کد خبر: 925598
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۴:۰۱
در چهل و نهمین سالگرد درگذشت جلال‌آل احمد مطرح شد
یک پژوهشگر و روزنامه‌نگار حوزه تاریخ گفت: آل‌احمد بیش از سایر روشنفکران هم‌عصر خود به خود تخریبی می‌پرداخت. او خودش پیش از آنکه دیگران نقدش کنند خود را نقد می‌کرد.
فرزین ماندگار
یک پژوهشگر و روزنامه‌نگار حوزه تاریخ گفت: آل‌احمد بیش از سایر روشنفکران هم‌عصر خود به خود تخریبی می‌پرداخت. او خودش پیش از آنکه دیگران نقدش کنند خود را نقد می‌کرد.
مراسم چهل و نهمین سالگرد درگذشت جلال‌آل احمد برای نخستین بار پس از درگذشت او در منزل شخصی او و سیمین دانشور که این روز‌ها موزه جلال و سیمین شده است، برگزار شد.
در این مراسم محمدرضا کائینی، پژوهشگر و روزنامه‌نگار در سخنانی با بیان اینکه آل‌احمد بیش از سایر روشنفکران هم عصر خود به خود تخریبی می‌پرداخت، عنوان کرد: او خودش پیش از آنکه دیگران نقدش کنند خود را نقد می‌کرد. این روز‌ها البته می‌شنویم که برخی می‌گویند آل‌احمد هویت فکری منسجم نداشته است که به نظر من نشان‌دهنده آن است که آل احمد را هنوز به درستی نمی‌شناسند. او در نوجوانی وارد حزب توده شد، اما بلافاصله وقتی متوجه شد این حزب به روزپرستی و نه خدمت به ایرانی مایل است از آن‌ها منفک شده و وارد حزب زحمتکشان می‌شود. اما در آنجا هم بقایی را در راستای رسیدن به مطامع شخصی می‌یابد بنابراین بلافاصله به نیروی سومی می‌پیوندد و پس از ۲۸ مرداد به نوعی خوداتکایی می‌رسد. در واقع نوشتن آثاری، چون غربزدگی، خسی در میقات و... نشان می‌دهد سیر تفکر آل‌احمد در طول عمرش روشن و هدفمند است و او به درستی و پس از تجربیات زیاد به جایی رسید که انتهای زندگی او بود.
در بخش دیگری از این مراسم حسین قدیانی، نویسنده و روزنامه‌نگار متنی را که آماده کرده بود قرائت کرد: «من به این خانه، فراتر از یک «موزه» به چشم یک «پناهگاه» نگاه می‌کنم! پناهگاهی برای این همه آه بلند که می‌کشیم! بلندتر از ارتفاع کاخ‌های شهر! ممنون حضرت آل‌احمد، بابت این یادگاری! ۵۰ سال گذشت از آن روز که تو از اسالم، سالم برنگشتی و داغت برای همیشه ماند در دل دوستدارانت، اما چه خوب که در کتاب، قلم تو و در این حیاط، قدم تو الی‌الابد برای ما مانده است! حرص را خودت خوردی و ناظر بر امانتداری پسندیده همسرت، ارث را گذاشتی برای ما! به شهادت «سنگی بر گوری» این اواخر، همه قصه زندگی‌ات، غصه نداشتن بچه بود! و حالا بشنو! این صدای ونگ‌ونگ فرزندان تو و سیمین است! آن‌هم در خانه‌ات!»

می‌گفت: غالب ایرانی‌ها را می‌شناسم
در ادامه مراسم و پس از سخنرانی کوتاه ویکتوریا دانشور، سیدعبدالله انوار از پژوهشگران برجسته کشور به سخنرانی درباره آل احمد پرداخت و گفت: من و جلال ۷۶ سال پیش در مهر ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی شدیم. من ریاضی می‌خواندم و آل‌احمد ادبیات. آن زمان در دانشکده یک انجمن ادبی داشتیم که من مهملاتی که به اسم شعر می‌سرودم را در آنجا قرائت می‌کردم. جلال هم تازه دست به قلم شده بود و به جلسات ما می‌آمد. در چنین فضایی نوشته‌ها و داستان‌های کوچکش نوشته شد و کم‌کم ترقی کرد تا اینکه وارد حزب توده شد.
انوار ادامه داد: حزب توده در آن سال‌ها حزبی بود که تمام تیپ‌های فکری فهمیده جامعه وارد آن شدند. یادم هست دو استادمان به نام‌های نورایی و محمود سنایی بسیار تأکید داشتند که کارمان را آنجا ادامه دهیم، اما متأسفانه طبق رویکردی که حزب پیدا کرد و در واقع استالین داشت، کمونیست نه تنها در آن زمان که همین حالا هم در حال حاضر در دنیا یادآور تنفر است و مترادف با آدم‌کشی است. انوار در ادامه به ماجرای خانه جلال آل‌احمد اشاره کرد و گفت: سال ۱۳۳۰ که سیمین‌خانم از امریکا بورس دریافت کرد و رفت، جلال خانه‌ای نداشت. در پی خانه می‌گشت، من آپارتمانی داشتم در مجاورت خانه خودم که به آل‌احمد دادم تا در آن سکنی بگزیند و اینگونه شد که ما همسایه جلال شدیم. پس از سال‌ها که سیمین‌خانم قصد بازگشت به کشور را داشت، جلال قصد کرده بود تا پیش از بازگشت سیمین خانه‌ای بسازد. زمینی که در حال حاضر خانه جلال و سیمین است، وقفی است. می‌گفت: اینجا را میان معلمان تقسیم کردند و من هم گرفتم. من در آن زمان ۳ هزار تومان به واسطه کار کردنم، پس‌انداز کردم که به جلال دادم تا اینجا را بسازد. رفیق مهندسی داشتم به نام مهندس طرفه که برای ساخت اینجا تمام حساب و کتاب‌ها حتی مزد کارگر را او حساب کرد. مجموعاً ۴۵۰۰ تومان می‌شد. باقی را هم آل احمد جور کرد و خانه را ساخت. این خانه خیلی در جوانی به ما خدمت کرد چراکه پس از ۲۸ مرداد وقتی همه ما به لحاظ روحی مشکلاتی داشتیم با خلیل ملکی اینجا می‌آمدیم و تا صبح بحث می‌کردیم. انوار در ادامه گفت: برخی فکر می‌کنند غربزدگی جلال خواننده‌هایش را از او دور کرده و می‌کند، اما به واقع کسی مثل او نتوانست در جریانات سیاسی وارد شود و خوب بماند. او می‌گفت: قالب ایرانی‌ها را می‌شناسم می‌گفت: تا وقتی پول‌پرستی و جاه‌طلبی وجود دارد محال است مرد سیاسی در آن‌ها پدید آید که دست و دلش در برابر پول و پست نلرزد. می‌گفت: باید دنبال یک اخلاق نو رفت. انوار در پایان سخنان خود به باور‌های مشهد هم اشاره کرد و گفت: جلال می‌گفت: باید بازگشت به مذهب داشته باشیم... برای اینکه بتوان در مقابل فقر ایستاد نیاز به یک نیروی مذهبی است و تا این نیرو نباشد ما در ذات باقی می‌مانیم.

نقش خانه، خانه اهل قلم
در ادامه محمدحسین دانایی‌فر خواهرزاده جلال و شمس آل‌احمد در سخنانی توضیح داد: انگیزه جلال و سیمین برای آمدن به این خانه وجود نیما یوشیج در مجاورت آن بود. با ساخت اینجا اولین خانه ملکی آن‌ها برپا می‌شود و از اجاره‌نشینی رها می‌شوند. اینجا جایی است که در اول اردیبهشت سال ۱۳۴۷ عده‌ای از نویسندگان، مترجمان، شاعران و روزنامه‌نگاران اساسنامه و مرامنامه اولین تشکل صنفی اهل قلم با عنوان کانون نویسندگان ایران را نوشتند. اهمیت این خانه همین قدر است که جمالزاده در نامه به مصطفی زمانی‌نیا ویراستار جلال آل‌احمد می‌نویسد که خانه جلال در تهیه کردن زمینه برای قیام ملی سهم بسزایی داشت. وی در پایان سخنان خود راز نهفته در این خانه را بزرگ شدن آدم‌ها نامید و گفت: ما راز این خانه و امثال این خانه را راز بزرگ شدن این شخصیت‌ها می‌دانیم و در پی آنیم سرنخی بیابیم و از شیوه بزرگ شدنشان بیاموزیم.

روایت مهدی طالقانی از جلال
سیدمهدی طالقانی پسرعموی جلال و شمس آل‌احمد نیز در سخنانی کوتاه گفت: من دو بار جلال آل‌احمد را دیدم. یک بار زمانی که منزل پدرم آمدند تا ایشان را به اسالم ببرند. می‌گفتند که هوای خوبی دارد و می‌شود از تهران به آنجا فرار کرد. اما مرحوم پدرم نپذیرفت و نرفت. یکبار هم مرحوم طالقانی تازه از زندان آزاد شده بودند و دوستان معمم ایشان به همراه جلال به منزل ما آمدند. یکی از آقایان حاضر شروع به تمجید از جلال کرد که آقای طالقانی فرمودند: بس کن این تهمت‌ها اصلاً به ایشان نمی‌چسبد. سیمین خانم را هم اولین بار در بیمارستان پارس ملاقات کردم که به دلیل بیماری بستری بودند. پس از این دیدار پایمان به خانه ایشان باز شد و ۱۰ روز یک بار سری به او می‌زدیم. ما از این خانه خاطراتی داریم چراکه مرحوم پدرم بار‌ها به خانه سیمین و جلال آمده بودند. وی همچنین گفت: جلال خانواده مذهبی و تندی داشت و شاید به دلیل فشار‌های تند خانواده بود که جذب احزاب شد.

جلال با خودش روراست بود
در ادامه مراسم حجت‌الاسلام زائری نیز در سخنانی گفت: هر کسی ممکن است از زاویه‌ای دلبسته جلال باشد ولی من از این منظر دوستش دارم که با خودش روراست بود. برای من این مسئله مهم است. این چیزی است که ما امروز به آن احتیاج زیادی داریم. آن هم در روزگاری که به هم دروغ می‌گوییم و فضای ریا و شعار برپاست. در روزگاری که مجال خود بودن برای افراد کمتر پیش می‌آید روراست بودن با خود اهمیت دارد و پیدا کردن فردی که خودش باشد سخت است. زائری در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه این خانه زمانی می‌توانست موزه شود که مرحوم سیمین دانشور زنده بود، گفت: می‌شد این خانه را زمانی تبدیل به موزه کرد که سیمین باشد و از آن لذت ببرد. ارزش این مسائل زمانی مشخص می‌شود که خود فرد حاضر باشد و ببیند از او قدرشناسی می‌شود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار