جوان آنلاین: لایههای پیچیده پرونده ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پس از ۱۷ سال همچنان به قوت خود باقی است. پروندهای که باید آن را نمایشنامهای مرکب و چندضلعی دانست تا یک واقعه تروریستی نابهنگام در مقیاس جهانی. حلقههای مفقوده این سناریو بدان جهت مبهم و کدگذاری شده است که تا به امروز هیچ داده مشخصی وجود ندارد که چرا دولت بوش پسر بر اساس اظهارات و موضعگیریهایشان تنها به فکر کلید زدن ۲ جنگ بدون مجوز بودند و هیچ اطلاعات فنی از این عملیات آن هم با چنین مدل و مقیاسی را حتی برای فریب افکار عمومی منتشر نکردند.
همگان به یاد دارند چندی پس از سپتامبر ۲۰۰۱ «مایکل مور» مستندساز مشهور آمریکایی، مستند «فارنهایت ۱۱/۹» را ساخت و در آنجا نقد دولت و حمله به جامعه اطلاعاتی آمریکا بویژه آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) را عملاً به رخ همگان کشید که البته هشدارها و پیغامهایی به او داده شد که باعث شد او به اکران مستندش رضایت دهد و از سخنرانی در محافل عمومی خودداری کند. آن مستند سوال و ابهامهای فراوانی را در درون خود جای داده بود. در بخشی از آن مستند به پرسش مهم صدای انفجارهای پی در پی در داخل ساختمان که موجب قطع ستونهای اصلی برجها میشد، اشاره شده بود.
آنچه در این سناریو واضح است بحث اطلاع سازمان سیا از این حمله از سوی القاعده بوده است. از این منظر است که میگوییم این مساله دارای حلقههای بهم پیوسته و البته پنهان است. البته این پنهانکاری و به بنبست رساندن عمدی واقعیتهای پس از ۱۱ سپتامبر تنها مختص به دولت بوش پسر نبوده و نخواهد بود، بلکه در اواخر دولت اوباما ۲۸ صفحه از اسناد دارای طبقهبندی سری مبنی بر دست داشتن عربستان در این عملیات منتشر شد که در نهایت منجر به تصویب قانون جاستا در کنگره آمریکا شد. درست است که سعودیها تامین مالی این عملیات و حتی جعل پاسپورتهای تیم عملکننده را به عهده داشتند، اما واقعیت این است که خاندان بنلادن علاوه بر نفوذ اقتصادی بالا در ریاض، ارتباطهای تجاری با سران ایالات متحده داشتند که این مولفهها نشان از نوعی هماهنگی در حوادث سپتامبر دارد. به هر حال نقل قولها و متون زیادی در باب اثبات روابط و خط و خطوط پنهان و آشکار این سناریو در طول این ۱۷ سال منتشر شده است، اما مهم این است که چه کسی آن را بازگو کند و اساساً جایگاه گوینده در این موضوع بسیار اهمیت دارد. از این رو برای روشن شدن بسیاری از سوالات درباره عملیات سپتامبر و آینده تروریسم در سالهای آتی به گفتوگو با «جان کریاکو» افسر سابق مرکز ضدتروریسم آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و محقق پیشین کمیته روابط خارجی سنا پرداختیم. او نخستین فرد از اعضای دولت آمریکا بود که ابعاد پنهان شکنجه غرق مصنوعی روی زندانیان القاعده را افشا کرد. وی بهخاطر افشای اسناد به ۲ سال و نیم زندان محکوم شد.
پس از آنکه عملیات سپتامبر انجام شد، انتشار اسناد با هدایت و کنترل بسیار بالایی انجام شد، اما در دولت اوباما رسماً مسؤولیت آن را متوجه عربستان دانستند؛ با گذشت ۱۷ سال از این عملیات تروریستی، آیا بدنه جامعه اطلاعاتی آمریکا آن را خلق یک واقعه از سوی سعودیها میدانند؟
همانطور که اشاره کردید انتشار اسناد به دلیل حساسیت موضوع و حتی احتمالهایی که نشان از تسهیل عملیات در خاک آمریکا داشته باشد به سختی و با هدایتهای مشخص انجام شد. من در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در مرکز مبارزه با تروریسم سازمان سیا مشغول به کار بودم و از آن موقع تا امروز اعتقاد داشتم عربستان در این حملات دخالت داشته است. ممکن است عدهای بگویند این دخالت «رسمی» نبوده و دولت آن را تایید نکرده است، اما این به معنای انحراف افکار عمومی است، نهتنها افکار عمومی آمریکا بلکه افکار عمومی کل جهان. شواهد حقیقی و مستند به اندازه کافی قوی است تا من و بسیاری دیگر را به این باور برساند که عربستان سعودی در این حملات دست داشته است.
آیا دولت ایالات متحده هم در این سناریو دست داشت؟
این سوالی است که خیلیها منتظر هستند تا پاسخش در سالهای آینده علنی شود. جواب دادن به این سوال باید بر اساس سند باشد نه گمانهزنی. اینکه دولت نمیگذارد هیچ نامی از سعودیها در این بین آورده شود تنها جنبه سیاسی یا منافع اقتصادی ندارد، بلکه نشان میدهد آنها در اینباره از افشای اسناد یا هرگونه اظهارات ترس دارند. این بدان معناست که در پشت پرده وقایعی رخ داده که افشای آن اول به ضرر واشنگتن است و دوم به ضرر پرستیژ جهانی ریاض.
روایتهای بسیار زیادی از مدل عملیات سپتامبر منتشر شده است که هر کدام از زوایای مختلف آن را بررسی کردهاند؛ به عنوان تحلیلگر مسائل تروریسم، عملیات ۱۱ سپتامبر را چگونه تحلیل میکنید؟
واقعیت این است که طرح عملیات و بازههای زمانی بخوبی برنامهریزی شده بود. به عنوان مثال هواپیمای اول قبل از ساعت ۹ صبح به برج شمالی برخورد کرد و کمتر از ۲۰ دقیقه بعد هواپیمای دوم وارد برج جنوبی شد. دلیل اجرای این عملیات آن هم در ساعات اولیه صبح و قبل از ظهر که رفتوآمدها در نیویورک زیاد است، تا حد زیادی برد تبلیغاتی را نصیب القاعده کرد و البته باید دانست تزریق رعب و وحشت در اوایل روز تاثیر عمیقتری دارد. طراحی این بازههای زمانی زیرکانه انجام شده بود. نکته مهمی در این بین نهفته است که آن هم درباره طراح این عملیاتهاست. بسیاری از ما میدانستیم «مختار» که بعداً با نام «خالد شیخ محمد» شناخته شد، طی سالهای اخیر به دنبال استفاده از هواپیما به عنوان موشک بوده، اما دقیقاً نمیشد فهمید آیا این موشکها قرار است در خاک ما استفاده شود یا علیه منافع ما در کشورهای دیگر.
پس از ۱۱ سپتامبر فاز جدیدی از افراطگرایی آغاز شد و در حالت فعلی داعش که از عناصر جدا شده القاعده و حزب بعث تشکیل شده، پیشتاز افراطگرایی در جهان است. در کتاب گزینههای دشوار هیلاری کلینتون هم به این موضوع اشاره شده بود و ایشان اظهار میکند که کمپانی شما (سیا) با این مساله کنار آمده است؛ چه عواملی باعث شده آمریکا با این مولفه کنار بیاید؟
مساله اصلی این است که حملات ۱۱ سپتامبر در واقع منجر به تشکیل نظم نوین جهانی شده است. این بدان معنا نیست که ایالات متحده از این نظم نوین جهانی در حال بهره بردن نیست، اما واقعیت این است که آمریکا از آن تاریخ به بعد در حال جنگ دائمی است که البته منافعی برای آنها در بر خواهد داشت. ما حتی در حال گذار و ورود به سمت اقتصاد مبتنی بر جنگ دائمی هستیم. به باور من در راس سیاست خارجی آمریکا موضوع مبارزه با تروریسم قرار گرفته است، بخشی از آن به دلیل تامین امنیت خاک خود است، اما بخشی دیگر در جهت کسب منافع خواهد بود. به انضمام اینکه ارتش آمریکا نسبت به گذشته مجهزتر شده است که باز هم تدافع و تهاجم را در بطن خود دارد. این در حالی است که سازمان سیا بیشتر توانایی خود را به روی پروندههای پنهان و سلسله اقدامات مخفیانه بنا کرده است، لذا سوال شما را بر اساس هزینه و فایدهای که مد نظر ساختار قدرت آمریکاست، پاسخ دادم.
یعنی معتقدید داعش بر اساس هزینه و فایده آمریکا شکل گرفت؟
خیر! متاسفانه داعش به دلیل تهاجم ایالات متحده به عراق ایجاد شد. بدنه داعش همان القاعده است و زندانیهایی که در زندان نظامی ایالات متحده محبوس بودند و با هسته اصلی القاعده عراق در ارتباط بودند تصمیم گرفتند یک جناح جدید خلق کنند. البته باید این نکته را در نظر داشته باشیم که این جریان جدا شده از القاعده توسط اعضای حزب سابق بعث مسلح شدند که آمریکا به آنها اجازه داده بود سلاح خود را حفظ کنند. القاعده به اندازه کافی رادیکال نبود و همین موضوع رمز ایجاد داعش شد. هر چند داعش در سوریه و عراق شکست خورده، اما اکنون در بسیاری از نقاط دیگر، از جمله افغانستان، پاکستان، هند، فیلیپین و شمال آفریقا فعال است. مبارزه با داعش و هر گروه دیگری که ممکن است از درون آن بیرون بیاید، دولت ایالات متحده را برای نسلها مشغول خواهد کرد و البته مجددا تئوری هزینه و فایده امنیتی به میان میآید.
همانطور که میدانید پدیده القاعده و سایر سازمانهای تروریستی در ظاهر به عنوان اسلام اهل سنت دست به افراطگرایی میزنند. بسیاری از سیاستمداران معتقدند دکترین سَدِ نفوذ و دوستونی نیکسون- کیسینجر در دهه ۷۰ میلادی و اشتباهات موجود در آن باعث شده القاعده و تفکرات افراطی به وجود بیاید؛ آیا این دکترین نتیجه عکس داده و حالا در حال دست و پنجه نرم کردن با تروریسم هستید؟
فکر نمیکنم این درست باشد. به نظرم سیاست اشتباه رونالد ریگان باعث به وجود آمدن چنین وضعیتی شد. این ریگان بود که سلاحهای مجاهدین را برای شکست دادن شوروی و غلبه بر مسکو در دهه ۱۹۸۰ تامین کرد. من پژوهشهای زیادی روی القاعده و سایر جریانهای تروریستی داشتهام، اکثر تحلیلگران خیال میکنند القاعده در دهه ۸۰ میلادی رسماً فعالیت خود را اعلام کرد، اما این درست نیست. القاعده تا سال ۱۹۹۰ پس از تغییر سیاست و راهبردها، به صورت علنی حیات خود را اعلام نکرد و بن لادن به عنوان رهبر القاعده در آن تاریخ از کسی سلاح نگرفته بود، بلکه در پوشش مجاهدین افغان که بعدها اعراب به داخل آنها رسوخ کردند تسلیح میشد. شکست این سیاست زمانی رخ داد که دولت ریگان کمک برای بازسازی افغانستان و پاکستان را نادیده گرفت. حاکمیت آمریکا از آن زمان تا به حال بیش از یک تریلیون دلار هزینه کرده است در صورتی که میتوانستند کمی از آن را در دهه ۸۰ میلادی صرف کنند تا امروز درگیر چنین مداخلهها و جنگهایی که به بودجه ملی ضربه میزند نباشیم.
به عنوان افسر سابق ضد تروریسم سیا که سالها به تحلیل دادههای این حوزه پرداختهاید، نقش نخبگان سیاسی-امنیتی عربستان و اتباع ضد امنیتی منتسب به القاعده را در پرونده ۱۱ سپتامبر چگونه ارزیابی میکنید؟
از حیث فنی به صورت رسمی نمیتوان این قضیه را تایید کرد، چرا که در پروندههایی که قرار است سفارش یک عملیات داده شود دادههایی وجود دارد که همانند یک بمب ساعتی عمل میکند. به این معنا که اگر کوچکترین نشت اطلاعاتی در محفل نخبگان امنیتی و سیاسی رسمی یک دولت شکل بگیرد پیامدهای آن به هیچوجه قابل جبران و تکذیب نیست و ترجیح بر این است که جزئیات در خارج از خاک سفارش دهنده مطرح و نهایی شود.
البته شخصاً به هیچوجه سعودیها را قابل اعتماد نمیدانم. سعودیها دوست دارند سیاست خود را در ۲ جهت پیش ببرند؛ از یک سو میخواهند به عنوان خادمان حرمین (مکه و مدینه) در سطح جهانی شناخته شوند و از سوی دیگر به دنبال آن هستند که خود را شریک و دوست ایالات متحده نشان دهند. این در حالی است که آنها نمیتوانند رادیکالها را در جامعه سعودی و دولت خود حل کنند و این موضوع با ظاهر سیاستهای ایالات متحده همخوانی ندارد. به عنوان مثال، سعودیها میخواهند جنگندههای پیشرفته F۳۵ را خریداری کنند، اما در عین حال، آنها از عناصر تروریستی در سوریه حمایت میکنند و این با منافع امنیتی آمریکا در تضاد است. اگر به فهرست عناصر عملیات ۱۱ سپتامبر نگاه کنیم به وضوح میبینیم تقریباً تمام آنها اتباع عربستان بودند، لذا از نظر من این سیاست غیرقابل قبول است.
اخیراً برادرزاده اسامه بن لادن با روزنامه گاردین بریتانیا مصاحبه کرده و عنوان کرده حمزه (پسر بن لادن) با دختر محمد عطا (یکی از هواپیمارباهای عملیات سپتامبر) ازدواج کرده است. همچنین اظهار داشته حمزه به دنبال احیای میراث اسامه بن لادن بوده و به فکر انتقام گرفتن از آمریکاست؛ به نظر شما آیا آنها به دنبال اجرای عملیات دیگری در آمریکا هستند؟
از منظر ساختاری و تحلیل دادهها، فکر میکنم القاعده یا آنچه از القاعده باقی مانده است همیشه به دنبال عملیات و حمله در ایالات متحده است. البته این کار در وضعیت فعلی بسیار دشوار است. القاعده در حال حاضر ضعیفتر از گذشته شده و در مقابل گستره و عمق فضای امنیت ایالات متحده (بویژه در فرودگاههای آمریکا) قابل مقایسه با ۱۷ سال پیش نیست. به نظرم القاعده برای برنامهریزی عملیات علیه منافع ایالات متحده در خارج از کشور کار بسیار سادهتری خواهد داشت. با این همه، حمزه گفته است بدون شک هدف اصلی، آمریکاست. او احتمالاً بیشتر نگران کشته شدن توسط هواپیمای بدون سرنشین است تا اینکه یک عملیات جدید راهاندازی کند.
با توجه به گرایش اعضای گروههای تروریستی همچون القاعده و اهل سنت افراطی به جریانهایی، چون گرگهای تنها، حیات در هستههای خفته و فعالیت تشکیلاتی زیرزمینی، آینده این گروهها را چگونه ارزیابی میکنید؟
معتقدم تروریسم یک پدیده دائمی است؛ چه بنیادگرایی سنی و ملیگرایی افراطی باشد یا کمونیسم و هر ایدئولوژی دیگر. هر کشوری که اهداف تروریستهاست، باید با آن به شیوهای خاصی رفتار کند. ما شاهد آن بودیم که ۱۱ سپتامبر چه بر سر ایالات متحده و امنیت ملی آن در خارج و داخل آورده است. در سالهای اخیر ما شاهد حملات مختلف در اروپا بودیم و هستههای تروریستی نیز حملات خود را خلاقانهتر انجام میدهند. از این رو دولتها باید عملکرد بهتری برای مقابله در قبال حملات این هستهها داشته باشند؛ لذا دولتها باید از ۱۰۰ درصد امکانات خود استفاده کنند، چرا که تروریستها فقط باید یک بار خوششانس باشند!
به عنوان آخرین سوال؛ با توجه به از دست رفتن سرزمینهای تحت اشغال داعش، شما کدام جغرافیا را برای استقرار و تمرکز هستههای تشکیلاتی– عملیاتی این گروه در نظر میگیرید؟
من اعتقاد دارم این ساختار، این سازمان شکسته شده است. ما شاهد آن هستیم که گروههای کوچک منشعب شده از داعش در سراسر جهان به صورتهای گوناگون و با اسامی مختلف در حال فعالیت هستند. به عنوان مثال برای نخستینبار است که در افغانستان و پاکستان شاهد حضور و اجرای عملیات از سوی داعش هستیم، اما اگر به آنچه در هند، فیلیپین، مالزی، نیجریه، نیجر و دیگر نقاط شمال آفریقا اتفاق میافتد نگاهی جامع داشته باشیم، به این تحلیل میرسیم که مبارزه بعدی در این مناطق خواهد بود.