خانواده یک نظام اجتماعی کوچک و یکی از مهمترین نهادهای جامعه انسانی است که با وجود تحولات گوناگونی که طی گذشت قرنها رخ داده است همچنان کارکردهای مهمی بر عهده دارد اﻣﺎ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺘﻌﺪدی از ﺟﻤﻠﻪ ﺟﻨﮓ، ﺷﻬﺮنشینی، ﻃﻼق، اﻋﺘﻴﺎد و ﻣﺮگ ﻫﻤﺴﺮ و ﻧﻈﺎﻳﺮ آن ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺳﺎﺧﺘﺎر و کارکرد ﺧﺎﻧﻮاده ﺷﺪه که یکی از آنها اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﻌﺪاد خانوادههای ﺗکواﻟﺪی ﺑﺎ ﺳﺮﭘﺮستی ﻣﺎدران در ﺳﺮاﺳﺮ ﺟﻬﺎن اﺳﺖ.
زنان سرپرست خانوار به کسانی اطلاق میشود که به دلایل متفاوتی مسئولیت تمام عیار اداره خانواده اعم از نگهداری و تربیت فرزندان، تأمین وضعیت اقتصادی و عاطفی خانواده را به عهده دارند. این مسئولیت از زمانی به صورت کامل متوجه آنها خواهد شد که یا به صورت دائم به علت مرگ همسر تنها شدهاند یا اینکه همسرانشان به علت بیماری صعبالعلاج یا اعتیاد توانایی کار کردن ندارند یا اینکه به علت جرایم سنگین برای مدت طولانی (حبس ابد) در زندان به سر میبرند و همچنین زنانی که مردان آنها جهت یافتن کار مهاجرت نمودهاند را نیز شامل میشود.
تربیت فرزندان، تأمین وضعیت اقتصادی خانواده و اداره و مدیریت خانه به علت عدم حضور پدر، به مادر منتقل میشود. البته این انتقال بدون هیچگونه آمادگی عاطفی، اقتصادی و اجتماعی رخ میدهد و او خلأ عاطفی سنگین و تنهایی زیادی را احساس و تجربه میکند، زیرا همسر و شریک زندگی خود را از دست داده و با حجم بزرگی از مسائل اقتصادی و اجتماعی روبهرو است، علاوه بر اینکه هیچگونه حمایتی اعم از اجتماعی، اقتصادی و عاطفی دریافت نمیکند. این یک واقعیت است که زنان سرپرست خانواده در جامعه فشارهای زیادی تحمل میکنند، این فشارها بر سلامت روانی زنان و بالطبع فرزندان آنها و کارکرد اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی خانواده و در چشمانداز وسیعتر بر سلامت جامعه تأثیر میگذارد که افت کیفیت زندگی و عدم رضایت از آن در آنها قابل مشاهده است.