تمام تلاشهای امریکا و متحدان اروپایی و منطقهای این کشور برای جلوگیری از قدرتگیری ایران در منطقه با شکست مواجه شده است و طی سالهای اخیر برای جبران شکستهای خود مقابل ایران بستر عضویت ایران در برخی توافقات و کنوانسیونهای بینالملل را فراهم کرده است؛ کنوانسیونهایی که رفتار ایران را در حوزههای اقتصادی، سیاسی، نظامی و حتی علمی و پژوهشی استانداردسازی کرده و رفتار و جهتگیری ایران در عرصه سیاست خارجه را به مسیر دلخواه غرب هدایت میکند.
قدرت روزافزون ایران در منطقه شکستهای پیاپی امریکا در کشورهایی مانند سوریه، عراق، لبنان و یمن را به همراه داشته است؛ شکستهایی که نه تنها هزینههای مالی و اقتصادی برای این کشور به ارمغان آورده است بلکه میزان تاثیرپذیری حاکمیتها از امریکا را به حداقل ممکن رسانده است.
اعترافهای تلخ
اندیشکده امریکایی «دفاع از دموکراسی» در مقالهای با عنوان «ابزارهای نبرد نیابتی ایران به ویژه حزب الله لبنان و نحوه مهار آن» تأکید میکند قدرتمندتر شدن گروههای آزادیبخش یکی از عوامل ترس غرب از جمهوری اسلامی ایران و حفظ محدودیتهای بینالمللی علیه کشورمان است: «در حالی که حزب الله معرف موفقیت اولیه ایران در صدور انقلاب است، امروزه جمهوری اسلامی مجموعهای از مبارزان اسلامی را در خدمت دارد و به درستی «سردار قاسم سلیمانی» فرمانده نیروی قدس سپاه در سال ۲۰۱۵ گفت، ما شاهد صدور انقلاب اسلامی در سراسر منطقه هستیم.»
این اندیشکده امریکایی یکی از ابزارهای موجود جهت مهار ایران را فشار بر محور مقاومت عنوان میکند: «امریکا بهتر است با شرکای منطقهای همکاری کند تا جابهجایی رزمندگان و ارسال مهمات به مناطق جنگی حزب الله قدغن شود. این امر نیازمند رصد شرکتهای هوایی ایران، چون «ایران ایر» و «ماهان» است.»
چگونگی مهار ایران از نگاه اندیشکدههای غربی
در طول یک ماه بارها مقامات و رسانههای غربی نسبت به قدرت منطقهای ایران اعتراف کرده و از ضرورت مقابله هوشمند با جمهوری اسلامی ایران سخن به میان آوردهاند و یکی از راههای مهار قدرت ایران را موازی با تحریم و فشارهای اقتصادی، ترغیب کشورمان به پذیرش توافقات بینالمللی میدانند؛ توافقهایی که میتواند تعهدات جدیدی را برای ایران به همراه داشته باشد و زمینه خودتحریمی علیه کشورمان را نیز رقم بزند. اخیراً شورای آتلانتیک نیز در گزارشی اعتراف میکند: «ایران در محیط استراتژیک پرتلاطم و متغیر غرب آسیا (خاورمیانه) عملکرد موفقی داشته است.
این کشور امروز با تهدیدی جدی مبنی بر حمله یا تهاجم (و به طریق اولی، اشغال) توسط یک قدرت خارجی مواجه نیست. حمله سال ۲۰۰۳ امریکا به عراق، یکی از تهدیدها علیه ایران را برطرف کرد. همچنین توافق هستهای با امریکا، (دستکم تا زمانی که برجام پابرجا باشد) خطر کشور دیگری را از بین برد که میتوانست به ایران حمله کند.» آنچه در ادامه در این گزارش مورد تأکید قرار میگیرد بسیار حائز اهمیت است و آن اینکه حمله نظامی به ایران تنها یک شوخی یا آرزوی دستنیافتنی است؛ موضوعی که توسط یکی از جریانهای سیاسی در داخل کشور بسیار محتمل عنوان میشود. ارلیک، نویسنده چندین کتاب درباره خاورمیانه از جمله درباره حمله امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ تأکید میکند: نه عربستان و نه اسرائیل و نه حتی امریکا توان حمله به ایران را ندارند و دلیل آن سطح آگاهی مردم ایران و روحیه مقاومت مردم ایران نسبت به عراق است.
در حالی حمله نظامی به ایران یک هدف دست نیافتنی عنوان میشود که جریانی در داخل کشور برای تبدیل کردن مردم به ابزار فشار حاکمیت جهت پذیرش توافقات جدید در عرصه بینالمللی، حمله نظامی به ایران را محتمل عنوان کرده و برجام را به عنوان یکی از توافقاتی عنوان کردهاند که سایه جنگ را از سر کشور برداشت.
تضعیف ایران؛ اولویتی دستنیافتنی
اندیشکده امریکایی کاتو با بررسی خطرات شکلگیری ایده ناتوی عربی در منطقه غرب آسیا یادآور میشود که اینگونه طرحها نمیتواند مانعی جهت تضعیف ایران به شمار آید بلکه باعث تضعیف امریکا نیز خواهد شد. در بخشی از گزارش این اندیشکده آمده است: «تشدید مشکلات منطقه یا به وجود آمدن آن تنها یک دلیل دارد که آن هم امریکاست. در واقع میتوان گفت: امریکا نیروی بیثباتساز در منطقه قلمداد میشود، به گونهای که جنگ در عراق و لیبی، ویرانی در سوریه، تلاش برای تغییر رژیم در ایران و حمایت از مداخله عربستان در یمن از جمله نتایج این حضور بیثباتساز در منطقه است. امریکا بیشتر از اینکه به فکر ثبات در منطقه باشد به فکر امنیت رژیم صهیونیستی است.»
در بخش دیگری از این گزارش همانند بسیاری از گزارشهایی که در طول هفتهها و ماهها توسط اندیشکدههای غربی منتشر میشود، میخوانیم: «عربستان سعودی تهدیدکنندهترین متجاوز در منطقه است. اینکه گفته میشود ایران به دنبال ایجاد امپراطوری خود در منطقه است، یک توهم است. حضور ایران در لبنان به واسطه حزبالله برای مصون ماندن این کشور در مقابل تجاوزات رژیم صهیونیستی است. همچنین ایران در یمن به دنبال نفوذ نیست بلکه مردم یمن را در مقابل تجاوز عربستان و امارات کمک و حمایت میکند. در سوریه نیز تهران به شدت تلاش کرد تا حاکمیت قانونی این کشور را در مقابل محاصره و تجاوز عربستان حفظ کند. تمامی اینها در راستای سیاست دفاعی تهران بوده است.» حال با توجه به اینکه نظام سلطه در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران اهداف مهمی مانند «محدودسازی قدرت نظامی و دفاعی کشور» و «به خطر افتادن استقلال و امنیت کشور» را دنبال میکند باید از پذیرش هرگونه سند بینالمللی (با این توجیهات که کنوانسیونهای بینالمللی که اکثریت کشورها آنها را پذیرفتهاند) که اهداف امریکا را در این جهت مورد اشاره هموار میکند، پرهیز کند.