کد خبر: 935028
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۷ - ۰۵:۲۲
چطور می‌توانیم الگو‌های فکری‌مان را رصد کنیم؟
منشأ بسیاری از افکار ما در چند الگوی مشخص و تکرارشونده است: من قضاوت می‌کنم، من مقایسه می‌کنم، من منفی‌بافی می‌کنم و... به یک معنای وسیع‌تر من در تماس با آن چیزی که واقعاً هست و وجود دارد نیستم، بلکه با یک ذهنیت دارم به آنچه در بیرون می‌گذرد نگاه می‌کنم
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: علت اینکه بسیاری از ما در پروژه‌مان برای تغییر با شکست مواجه می‌شویم و نمی‌توانیم تغییری در عادت‌ها، رفتار‌ها و ذهنیت‌های خود پدید بیاوریم به این جا برمی‌گردد که ما کمتر خود را به صورت یک جریان متصل می‌بینیم. به عبارت دیگر ما مثل یک پازل بزرگ هستیم که هر روز یک تکه از این پازل را به دست می‌گیریم، بنابراین به تصویری واقعی از آنچه هستیم نمی‌رسیم. مثلاً من یک روز تکه‌ای پازل را به دست می‌گیرم: «من عصبانی هستم.» دو هفته دیگر یک تکه دیگر را به دستم می‌گیرم: «من بسیار زود نسبت به رخداد‌های بیرون تحریک‌پذیری نشان می‌دهم.»، اما چون این دو تکه از پازل را کنار هم قرار نداده‌ام، نمی‌توانم بین آن تکه یعنی «عصبانیت» و قطعه دیگر یعنی «تحریک‌پذیری از بیرون» ربط برقرار کنم. یا مثلاً من یک روز متوجه می‌شوم که ریشه درد‌های من به خاطر خواسته‌های ذهنی من است، اما دقت نمی‌کنم که ببینم چرا من در سیطره خواسته‌هایم هستم، یا این خواسته‌ها دقیقاً کجا ساخته می‌شود. یا مثلاً یک روز تکه‌ای از پازل را دست می‌گیرم که مربوط به ترس‌های من است، اما نمی‌توانم به تصویر درستی از ترس‌هایم برسم، یعنی مثلاً ببینم که امروز من از فلان واقعه و رخداد ترسیدم، فردا از چیزی دیگر، پس فردا باز ترس در یک محدوده دیگر سراغ من آمد، اما نمی‌توانم این تصویر‌ها را یک کاسه کنم و ببینم آن تصویر کلی که ترس‌های مرا می‌سازد چیست.

جای نشتی روح کجاست؟

چندی پیش یکی از دوستانم این متن را از یک نویسنده خارجی که تمرین بسیار خوبی در این زمینه است برایم فرستاده بود. به این متن توجه کنید: «فقط برای هفت روز در دفتر خاطرات روزانه خودت هرآنچه را که بیشترین زمان تو را می‌گیرد یادداشت کن. در مورد چه چیزی بیش از همه خیالبافی می‌کنی، در کجاست که انرژی تو راحت‌تر و بیشتر جریان پیدا می‌کند و فقط با تماشا کردن این به مدت هفت روز و یادداشت کردن آن‌ها در دفترت، می‌توانی ویژگی اساسی خودت را پیدا کنی؛ و این یافتن، نیمی از پیروزی است. شناخت این دشمن به تو قدرتی عظیم می‌بخشد و آنگاه بخش دوم بسیار ساده است: اینک از آن هشیار باش. وقتی که دشمن حمله می‌کند، واکنش نشان نده، فقط تماشایش کن. گویی که چیزی بر روی پرده نمایش حرکت می‌کند و ربطی به تو ندارد. اگر بتوانی وارسته و بدون تأثیر بمانی، ناگهان انرژی عظیمی رها می‌شود که در دشمن تو موجود بود، آن انرژی که همه روزه به آن دشمن می‌دادی. تو به آن آب می‌دادی و آن را تغذیه می‌کردی. اگر کسی به آن اشاره می‌کرد، تو عصبانی می‌شدی و به هر راه ممکن از آن محافظت می‌کردی. به روش‌های مختلف آن را توجیه می‌کردی. اینک فقط آن را تماشا می‌کنی. تمامی آن انرژی به سادگی تخلیه می‌شود. احساس تجدید حیات می‌کنی. تمامی وجودت ناگهان تازه می‌شود.
آن وقت به سراغ دشمن شماره دو برو، دشمن شماره سه، زیرا باید کار تمامشان را بسازی. روزی که هیچ دشمنی در ذهنت نداشته باشی، چنان وقار و چنان زیبایی خواهی داشت و چنان انرژی عظیمی که همچون هزاران گل شکوفا می‌شود.»

خیال‌هایی که واقعیت می‌پنداریم

واقعیت آن است که آن گفته رسول‌الله (ص) که «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسَکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ / دشمن‌ترین دشمنان تو همان نفسی است که در درون تو قرار دارد» یک واقعیت ملموس است، اما زمانی انسان می‌تواند متوجه این امر شود، یعنی عمیقاً متوجه شود که دشمن‌ترین دشمنان انسان در درون خود او قرار دارد و زمانی می‌تواند با دشمن درون جدال کند که بتواند خودش را زیر نظر بگیرد. من تا زمانی که خواسته‌ها و ترس‌هایم را زیر نظر نگیرم نمی‌توانم متوجه ماهیت واقعی آن‌ها شوم. مثلاً فرض کنید شما صبح از خواب بیدار می‌شوید و اولین فکری که به ذهنتان می‌رسد این است که باز می‌خواهم بروم به آن اداره لعنتی، یا اولین فکری که به ذهنتان می‌رسد این است که چرا دیروز فلانی آن حرف را به من زد و نظایر آن. شما فکر می‌کنید در طول روز از این فکر‌ها چندین نمونه به ذهنتان خطور می‌کند. اگر صادق باشیم احتمالاً هزاران مورد را رصد خواهیم کرد، زنجیره‌ای که اولاً طولانی است و درثانی مثل بند نافی که دور گردن جنین پیچیده شده دور ذهن ما پیچیده شده است و خفه‌مان می‌کند، اما درواقع این زنجیره را با وجود طولانی و پیچیده بودنش می‌توان در چند الگوی تکرارشونده خلاصه کرد؛ یعنی اگر من در طول روز خودم را زیر نظر بگیرم می‌بینم که مثلاً یک چهارم یا یک سوم فکر‌های داخل سر من از الگوی تکرارشونده قضاوت می‌آید. متوجه می‌شوم که من در طول روز بار‌ها و بار‌ها در حال قضاوت هستم. مثلاً من اول صبح یک سرباز را می‌بینم که در میدان محله ما ایستاده و طلب کمک می‌کند. بدون اینکه به او توجه کنم و کمکی به او کرده باشم سریع او را قضاوت می‌کنم. فکر می‌کنم سرباز نیست، بلکه لباس سربازی پوشیده که باورپذیر باشد و ملت را فریب بدهد و این فکر پیوند می‌خورد به اینکه اگر من بمیرم هم حاضر نیستم چنین کنم و از لباس سربازی برای گدایی و فریب مردم استفاده کنم. توجه کنید این فکر دوم روی فکر اول ایستاده است و از آن تغذیه می‌کند، آن هم در شرایطی که شما فکر اول خود را یک واقعیت محتوم پنداشته‌اید و فکر دوم را بر فرض واقعی بودن فکر اول برافراشته‌اید. در ادامه فکر سوم هم می‌آید: چرا جوان‌های حالا اینقدر تنبل شده‌اند و حال کار کردن ندارند؟ اصلاً از کجا معلوم آن کسی که لباس سربازی پوشیده معتاد نباشد؟ می‌بینید؟ به همین راحتی من دچار این توهم می‌شوم که درباره یک واقعیت حرف می‌زنم، در حالی که همه این سلسله و زنجیره‌ای که تشکیل شده با یک فکر آغاز شده است، اما اگر من حلقه‌های این زنجیره را زیر نظر نگیرم متوجه نمی‌شوم که با اینکه ۵۰۰ فکر در سر من رفت و آمد کرده و از این حلقه به آن حلقه پریده‌ام، اما در حقیقت یک فکر بیشتر نبوده است و آن هم قضاوتی بوده که درباره یک فرد در اول صبح انجام داده‌ام.

حضور مشاهده‌گر، شرط رسیدن به الگو‌های فکری

شما توجه کنید که منشأ بسیاری از افکار ما در چند الگوی مشخص و تکرارشونده است: من قضاوت می‌کنم، من مقایسه می‌کنم، من منفی‌بافی می‌کنم و... به یک معنای وسیع‌تر من در تماس با آن چیزی که واقعاً هست و وجود دارد نیستم، بلکه با یک ذهنیت دارم به آنچه در بیرون می‌گذرد نگاه می‌کنم و دچار این وهم می‌شوم که من در ارتباط با واقعیت هستم، اما شما زمانی متوجه خواهید شد که در واقعیت حضور نداشته‌اید و در حقیقت در تماس با ذهنیت خود قرار داشته‌اید که بتوانید الگو‌های تکرارشونده ذهنتان را به‌عینه ببینید، اما شما نمی‌توانید به این الگو‌ها پی ببرید، مگر اینکه در هر فکری که در سرتان وجود دارد یک حضور مشاهده‌گر هم داشته باشید و ببینید که اکنون چه فکری در سر شما می‌جوشد، آن وقت می‌توانید افکار خود را دسته‌بندی کنید و به الگو‌های مشخصی در این باره برسید.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار