گروه تاریخ جوان آنلاین: محمد رضا کائینی، دبیر صفحه تاریخ روزنامه جوان، در تازهترین یادداشت خود در صفحه ایسنتاگرامش به ذکر جزئیات جدیدی از قتل سرتیپ محمود افشارطوس، رئیس شهربانیِ دکتر مصدق، پرداخته است. متن کامل یادداشت او در ادامه میآید:
دوستم مهرداد فرخزاد (برادر فروغ فرخزاد و نفر وسط در عکس) گفت: «آشنایی دارم که برادر زاده حسین خطیبی است-همان که سرتیپ محمود افشارطوس رئیس شهربانیِ دکتر مصدق را در منزل او ربودند-اطلاعاتی دارد بکر که خوب است از او بشنوی» از خدا خواسته قرار دیدار را در منزل او گذاشتم و امروز با مهندس مرتضی خطیبی به گفتوگو نشستم (نفر اول ازچپ).
راستش ماجرای ربایش و قتل افشارطوس (تصویر دوم)، از رازآلودترینترین وقایع دوران نهضت ملی است. شصتوپنج سال است که مصدقیها درآمدهاند: مخالفان پیشوا برای ضرب شصت نشان دادن به او و کلید زدن فرآیند کودتا و احتمالاً به نخست وزیری رساندن مظفر بقایی، افشار طوس را ربودند و کشتند.
طرف مقابل اما، داستان را اینگونه میگوید که: افشارطوس از آن روی که برخی اسرار مصدق را دریافته بود، به دستور او ربوده و کشته شد، منتها مهرهها به گونهای چیده شده بودند که بازهم مصدق خوب و مخالفانش بد بنمایند.
جماعتی دیگر چنین باور دارند که آنچه بر افشارطوس رفته، محصول خشم درجه دارانی است که او عجولانه و سخاوتمندانه آنها را از همه چیز ساقط کرده بود (نگارنده نیز بر همین رای است و این را درچند تریبون عمومی بیان کرده است.)
دیگر جماعتی نیز هستند که داستانی با مزهتر دارند: افشارطوس از سربند آشنایی با فروغ خطیبی خواهر حسین خطیبی و برای دیدار و گپوگفت با او به بهانه ربوده شدن جواهراتش، چنین قراری گزارده و شاهد آن هم اینکه راننده را چند خیابان مانده به خانه خطیبی مرخص کرده است! معمولاً آدمها نه برای یک دیدار کاری و سیاسی، که برای قرارهای خصوصی این کار را انجام میدهند!
قائلان به این دیدگاهها، آنچنان بر دیدگاه خود جزم دارند که هریک حاضر شدهاند در اثبات انگاره خود، کتابیهایی قطور بنویسند و از بد روزگار، نویسنده این سطور، همه آنها را خوانده است.
القصه مهندس خطیبی روایتی غریب و در عین حال مبتنی بر اطلاعات خانوادگی از این رویداد دارد. در داستانی که او میگوید: «ربایندگان افشارطوس نظامی نبودهاند، در غار تلو فردی عامی و از اهالی به نگهبانی از افشارطوس گمارده شده و هم او نیز وی را کشته است، مصدق در نامهای محرمانه از خطیبی خواسته که ماوقع را به گردن شاه بیندازد (این البته غیر از نامه معروف وعلنی اوست) ابعاد شکنجه خطیبی و دوستانش، بس فراتر از آن است که در برخی منابع آمده است.»
آری، تاریخ عرصه حل تناقصات و تائید و تکذیب مداوم است و چه مالیخولیایی دارد کسی که در این اباطیل فرو رفته است...و نهایتاً این قلم نمیداند که کی وقت با او یار خواهد بود که شنیدههای امروزش را به قلم آورد ودر جایی بچاپاند!