این روزها در کشور طوفان نقد و استیضاح به پا شده است، هر روز موضوع جدیدی در حوزههای مختلف و بهخصوص اقتصادی یک چالش جدید و جدی را برای مسئولان ایجاد میکند، برخی وزن تحریمها را در این نابسامانی بیشتر میدانند و برخی عوامل داخلی را علت وقوع مشکلات عنوان میکنند، اما به نظر میرسد موضوع را میتوان از نگاهی دیگر مورد واکاوی قرار داد، اما قبل از آن شاید بهتر باشد که فضای کسب و کار و استراتژیهای آن را ببینیم. به طور کلی در معماری سازمان، چهار فضا تعریف میشود که عبارتند از::
- فضای کسب و کار شفاف، در این فضا میتوان با ترسیم نقشههای استراتژیک به اهداف از پیش تعیین شده دست یافت.
- فضای کسب و کار بغرنج، در این فضا با استفاده از تئوریهای بازی میتوان اهداف را مورد دستیابی قرار داد.
- فضای کسب و کار پیچیده که راه رسیدن به اهداف برای ما استفاده از سناریونگاری میباشد.
- در نهایت شرایط کسب و کار آشوبناک که از مدلسازی غیرخطی برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده استفاده میکنیم.
در هر یک از این چهار فرض ذکر شده دو فضای قطعیت و عدم قطعیت وجود دارد که در شرایط عدم قطعیت فرصتها به ۱۸ روز و ضعفها به حدود پنج ماه زمان تدوین استراتژیها به یک روز تقلیل مییابد.
حال در نظر بگیرید که شرایط امروز کشور را به جرئت میتوان فضای آشوبناک دارای عدم قطعیت نام نهاد، طبیعی است که در این شرایط باید استراتژیهای خاصی تدوین شود، اما قبل از تدوین آن نیاز به مدیرانی داریم که دارای قدرت رهبری خلاقانه باشند. در این فضا مؤلفههای موجود قابل رؤیت و جداسازی از همدیگر نیستند، بنابراین مدیران خلاق باید به کمک بیایند تا بتوان از این مشکلات رهایی یافت، اما این مدیران خلاق چه ویژگیهاِیی باید داشتهباشند؟
به طور خلاصه میتوان گفت: مدیران خلاق برای بروز و شکوفایی خلاقیت خود که به طور عموم اکتسابی بوده و نیاز به حضور در جامعه هدف را دارد نیاز به دو عنصر انگیزه و تخصص در یک رشته دارند. این انگیزه میتواند منبعث از منابع درونی فرد مانند احساسات، شور و هیجان یا تعصبات باشد یا منابع بیرونی مانند مشوقهای مادی سازمانی، یا مواردی از این دست باشد. شرایط محیط بر فرد و جامعه در بروز این عامل بسیار مؤثر بوده و اگر در این شرایط بخواهیم از مدیرانی که خارج از این جامعه فعالیت دارند، استفاده کنیم شاید به نتیجه دلخواه نرسیم. مدیر خلاق باید دارای ویژگی ترکیب باشد، یعنی بتواند هم افراد و هم علوم را با یکدیگر ترکیب کرده تا به نقطه مطلوب برسد. cross- functional team تیمهای متقابل عملکردی از بارزترین این ترکیب میباشد، به این معنی که مدیر خلاق باید قدرت تیمسازی از متخصصان رشتههای مختلف را داشته باشد تا بتواند ابتدا نسبت به تدوین صورت مسئله و آنگاه به حل آن بپردازد، به عنوان مثال در شرایط امروز، تیم اقتصادی باید از وجود جامعهشناسان خبره، معماران سازمانی، روانشناسان اجتماعی علاوه بر نفرات خبره اقتصادی بهره بگیرد.
در این شرایط تیمهای خلاق حل مسئله باید به دنبال به وجود آوردن چیز جدید خارج از چارچوبهای موجود باشند و با تعریف ساختار چابک و کوچکسازی مجموعه و باز تعریف مشتریان و مؤلفههای موجود در فضای تحت مطالعه خود نسبت به خلق ارزش جدید مبتنی بر خلاقیت اقدام کنند. در این راستا سهم جهانی فکر کردن، برابری حرف و عمل با خود خلاقیت هموزن بوده و تا جایی این موضوع اهمیت پیدا میکند که استراتژیهای عقبنشینی شکل میگیرند. وقتی به گذشته اقتصادی ایران نگاه میکنیم، تعدد شهرکهای صنعتی، بحرانهای زیستمحیطی، خشک شدن دریاچهها و تالابها، بحرانهای هویتی و فرهنگی، تعدد مراکز تصمیمگیری و ساختارهای موازی، روند حرکت بانکها و هزاران نمونه از این دست موضوعات نشان از عدم خلاقیت در مدیریت بوده و اکنون راهحل این مشکل پاک کردن صورت مسئلههای گوناگون به روشهای متعدد از جمله استیضاح بیه دف وزرا و یا نادیده گرفتن مسائل روز از سوی مسئولان نیست، بلکه تنها و فقط در تغییر مدیران از مدیران غیر خلاق و مندرس به مدیران خلاق میباشد.