با نگاهی به تاریخ تمدنهای مختلف میتوان دریافت زنان به شکل مستقیم و غیرمستقیم در شکلگیری تحولات تاریخی نقش داشتهاند. واقعه عاشورا هم یکی از بزنگاههای تاریخی است که زنان هم قبل از این واقعه و هم در جریان روز واقعه نقشی تأثیرگذار داشتهاند. اما اصلیترین نقشآفرینی زنان در واقعه عاشورا پس از این واقعه و با حماسهآفرینیهای عقیله بنیهاشم حضرت زینب کبری (س) رقم میخورد.
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب حماسه حسینی خود درباره نقش زنان در ساختن تاریخ مینویسد: آنچه تحقیقات تاریخی و ملاحظات روانی ثابت کرده، این است که زن در ساختن شخصیت مرد بیشتر مؤثر است تا مرد در ساختن شخصیت زن. بدین جهت است که تأثیر غیرمستقیم زن در ساختن تاریخ، لامنکر و غیرقابل انکار است. زن مرد را ساخته است و مرد تاریخ را، اما نقش زنان در ساختن تاریخ به سه شکل میتواند باشد: یکی اینکه اساساً زن نقش مستقیم در ساختن تاریخ نداشته باشد، یعنی نقش زن منفی محض باشد. در بسیاری از اجتماعات برای زن جز زاییدن و بچه درست کردن و اداره داخل خانه نقشی قائل نبودهاند؛ یعنی زن در اجتماع بزرگ نقش مستقیم نداشته و نقش غیرمستقیم داشته است، به این ترتیب که او در خانواده مؤثر بوده و فرد ساخته خانواده در اجتماع مؤثر بوده است. یعنی زن مستقیماً بدون اینکه از راه مرد تأثیری داشته باشد، به هیچ شکل تأثیری در بسیاری از اجتماعات نداشته است ولی در این اجتماعات زن به رغم اینکه نقشی در ساختن تاریخ و اجتماع نداشته است، بدون شک و برخلاف تبلیغاتی که در این زمینه میکنند، به عنوان یک شئ گرانبها زندگی میکرده است؛ یعنی به عنوان یک شخص، کمتر مؤثر بوده ولی یک شئ بسیار گرانبها بوده و به دلیل همان گرانبهاییاش بر مرد اثر میگذاشته است. ارزان نبوده که در خیابانها پخش باشد و هزاران اماکن عمومی برای بهرهگیری از او وجود داشته باشد، بلکه فقط در دایره زندگی خانوادگی مورد بهرهبرداری قرار میگرفته است لذا قهراً برای مرد خانواده یک موجود بسیار گرانبها بوده و طبعاً و بدون شک مرد عملاً در خدمت زن بوده است. ولی زن شئ بوده، شیئی گرانبها، مثل الماس که یک گوهر گرانبهاست؛ شخص نیست، شئ است ولی شئ گرانبها.
بنا بر تأکید استاد شکل دیگر تأثیر زن در تاریخ که در جوامع قدیم زیاد نبوده- این است که زن عامل مؤثر در تاریخ باشد، نقش مستقیم در تاریخ داشته باشد و به عنوان شخص مؤثر باشد نه به عنوان شئ، اما شخص بیبها، شخص بیارزش، شخصی که حریم میان او و مرد برداشته شده است. دقایق روانشناسی ثابت کرده است که ملاحظات بسیار دقیقی یعنی طرحی در خلقت بوده برای عزیز نگهداشتن زن. هر وقت این حریم به کلی شکسته و این حصار خرد شده است، شخصیت زن از نظر احترام و عزت پایین آمده است. البته از جنبههای دیگری ممکن است شخصیتش بالا رفته باشد مثلاً باسواد شده باشد، عالمه شده باشد، ولی دیگر آن موجود گرانبها برای مرد نیست. از طرف دیگر، زن نمیتواند زن نباشد. جزء طبیعت زن این است که برای مرد گرانبها باشد و اگر این را از زن بگیرید، تمام روحیه او متلاشی میشود. آنچه برای مرد در رابطه جنسی ملحوظ است، در اختیار داشتن زن به عنوان یک موجود گرانبهاست نه در اختیار یک زن بودن به عنوان یک موجود گرانبها برای او ولی آنچه در طبیعت زن وجود دارد این نیست که یک مرد را به عنوان یک شئ گرانبها داشته باشد، بلکه این است که خودش به عنوان یک شئ گرانبها مرد را در تسخیر داشته باشد. جوامع اروپایی به این سو میرود، یعنی از یک طرف به زن از نظر رشد برخی استعدادهای انسانی از قبیل: علم و اراده شخصیت میدهد ولی از طرف دیگر ارزش او را از بین میبرد.
از نگاه استاد مطهری شکل سومی هم وجود دارد و آن این است که زن به صورت یک «شخص گرانبها» دربیاید، هم شخص باشد و هم گرانبها؛ یعنی از یک طرف شخصیت روحی و معنوی داشته باشد، کمالات روحی و انسانی نظیر آگاهی داشته باشد و از طرف دیگر، در اجتماع مبتذل نباشد. یعنی آن محدودیت نباشد و آن اختلاط هم نباشد؛ نه محدودیت و نه اختلاط بلکه حریم. حریم مسئلهای است بین محدودیت زن و اختلاط زن و مرد.
ایشان تأکید میکند: وقتی که ما به متن اسلام مراجعه میکنیم میبینیم نتیجه آنچه اسلام در مورد زن میخواهد، شخصیت است و گرانبها بودن. در پرتو همین شخصیت و گرانبهایی، عفاف در جامعه مستقر میشود، روانها سالم باقی میمانند، کانونهای خانوادگی در جامعه سالم میمانند و «رشید» از کار درمیآید. گرانبها بودن زن به این است که بین او و مرد در حدودی که اسلام مشخص کرده، حریم باشد؛ یعنی اسلام اجازه نمیدهد که جز کانون خانوادگی، یعنی صحنه اجتماع، صحنه بهرهبرداری و التذاذ جنسی مرد از زن باشد چه به صورت نگاه کردن به بدن و اندامش، چه به صورت لمس کردن بدنش، چه به صورت استشمام عطر زنانهاش یا شنیدن صدای پایش که اگر به اصطلاح به صورت مهیج باشد.
به باور شهید مطهری اسلام برای زن شخصیت میخواهد نه ابتذال، بنابراین تاریخ از نظر اینکه در ساختن آن تنها مرد دخالت داشته باشد یا مرد و زن با یکدیگر دخالت داشته باشند، سه گونه میتواند باشد: یک تاریخ، تاریخ مذکّر است، یعنی تاریخی که به دست جنس مذکّر به طور مستقیم ساخته شده است و جنس مؤنّث هیچ نقشی در آن ندارد. یک تاریخ، تاریخ مذکّر- مؤنّث است، اما مذکّر- مؤنّث مختلط، بدون آنکه مرد در مدار خودش قرار بگیرد و زن در مدار خود. تاریخ کربلا یک تاریخ و حادثه مذکّر- مؤنّث است؛ حادثهای است که مرد و زن هر دو در آن نقش دارند، ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش. معجزه اسلام اینهاست.
اباعبدالله اهلبیت خودش را حرکت میدهد برای اینکه در این تاریخ عظیم رسالتی را انجام دهند، برای اینکه نقش مستقیمی در ساختن این تاریخ عظیم داشته باشند با قافلهسالاری زینب، بدون آنکه از مدار خودشان خارج بشوند. این است نقش زن به شکلی که اسلام میخواهد؛ شخصیت در عین حیا، عفاف، عفت، پاکی و حریم. تاریخ کربلا به این دلیل مذکّر- مؤنّث است که در ساختن آن، هم جنس مذکّر عامل مؤثری است ولی در مدار خودش و هم جنس مؤنّث در مدار خودش. این تاریخ به دست این دو جنس ساخته شد.