کد خبر: 927983
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۶
گفت‌وگوی نجفی با امیری‌نیا، آدمی را به یاد مناظره «ماش‌و‌عدس»، سروده پروین اعتصامی، می‌اندازد، آنجا نیز «عدس» همه را جز خود اره و اوره و شمسی کوره خطاب می‌کند و «ماش» جواب‌هایی می‌دهد که در این مورد نیز مصداق دارد.
محمد صادق عبداللهی
سرویس سیاسی جوان آنلاین: مکالمه نماینده مردم بابل با رئیس اداره ورزش و جوانان آن شهرستان که به تازگی در فضای مجازی منتشر شده است را می‌توان فاجعه‌ای اخلاقی دانست. در این گفت‌وگو نجفی، نماینده مجلس، با شدت از آنکه نامش در یک دعوت نامه بعد از چند اسم دیگر آمده است، گلایه دارد، و خطاب به امیری‌نیا می‌گوید: «این دعوت‌نامه‌های بی ربط چیه که برای من می فرستی؟ ... شما هنوز بعد از این همه سال کار اداری، یاد نگرفتی، کی بزرگتره کی کوچکتر؟...حالا جنابعالی به آقای نیازآذری دلبسته هستی بگذار من با آقای حسین زادگان (مدیرکل ورزش و جوانان استان) تکلیفت رو روشن کنم، آن وقت سروقت شما میام. شما به لحاظ حروف الفبا، به لحاظ وابستگی و حمایت از دولت و به لحاظ نماینده اول بودن، اول بنده هستم، دوم آقای نیازآذری...حالا شما اسم امام جمعه رو اول مینویسی؟!، بعد اسم نیازآذری را می‌نویسی، بعد اسم بنده را می‌نویسی؟ بعد ۲۵۰ تا اره و اوره و شمسی کوره را می‌نویسی؟ اون دعوتنامه تنیس روی میز را بگیر و مطالعه کن و بعد برای من بفرست دعوتنامه را.»

این نه یک گفت‌وگوی ساده است که در پی آن نچ‌نچ کنیم و به سراغ مطلبی دیگر برویم، بلکه فاجعه‌ای بس بزرگ است که می‌توان آن را قرائت فاتحه اخلاق و دین داری در میان برخی از سیاسیون این کشور، که آرمانش رسیدن به حکومت علی(ع) است، دانست. زیاد شدن اینگونه رفتارهای طاغوتی، نشان از آن دارد که برخی‌ مسئولین، اسلامی و انقلابی بودن را تنها به داشتن ریش و بستن یقه خلاصه کرده‌اند و تصور دارند، کس گشته‌اند با این بالا نشینی‌ها!
 
البته، طبیعی هم است، وقتی وزیری، در مقابل پیرمردی قد خمیده از رنج‌های روزگار، لب به تمسخر می‌گشاید و یا نماینده‌ای سیلی به گوش مامور پلیس می‌‎زند، این آقا هم به خود حق می‌دهد خود را شاهنشاه آریامهر و الباقی را اره و اوره و شمسی کوره بخواند و به خاطر بالا و پایین شدن اسمش در یک دعوت نامه، خود را محق پرخاش دانسته است، و با رانت و نفوذ مسئولی را از مسئولیت بر کنار سازد! این رفتارها آدمی را به یاد مناظره «ماش و عدس»، سروده پروین اعتصامی، می‌اندازد، اتفاقاً آنجا نیز «عدس» همه را جز خود اره و اوره و شمسی کوره خطاب می‌کند و «ماش» جواب‌هایی می‌دهد که در این مورد نیز مصداق دارد. «پروین» می‌سراید:
 
                       عدسی وقت پختن، از ماشی                 روی پیچید و گفت: این چه کسی است
                       ماش خندید و گفت: غره مشو                زانکه، چون من فزون و، چون تو بسی است
                       هر چه را می‌پزند، خواهد پخت               چه تفاوت که ماش یا عدسی است
                       جز تو در دیگ، هر چه ریخته‌اند                تو گمان می‌کنی که خار و خسی است
                       زحمت من برای مقصودی است               جست و خیز تو بهر ملتمسی است
                       کارگر هر که هست محترمست               هر کسی در دیار خویش کسی است
                       فرصت از دست میرود، هشدار                عمر چون کاروان بی جرسی است
                       هر پری را هوای پروازی است                 گر پر باز و گر پر مگسی است
                       جز حقیقت، هر آنچه میگوئیم                  هایهوئی و بازی و هوسی است
                       چه توان کرد! اندرین دریا                        دست و پا میزنیم تا نفسی است
                       نه تو را بر فرار، نیروئی است                  نه مرا بر خلاص، دسترسی است
                       همه را بار بر نهند به پشت                    کس نپرسد که فاره یا فرسی است
                       گر که طاوس یا که گنجشکی                 عاقبت رمز دامی و قفسی است
 
آقای نجفی و امثالهم خیال نکنند این سروده‌ها از سر سرگرمی می‌باشد، بلکه برای عبرت ما و شماست! لطفاً پاسخ نه، با خود فکر کنید، بالا نشینی‌های شما از کجا آمده است؟ آیا این بالا نشینی‌ها، جز رایی است که مردمی چون خودتان به شما داده‌اند؟ اگر نبودند امثال آن پیرمرد قد خمیده و این رئیس درمانده که دور شما را بگیرند و بالایتان ببرند، اکنون با تکیه بر کدام توانایی و سواد، کسی شده بودید!؟ متاسفانه این نوع از برخورد یعنی مردم را پلکان و بازیچه قرار دادند، نه تنها موجب بی‌اعتمادی مردم به کلیت ساختار خواهد شد بلکه حیثیت اسلام را نیز خواهد برد، و سیلی محکمی به اسلام می‌زند!
 
آقایان شما را به خدا قسم، فراموش نکنید رمز پیروزی و ماندگاری این انقلاب، تواضع رهبرانی چون امام خمینی(ره) است که خویش را خادم ملت معرفی می‌نمود، و می‌فرمود: «خاک بر سر من اگر بخواهم از شما استفاده عنوانی کنم و خاک بر سر من که اگر بخواهم خون شما ریخته شود و من استفاده‌اش را ببرم.»
 
متاسفانه این سیاه‌بازی‌ها و بالانشینی‌ها به ویژه از آنجا که با مذهب، به دلیل داشتن مسئولیت در جمهوری اسلامی، آمیخته است، اشرافیتی را رقم می‌زند که در صورت تداوم، خدایی ناکرده، تر و خشک را خواهد سوزاند و تمام رنج‌ها و تلاش‌های مردان بزرگ و خون‌های ریخته شده را پایمال خواهد کرد، و آن روز دیگر گوش دادن به این نصیحت جناب سنایی که فرمود: «بدین ده روزه دهقانی مشو غره که ناگاهان / چو این پیمانه پر گردد نه ده مانده نه دهقان» دیر است!
 
ای کاش در کنار هزاران قانون نظارتی و قضایی، قانونی هم بود که نگذارد هر مسئولِ خود، خدا پنداری، ولی نعمتان جامعه را در هر پست و مقامی خار شمارد و خود را برتر و بالاتر از آنان ببیند. چرا که در آموزه‌های ما نه پول، نه مقام، نه پست، نه ریش و نه لباس معیار برتری و حرمت نیست و همگان همچون دندانه‌های شانه مساوی‌اند. جای اینگونه احترام گذاشتن‌ها در کشوریست که گاو و آلت می‌پرستند!
 
تعداد بازدید : 11
صوت مکالمه نماینده بابل با رئیس اداره ورزش و جوانان آن شهرستان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۰۵ - ۱۳۹۷/۰۷/۰۲
0
0
من از بالا نشینی خس دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد بدین بالانشینی ها
ناشناس
|
France
|
۱۸:۱۶ - ۱۳۹۷/۰۷/۰۳
0
0
واقعا که !
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار