خبر شاید دیگر برایمان تکراری شده است. یک شرکت دیگر پیدا شده است و پولهای مردم را گرفته است و حالا پس نمیدهد و مدیرانش هم متواریاند و هیچ اموالی از آنها در دسترس نیست. کسانی که روزی به امید افزایش سرمایهشان با این شرکت وارد تجارت شدهاند، تبدیل شدهاند به: «مالباخته»! حالا همه داریم دنبال مقصر میگردیم. در این وانفسای اقتصادی که پر از بی «تدبیر»ی است. مردم، سراغ مسئولین را میگیرند و به هر ریسمانی چنگ میزنند تا لااقل بخشی از مالی که از کف دادهاند دوباره به دست آرند. مسئولین در فرار از پاسخگویی گوی سبقت را از یکدیگر ربودهاند و مسابقه «کی بود کی بود من نبودم!» راه انداختهاند. هر لحظه یکی از مسئولین مصاحبه میکند و تقصیر را به هر نحوی به گردن نهاد دیگر میاندازد! آخرین چیزی که برایشان اهمیت دارد این است: «مردم!»
آیا خود ما «مردم» هیچ کاری از دستمان بر نمیآمد؟ روزی که آگهی و تبلیغات وسوسهانگیز را دیدیم، عقل سلیم را نباید به کار میانداختیم و شک میکردیم که نکند کاسهای زیر نیمکاسه است؟! داستان آن مؤسسۀ در مشهد که تازه به گوشمان خورده بود، اخبار فساد و اختلاس و کلاهبرداری بدصفتان و اهمال و سستی مسئولین هم که قصه تکراری هرروزهمان شده است؛ نباید شستمان خبردار میشد؟! وقتی کسی از ما یک پولی میخواهد قرض بگیرد هزارتا چک و سفته از او میگیریم تا اگر پس نداد دستمان خالی نباشد؛ نباید جستجو میکردیم که اصلاً این سایت مجوز دارد؟ شرکتش قانونی ثبت شده؟ از چه نوعی است؟ مدیرانش کیستند؟ اگر ورشکست شد چه؟ شرکایش با «مسئولیت محدود» ند یا «مسئولیت تضامنی» دارند؟ بگذارید مثالی بزنم: فرض کنید یک نفر داروخانه باز کند و بگوید من قرصی دارم که همۀ دردها را دوا میکند. شما همانجا در دم از او قرص را میخرید یا اول از یک پزشک و داروساز پرسوجو میکنید و بعد تصمیم میگیرید؟ حکایت این شرکت و همۀ داستانهای مشابه آن هم همین است. کدام یک از مالباختگان با یک وکیل یا حداقل یک کارشناس حقوقی مشورت کرد و سپس اقدام به دادن پول کرد؟ چرا نمیخواهیم قبول کنیم که این مسائل هم آنقدر پیچیده و به عبارت دقیقتر «تخصصی» شدهاند که باید از یک «متخصص» اول کسب تکلیف کرد؟ مدیران مربوطه مسئولند قبول، اما قدری هم به مسئولیتهای خودمان فکر کنیم!