به گزارش جوان آنلاین، محمد رضا کائینی، دبیر صفحه تاریخ روزنامه جوان، به مناسبت سالگرد فوت علامه محمد تقی جعفری(ره)، در صفحه اینستاگرام خود به ذکر خاطرهای از رابطهی علامه جعفری(ره) با دکتر سروش پرداخت. متن کامل یادداشت او در ادامه آمده است:
در آغازین ماههای تحصیل علوم قدیمه، خبر آمد که استاد محمد تقی جعفری بنا دارند در منزل خویش «منطق مظفر» درس گویند. با خامی و بلندپروازی مالوفِ آن دوره، در موعد مقرر بدان محفل شتافتم. استاد، اما در آغاز با کلامی، امثال این نگارنده را از تعجیل برحذر داشت وگفت: «آقایانی که هنوز مغنی اللبیب را آغاز نکردهاند، در درس شرکت نکنند!» توصیهای که به گوش نگرفتم و از قضا، توانستم درس را نیز فهم کنم. از همان سربند، با ایشان ارتباطی صمیمانه یافتم، که تا پایان حیات آن بزرگوار تداوم داشت.
القصه در یکی از روزهای تابستان سال هفتاد وشش و در بلبشوی مطبوعاتی پس از دوم خرداد، جملاتی از قلم ِ ادب فرونهادهی آنکه امروز متاع «رویای رسولانه» را به دکان خویش آورده، خواندم به این مضامین: «من آقای جعفری را یک فرد عادی میدانم و معتقدم جامعه فرهنگی ما که به نقد آثار وی نپرداخت، متضرر شد.»
طبیعی بود که پس از خواندن این عبارات، به جست وجو برآیم که ماجرا چیست؟ و معلومم گشت در آستانه برگزاری آئین بزرگداشت علامه جعفری در دانشگاه تهران، عبدالکریم سروش به اتفاق اکبر گنجی و ماشاالله شمس الواعظین به منزل استاد رفته و به ایشان گفتهاند: «برگزاری این نکوداشت، پیش پرداخت حاکمیت برای وابسته کردن شماست و نیکوترین عمل در آن روز، این است که به محض حضور درپشت تریبون، درباره لزوم بسط ید آقای منتظری و... صحبت کنید!» بدیهی بود که استاد از پذیرش این خواسته سرباز زده و جلسه با غبن و ناکامی سروش و همراهانش پایان گرفته بود. چندی بعد، خبر این دیدار در یکی از نشریات درج شد و سخنان هتاک در واکنش بدان بیان گشت.
از شما چه پنهان که راقم در بیست و یک سال قبل، درک نمیکرد که سروش با کوله باری از وهن تفقه و متولیان آن، از چه روی باید در پی بسط ید منتظری باشد؟ اما امروزه با فرو افتادن بسا پرده ها، حتی کودکان کوچه نیز به سر آن واقفند.
به هر روی، پس از شنیدن ماجرا، در تماسی تلفنی با استاد، از صحت و سقم داستان پرسیدم. چند بار بالحنی محکم گفتند: «قطعی است.» با خام اندیشی ژورنالیستی خود، سوال کردم: «پس چرا جواب نمیدهید؟» پاسخ داد: «او با جواب گویی من، بدتر بزرگ میشود، باید از کنار ماجرا گذشت!»
این زمان بگذشت و چند ماه بعد، استاد به جوار رحمت حق باریافت و تشییع پرشکوه وی در تهران و مشهد، جلوههایی دیدنی از محبوبیت او در میان مردم را نمایان ساخت. هتاک که مجموعاً آغاز و انجام ماجرا را به ضرر خویش یافته بود، در صدد جبران مافات برآمد و خواست در محفل نکوداشت سالگرد استاد در تبریز سخن بگوید که با اعتراض علاقمندان به ایشان، سخنرانی وی لغو شد و این رویداد به سان آخرین نشان از ارتباط آن دو، در تاریخ ماند!