واژه سرگرمی این روزها بیشتر شنیده میشود. دانشآموزان و دانشجویان در حال گذراندن تعطیلات تابستانی هستند و بیشتر از گذشته به سرگرمی نیاز دارند. برای همین این واژه این روزها برای همه ملموستر و پررنگتر است. سرگرمی آن هم درباره کودکان و نوجوانان با تمام سادگیاش اهمیت زیادی دارد. شاید با شنیدن آن، تفریح، شادمانی، پر کردن اوقات فراغت یا چیزهایی از این قبیل را به یاد بیاوریم. این یادآوریها درست است و شاد کردن بچهها را به یاد میاندازد. همینطور هم است، هر چه باشد سرگرمی همانطور که از اسمش پیداست برای گرم کردن سر و به عبارتی به منظور مشغول کردن ذهن و فکر و حتی جسم است. این برداشت، شاید نخستین و سادهترین باشد، ولی این تمام چیزی نیست که ما از سرگرمی برداشت میکنیم. چیزهای مهمتر و پیچیدهتری هم پشت این معانی وجود دارد که اگر به آنها بیشتر دقت کنیم، میتوانیم سرنوشت خود یا فرزندانمان را تغییر دهیم.
این روزها که بیشتر کودکان یا بزرگسالان از سر بیکاری یا ناچاری با گوشی تلفن همراه یا تلویزیون سر خود را گرم میکنند، شاید باید بیشتر از گذشته به مقوله سرگرمی توجه کنیم. گوشی تلفن همراه مساوی شده است با سرگرمی بسیاری از مردم و این میتواند آسیبهای جدی به همه، به ویژه کودکان و نوجوانان وارد کند، بنابراین توجه به سرگرمی در قشر کودک و نوجوان که هنوز به درستی استعدادهای خود را شکوفا نکردهاند اهمیت بیشتری دارد. اینکه کودکان و نوجوانان ما با چه چیزی سرگرم هستند نه تنها برای سلامت جسم و روان، که در آینده آنان هم اهمیت ویژه دارد. اگر بگذاریم کودکان و نوجوانانمان برای پر کردن وقت خود فقط بنشینند پای گوشی همراه و تلویزیون و وسایلی از این قبیل و تنها سرگرمیشان در شبانهروز همینها باشد، آیا میتوانیم بگوییم به عنوان مربی، مادر، پدر یا به طور کلی، بزرگتری مسئولیتپذیر، کارمان را به درستی انجام دادهایم؟
شاید به دلیل برخی هزینهها و گرانی بعضی کلاسها نتوانیم فرزندان خود را راهی کلاسهای موردنظرشان کنیم، ولی میتوانیم به عنوان یک بزرگتر دلسوز در راه پیدا کردن استعدادهای آنها راهنما و کمکشان باشیم و وقت آنها را با این چیزها پر کنیم. درست است که این راه سخت است و دشواریهایی دارد، ولی شدنی است.
پدر و مادری را میشناسم که هزینه کافی برای نامنویسی فرزندانشان در کلاسهای دلخواهشان یا خرید گوشی و تبلت را نداشتند، اما هر دو از آنچه خود آموخته بودند به فرزندان خود آموزش میدادند و به این ترتیب فرزندانشان را از نشستن پای گوشی همراه و چاقی و عوارض ناشی از آن رها کردند.
شاید همه نتوانند برای فرزندان خود چنین کارهایی انجام دهند. شاید خیلیها با خود بگویند که ما خودمان چیزی جز یکسری از کارهای ساده بلد نیستیم، پس چگونه مربی فرزندان خود باشیم؟ برای پاسخ میتوان گفت که کودکان و نوجوانان ممکن است به یادگیری همان چیزهای ساده نیاز داشته باشند. هرچند رسیدگی به استعدادهای واقعی آنان مهم است، ولی این چیزهای ساده مانند روش خرید، نوع شستن ظروف، یادگیری حرفه پدر، طرز باغبانی پدربزرگ و دوختن چند درز ساده لباس میتواند مهارتهای زندگی فرزندانمان را بالا ببرد، بنابراین شاید بهترین سرگرمی آنان بالا بردن مهارتهایی باشد که به زودی و در آیندهای نزدیک به آنها نیاز پیدا خواهد کرد.
برای پیدا کردن سرگرمی مناسب برای کودکان حتی بزرگسالان، میتوان دست به خلاقیتهایی زد. زن خوشذوقی را میشناسم که با راهکاری ساده کودکان آپارتمانی را که در یکی از واحدهایش زندگی میکرد، از اتلاف وقت نجات داد. او که میدید کودکان و نوجوانان آپارتمان در آن منطقه محروم، دور از مرکز شهر، غیر از رفتن به پارکینگ و بازی آن هم تنها در ساعات پس از اوج گرما کار دیگری ندارند، فکری به خاطرش رسید. تا پیش از اینکه او راهکارش را پیاده کند، صدای دعوا و بحث از داخل واحدها به گوش میرسید و باعث آزار همسایهها از جمله خود او میشد. بیشتر این بحث و کشمکشها از روی بیکاری و نداشتن سرگرمی بچهها در خانه بود. او یک روز وقتی بچهها درون پارکینگ بازی میکردند به آنجا رفت و از آنها خواست تا در کلاس رایگان او در منزلش شرکت کنند. فردای آن روز در ساعت مقرر بچهها به واحد او رفتند تا ببینند کلاس رایگان او چیست؟! شاید خانوادهها ابتدا نگرانیهایی داشتند، ولی این نگرانیها خیلی زود برطرف شد. چون این خانم در آن روز از بچهها خواست تا هرکدامشان از علایق خود بگویند. بچهها با این کار با زبان بیزبانی، استعدادهای خود را بازگو میکردند و او نیز آنها را یکی یکی میشناخت. دستش آمد که بهتر است دو آموزش هنری و علمی برای بچهها داشته باشد تا آنها را به راستی سرگرم کند، آن هم یکجور سرگرمی مفید، ارزشمند و پرمحتوا. او دانش این آموزشها را نداشت برای همین به چند سایت معتبر اینترنتی مراجعه کرد و برای دو موضوع گفته شده دو کلاس ویژه تشکیل داد. با استفاده از سایتها آموزشهایی را که از آنها میدید، به صورت زنده و آنلاین، به بچهها میگفت. حتی در برخی موارد که نمیتوانست برخی از مفاهیم و آموزشها را درک کند، بچهها به کمک هم آن را درک میکردند و به صورت جمعی یاد میگرفتند. همین روش باعث شد کمکم بچهها با ذوق در آن کلاسها شرکت کنند و خانوادههایشان هم نگرانی خود را کنار بگذارند. به این ترتیب بچهها نه تنها سرگرمی مفیدی در کلاسها پیدا کرده بودند که در خانه هم وقتشان را برای انجام تمرینها صرف میکردند. با این کار کشمکش در ساختمان و واحدها کمتر و آرامش بیشتری در محله ایجاد شد. چون این کار همسایه به زودی به گوش آپارتمانهای دیگر هم رسید و یکی دو بلوک دیگر هم از این روش پیروی و اوقات بهتر و مفیدتری برای بچههای خود ایجاد کردند. کمکم بچهها در پارکینگ ساختمان هم با تنش کمتری بازی میکردند و سر هر تخلف یا چیز کوچکی در بازی با یکدیگر دعوا نمیکردند.
این راهکار یا راهکارهایی از این قبیل در زندگی بسیاری از ما راهگشاست. خیلیها اعتقاد دارند در محرومیت، خلاقیت بیشتر رشد میکند. این گفته این روزها مصداق بیشتری دارد و برای پیدا کردن سرگرمی مناسب باید خلاق بود. باید درست فکر کرد و راه مناسب را پیدا کرد. این نوشته شاید برای ما که به دنبال پیدا کردن راهی برای سرگرمی مناسب برای فرزند یا کودکان اطرافمان هستیم، کمک فکری باشد. شاید با خواندن این نوشته هماکنون جرقههایی در ذهن خود پیدا کنیم که راهنمایمان باشد. در این صورت هماکنون با احساس مسئولیت بیشتری که نسبت به تمام بچهها داریم، دست به کار شده و راهی برای سرگرم کردن آنان پیدا کنیم، اما سرگرمیهایی که مفید و خلاقانه باشد.