کد خبر: 927662
تاریخ انتشار: ۳۱ شهريور ۱۳۹۷ - ۲۳:۵۵
در دانشگاه‌های ایران، بسیاری از کسانی که به «استادِ فلسفه» مشهورند، نه فلسفه‌دان، بلکه صرفاً راویان تاریخ‌فلسفه‌اند. فصلِ «فلسفه‌دانی» و «تاریخ‌فلسفه‌دانی» همانا فلسفه‌ورزی از راه اجتهاد در متون اصلی است...
حامد صفاریان *
در دانشگاه‌های ایران، بسیاری از کسانی که به «استادِ فلسفه» مشهورند، نه فلسفه‌دان، بلکه صرفاً راویان تاریخ‌فلسفه‌اند. فصلِ «فلسفه‌دانی» و «تاریخ‌فلسفه‌دانی» همانا فلسفه‌ورزی از راه اجتهاد در متون اصلی است و یکی از مهمترین ابزار‌های این اجتهاد نیز چیزی نیست جز دانستن زبان متون.

بدیهی است که برای ما که چشم‌مان برای دیدن تفاوت‌های ظریف، ضعیف شده است و گونه‌ای رخوت تاریخی، نه تنها در جسم‌مان، بلکه در ذهن و ضمیرمان رسوب کرده است، دیدن تمایز فلسفه‌دانی و تاریخ‌فلسفه‌دانی دشوار شده است و آن بی‌حالی مزمن، مانع از آن است که تن به کار‌های دشخواری، چون زبان‌آموزی دهیم. از قضا برای این سستی و کاهلی خود دلایلی هم می‌تراشیم و هرجا که دستمان رسد از خشخاشِ نحله‌های تحلیلی و پست‌مدرن، برای خود افیون‌های آرام‌بخش و مُسکّن دست‌وپا می‌کنیم.

در اثنای همین چرت‌زدن‌هاست که بر بالین ما حاضر می‌شوند و از ما می‌پرسند: «آیا برای فهمیدن فلسفۀ کیرکگور باید دانمارکی بدانیم؟»، و برای ما از روز روشن‌تر است که بگوییم «نه!»؛ درحالی که اگر بیدار بودیم (که نیستیم)، می‌دانستیم که پاسخ این پرسش به‌راستی «آری» است! باری، آن «نَهِ» یقینی نخست را که گفتیم، پس از آن، دیگر باقی «نه» گفتن‌ها چندان دشوار نخواهد بود و آنقدر «نه» می‌گوییم تا به افلاطون و ارسطو می‌رسیم و اینکه برای فهم فلسفۀ افلاطون و ارسطو نیازی به یونانی دانستن نیست. برای‌مان به همان اندازه بدیهی می‌شود که ندانستن دانمارکی برای فهم کیرکگور و کار در نهایت به آنجا می‌رسد که «اساتید» برای ما قصه‌هایی شیرین تعریف می‌کنند و ما هم چُرتی می‌زنیم.

این در حالی است که در کشور‌هایی که نظام دانشگاهی آن‌ها در علوم انسانی و فلسفه به‌سامان است، اساتید فلسفه نه قصه‌گویانِ تاریخ فلسفه، بلکه پژوهندگان بسیار پُرکار و جدّی اجتهاد در متون در زبان اصلی‌اند و پیش‌تر و بیشتر از تاریخ فلسفه، این جدیت و پُشتکار در خواندن متون اصلی را به دانشجویان خود می‌آموزند. از مهم‌ترین ابزار‌های این پژوهندگی نیز چنانکه ذکر شد، یکی همان زبان‌دانی است که بسیار بر آن تأکید می‌شود. این بدان معنی نیست که همه‌کس همه زبان‌های متون فلسفی را می‌داند یا باید بداند، بلکه آنجا که سخن از «تخصص» است و کسی عنوان «استاد» و «پژوهنده» دارد یا دانشجوی مقاطع بالا مانند دکتری است، در زمینه تخصص خود ظرایف شکلی و محتوایی متون را در زبان اصلی می‌شناسد نه از راه ترجمه‌ها و تاریخ‌فلسفه‌ها.

البته بدیهی است که این تخصص‌ها بر بستری از اطلاعات تاریخ فلسفه‌ای استوار شده است، اما نکته اینجاست که این تمایزها، هم بر خود اساتید و پژوهندگان آشکار است و هم بر دانشجویان و مخاطبان آنها، چنان که کسی نمی‌تواند یکی را به‌جای دیگری قالب کند. چنین است که کسی می‌تواند مدعی فلسفه‌ورزی در فلسفه افلاطون و ارسطو باشد که حداقل بتواند متون را به یونانی بخواند و کسی می‌تواند مدعی تخصص در کیرکگور باشد که حداقل دانمارکی بداند و قس علی هذا. باقی همه تاریخ فلسفه‌ای بیش نیست.

زبان‌آموزی (هم به معنای آموزاندن، هم به معنای آموختن) یکی از وظایف اصلی نهاد دانشگاه و نیز خود دانشجویان رشته فلسفه است. مثلاً در کشوری مانند آلمان، دانستن زبان لاتینی و یونانی عموماً یکی از پیش‌نیاز‌های رشته فلسفه است. دانشجویان عموماً دوره‌هایی مانند latinum و graecum را در دوره دبیرستان گذرانده‌اند و مدارک آن‌ها را اخذ کرده‌اند. مثلاً نظام آموزشی به گونه‌ای تدوین شده است که دانش‌آموز علوم انسانی پیش از ورود به دانشگاه، امتحان graecum را می‌گذراند و به حدی در زبان یونانی می‌رسد که می‌تواند متن افلاطون را از روی اصل بخواند و با استفاده از ابزار‌های کمکی، مانند واژه‌نامه، متن را تحلیل و ترجمه کند.
در ایران، اما وضع برعکس است. اکثر «اساتید»، مشتی تاریخ فلسفه را در بهترین حالت از روی منابع انگلیسی می‌خوانند و خلاصه‌های آن را بعضاً با برداشت‌های سطحی و من‌درآوردی خود مخلوط کرده، جزوه می‌کنند و به خورد دانشجویان می‌دهند. در این میان دانشجویان جدّی‌تر نیز ناگزیرند، در غیاب زبان‌آموزی تخصصی دانشگاهی (به‌خصوص برای زبان‌های غیرعربی و انگلیسی)، با مراجعه به کلاس‌های آموزش زبان «توریستی» خارج از دانشگاه، وقت خود را با آموختن نام انواع سالاد و سیب‌زمینی تلف کنند.

دانشجویان معمولی نیز به‌اندازه‌ای به تنبلی زبانی خو کرده‌اند و در اساتید خود نیز الگویی برای جدیت و زبان‌دانی ندیده‌اند که آموختن زبانی نسبتاً ساده و زنده مانند آلمانی برایشان بسیار دشوار می‌نماید، چه رسد به آموختن زبان‌های مرده و پیچیده‌ای مانند لاتینی و یونانی. باری، تا وضع چنین است، سخن‌گفتن از «فلسفه» در ایران لطیفه‌ای بیش نیست!

* دانشجوی فلسفه دانشگاه هاگن آلمان
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر