زندهیاد عزتالله انتظامی که بیشتر از یک ماه پیش، پس از مدتها تحمل بیماری سر انجام در سن ۹۴ سالگی درگذشت، فعالیت هنری خود را در فضایی کاملا سیاسی آغاز کرده بود. داریوش اسدزاده یکی از پیشکسوتان هنر بازیگری که از ابتدای ورود زنده یاد انتظامی به عرصه بازیگری با وی آشنا بوده برایمان از چگونگی ورود ایشان به عرصه تئاتر میگویند.
آشناییتان با مرحوم انتظامی به چه زمانی باز میگردد؟
ما عده معدودی بودیم که در هنرستان هنرپیشگی تحصیل میکردیم. ده دوازده نفر بیشتر نبودیم. آن روزها کسی به سراغ هنر نمیآمد.
اصولا مردم کار در زمینه هنر را بد میدانستند.
بله، آن زمان یک تماشاخانه بیشتر در تهران نبود. عدهای از هم دورهای هایم مثل امینی، صافی و ... وقتی که از هنرستان هنرپیشگی بیرون میآیند، چون معتقد بودند تماشاخانهای آنها را راه نمیدهد، تصمیم میگیرند تماشاخانهای درست کنند. در خیابان لالهزار، کوچه برلن سالن تابستانی بزرگی بود. آنجا را اجاره کردند و «تئاتر کشور» را راه انداختند. آقای امینی یا زاهدی آن را مدیریت میکرد و دوستان ما برای سه ماه تابستان آنجا مشغول به کار شدند. از آنجا که ما با اینها آشنا بودیم، هفته بعدش وقتی رفتیم سری به بچههای هنرستان بزنیم در آنجا با انتظامی آشنا شدم که کار کنترل لژ و... را در تماشاخانه انجام میداد. این وضعیت ادامه داشته تا یک شب که یکی از هنرپیشههای تماشاخانه کشور مریض میشود و انتظامی جای او بازی میکند و مورد قبول واقع شده و بهتدریج وارد کار هنرپیشگی میشود. دودانگ صدایی هم داشت و مدتی هم پیشپردهخوان شد. و، چون پیشپردهخوانی در آن زمان رونق خوبی داشت کارش گرفت. آقای عبدالحسین نوشین یکی از اساتید هنرستان هنرپیشگی بود. بعد از مدتی خیرخواه و خاشع را جمع کرد که خودش تئاتری را راه بیندازد؛ لذا تئاتر فرهنگ را در لالهزار اجاره کردند. اولین پیسی هم که گذاشتند از من هم دعوت کردند که و در آن پیس بازی کنم، ولی چون با تماشاخانه تهران قرارداد داشتم، نتوانستم بروم. خدا بیامرز آقای انتظامی میرود و در آنجا کار میکند و با آقای نوشین آشنا میشود. نوشین در کار خودش استاد توانایی بود و انتظامی تا آخر هم با نوشین بود.
با توجه به اینکه نوشین عضو حزب توده بود، آیا هر کسی که با وی کار میکرد باید تودهای میشد یا میتوانست از این جهت مستقل باشد؟
نه، باید در این مسیر میرفت.
مرحوم انتظامی چگونه شخصیتی داشتند؟
از نظر من مرد بسیار خوبی بود. تا آنجا که با او برخورد داشتم سرش در کار خودش بود.
از دوستیهایتان و مراوداتتان با ایشان چه خاطراتی دارید؟
من در جای دیگری کار میکردم و او در جای دیگری کار میکرد در نتیجه زیاد ارتباط نداشتیم. تمرین من در تئاتر از ساعت دو شروع میشد و تا پنج بعد از ظهر ادامه پیدا میکرد. بعد هم که تا آخر شب روی صحنه بودم. حالا اگر آخر شبی میخواستم بروم جایی بنشینم و شامی بخورم، ممکن بود در آنجا همدیگر را ببینیم و گپی بزنیم. پیش از انقلاب هم من برای چند سالی به آمریکا رفتم و سالیان سال از هم دور بودیم.
پس از آنکه به ایران بازگشتید با مرحوم انتظامی ملاقاتی داشتید؟
بعد از انقلاب او در مسیر دیگری کار میکرد و من در مسیر دیگری. هنرمندان کلاً نمیتوانند خیلی با هم باشند، مگر اینکه خانوادگی رفت و آمد داشته باشند که آن هم عملی نیست، چون زمانی که من جایی کار میکنم، آنها در جای دیگری مشغول کار هستند و برخوردی با هم نداریم. از این گذشته پیش از انقلاب من در دستهای کار میکردم که راستیها بودند و او در دستهای کار میکرد که چپیها بودند. با این حال من با همه کسانی که با نوشین کار میکردند از بزرگ و کوچک و زن و مرد آشنا بودم.
ایشان تا آخر هم گرایشهای چپ داشتند؟
دقیق نمیدانم، ولی گمان نمیکنم.
به عنوان کسی که از ابتدای آغاز کار انتظامی او را میشناخته، به بازی اش چه نمرهای میدهید؟
بازیگر خوبی بود. تمام کارهایی را که از او دیدهام قبول دارم.
آدم باانصافی هستید.
حسود نیستم. هر پیسی که باز کرد درست انتخاب کرد. حاجی واشنگتن اولین سفیر ایران است که به امریکا رفته و ترک هم بود. ببینید انتظامی چقدر قشنگ بازی کرده است. به نظر من هنرمند کسی است که بتواند تیپها و ژانرهای مختلف را بازی کند و درست از آب در بیاورد، والا هر کسی که جلوی دوربین بیاید یا روی سن برود که بازیگر نیست.
چرا در میان بسیاری که مرحوم انتظامی را دوست دارند، برخی از هم صنفیهایتان علاقهای به ایشان ندارند؟
نمیدانم چرا، ولی من دوستش دارم. چون واقعاً بازیگر بود. خیلی از آنهایی که دوستش ندارند، به او حسادت میکنند.
در سالهای اخیر که بیمار شده بود دیداری با او داشتید؟
نه، آن موقعی که سالم بودم گرفتار کار بودم و نتوانستم به دیدنش بروم، بعد هم که مریض شدم. گاهی در مهمانیها یا مجالسی که برگزار میشد همدیگر را میدیدیم.