و نیز آیات قرآن مراجعه کنند.

همان‌طور که در آثار محقق اردبیلی نیز قابل مشاهده است این طیف از فق‌ها استخراج اصول و مبانی دینی با رویکرد قرآن محوری را پایه‌گذاری کردند که البته خیرات و برکات زیادی برای دین‌پژوهی شیعه داشت.
همان‌گونه که اشاره شد تأکید بسیار و گاه افراطی و کنار گذاشتن و ضعیف شمردن احادیث و روایات مورد اجماع پیشینیان، واکنش متقابل فق‌های اخباری را برانگیخت و آثار زیادی در گردآوری روایات و احادیث غزل ایشان در این دوران قابل مشاهده است. حتی در این مقطع رویکردی میان جریان اخباری حاکم شد که بر ثقه بودن و پذیرش مسلم روایات جمع‌آوری شده در کتب اربعه شیعه (کافی، من لایحضره الفقیه، التهذیب و الاستبصار) - همچون صحه سته اهل سنت- تأکید می‌کرد.

از میانه‌روی تا بالندگی

دوره پنجم اجتهاد شیعه را می‌توان از اواسط قرن دوازدهم هجری تا میانه قرن سیزدهم و رواج مکتب شیخ انصاری به حساب آورد.
در این دوره رفته رفته طی چند نسل، فق‌های اخباری و اصولی از تندروی در عقاید خود به همگرایی و تقریب افکار رسیدند.

شاید نقطه شروع این تقریب را بتوان به حضور همزمان دو فقیه اصولی و اخباری همزمان در مرکز حوزه علمیه کربلا (محدث بحرانی و وحید بهبهانی) مربوط دانست که زمینه‌ساز مناظرات و گفت‌وگو‌های درون مذهبی و فقهی شد. خصوصاً تلاش‌های وحید بهبهانی و کاهش افراط و تعصب در گرایش به یک طرز تفکر، جریانی را پدید آورد که به حد اعتدال میان تفکر عقلانی و اخباری نزدیک بود. این همگرایی و میانه‌روی در میان شاگردان وی از جمله سیدمهدی بحرالعلوم، جعفر کاشف الغطا و محقق قمی به اوج رسید.

واپسین و ششمین دوره‌ای را که می‌توان برای جریان فقاهتی برشمرد که تا امروز نیز ادامه داشته است، از نیمه دوم قرن سیزدهم هجری و ابتدای نقش‌آفرینی شیخ انصاری در حوزه فقهی برشمرد. شیخ انصاری که می‌توان وی را مجتهد بزرگ عصر خود و برترین شاگرد مرحوم صاحب جواهر دانست، فضای فکری مهیا کرد که تا هم‌اکنون حوزه‌های علمیه در آن تنفس می‌کنند.

کتاب‌هایی از جمله مکاسب که روش فقهی و اصولی شیخ را مشخص می‌سازند، علاوه بر بررسی مسائل قدیمی، موضوعات مستحدثه و حتی مسائل محتملی که در آینده امکان رخداد دارد را مورد بررسی قرار می‌دهد که پیش از وی چنین رویکردی عمومیت نداشت. طبیعتاً زمان‌شناسی و روش پژوهش‌محور شیخ سبب گرایش بزرگانی از جمله میرزای شیرازی، محقق نائینی، آیت‌الله بروجردی، امام خمینی و شهید صدر به این روش شد که تا امروز نیز بخش مهمی از جریان فقهی حاکم بر فضای انقلاب را دربر دارد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر