فجایع جنگ جهانی دوم یکی از دلایل شکلگیری نظام بینالملل و قواعد آن در ساز و کارهای بینالملل بود، تا آرامش و امنیت را در عرصه جهانی تضمین و از جنایات ضدبشری جلوگیری نماید. اگرچه رخدادهای ۷۰ سال گذشته مملو از رویدادهای ضدبشری و حقوق ملل است که توسط قدرتهای حاکم بر نظام بینالملل به وقوع پیوسته، ولی گاه یک رخداد ویژه، تمامی ماهیت قدرتهای بزرگ را به چالش کشیده و چهره واقعی سیاستهای آنان را آنچنان عریان میکند که امکان ارائه نمایشهای دروغین از سوی قدرتهای بزرگ و به ویژه غربی را سلب میکنند. خاشقجی بهراحتی کشته میشود و جسد او را تکهتکه میکنند و به فجیعترین شکل آن را سربه نیست کرده و تلاش میکنند بر آن سرپوش بگذارند و همه اینها با اشراف اطلاعاتی و شاید هماهنگی با غرب انجام میشود. امریکا و رئیسجمهور آن با زشتترین شکل ممکن بر این جنایت سرپوش میگذارد و در توجیه رویکرد خود، منافع فروش تسلیحات یا ائتلافسازی ضدایرانی را مطرح میکند که به روشنی یک جنایت را با جنایتی دیگر میپوشانند و ماکیاولیترین سیاست خود را در بدترین حالت ممکن به نمایش میگذارند. بقیه کشورهای غربی از اینکه باید برای تنبیه عربستان قراردادهای فروش تسلیحات را متوقف کنند، به، اما و اگر افتادهاند. این سلاحها قرار است مردم یمن را نابود کند و جنایتی هزار برابر آنچه در کنسولگری سعودی در ترکیه اتفاق افتاد را هر روز تکرار کنند و این صحنه ضربشری، در چهار سال گذشته استمرار داشته است. معرکه گردان تمامی سیاستهای تحریمی که بدون تردید، مردم ایران را هدف قرار داده و یک جنایت ضدبشری است، توسط صهیونیستها و رژیم صهیونیستی دنبال میشود. رژیم سعودی نه تنها خاشقجی، بلکه صدها زندانی نوجوان و شیعه یا ناراضی عربستانی را در صف اعدام و شمشیر و اره برقی قرار داده است. مردم فلسطین، در چند ماه گذشته، بیش از ۲۰۰ کشته و هزاران زخمی با سلاح گرم دادهاند که بخش قابل توجهی از آنان کودکان هستند که با گلوله مستقیم صهیونیستها قربانی شدهاند. مردم بحرین از حداقل حقوق انسانی و اجتماعی بیبهرهاند و سلب تابعیت میشوند. ترکیه که امروز علمدار روشنگری در قتل خاشقجی است، صدها و هزاران خبرنگار و دیگر اصناف را به زندان و تحمل تمامی شرایط آن روانه کرده است. همه اینها در جلوی چشم وجدان جهانی است، ولی سرنوشت آنها هم مثل خاشقجی خواهد بود. دلیل آن در منطق وارونه و ضدانسانی نظام بینالملل است که منافع غارتگرانه و آغشته به خون را به حقوق واقعی انسانی ترجیح میدهند، ولی خود را در پشت شعارهای انساندوستانه و دموکراسی و دهها عنوان دیگر پنهان کردهاند. آنچه که غرب و قدرتهای حاکم را در نظام بینالملل از اینگونه منافع محروم میکند و امکان تجاوز، غارتگری و جنایت و جنگافروزی را از آنها سلب میکند و یا به میزان زیادی کاهش خواهد داد، قدرتمند شدن ملل و کشورهای مستقل جهان است و دقیقاً همین منطق بر سیاستهای استعماری امریکا و زائده صهیونیستی آنها نیز برای تحریم علیه ایران و یا سلب اهرمهای قدرتهای ایران حاکم است که در اشکال برجام و FATF و CFT و برجامهای موشکی و نمونههای دیگر آن دنبال میشود.