مرد جوانی که به تازگی از پای چوبه دار به زندگی دوباره برگشتهبود پس از آزادی از زندان همراه دو نفر از دوستانش باند زورگیری تشکیل داد و دست به سرقت زد و گرفتار شد.
به گزارش خبرنگار ما، روز پنجشنبه نخستین روز شهریورماه امسال مأموران پلیس باتماس تلفنی شهروندی از دستگیری سارق زورگیری در حوالی میدان آزادی با خبر و راهی محل شدند.
مأموران در محل دریافتند لحظاتی قبل مرد جوانی به عنوان مسافر سوار خودروی پراید مسافربری شده و هنگامی که راننده برای سوار کردن مسافر از خودرو پیاده شده به پشت فرمان خودرو رفته و قصد سرقت خودرو را داشتهاست که راننده با کمک افراد محل وی را دستگیر میکند.
شاکی گفت: کنار میدان آزادی خودروام را پارک کرده بودم و منتظر بودم تا نوبت من شود و مسافر سوار کنم. وقتی نوبت من شد مرد جوان به عنوان مسافر در صندلی جلو نشست و من هم بیرون در حال داد زدن بودم تا مسافر بگیرم که مرد مسافر ناگهان پشت فرمان نشست و خودروی مرا روشن کرد. او دنده عقب گرفت تا مسیر خودرو را باز و سرقت کند که با داد و فریاد از دوستانم کمک خواستم و موفق شدیم وی را دستگیر کنیم. همزمان با ادامه تحقیقات مأموران با چند شکایت دیگر روبهرو شدند که نشان میداد وی همراه دو نفر دیگر از دوستانش از دو مرد دیگر هم زورگیری کرده است. همچنین مشخص شد وی از متهمان سابقه دار است که در پروندهاش سابقه قتل، سرقت و درگیری هم ثبت شدهاست که به تازگی از زندان آزاد شده و همراه دو نفر از دوستانش باند زورگیری تشکیل داده است.
متهم صبح دیروز برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و به جرم خود اقرار کرد. وی برای ادامه تحقیقات به دستور قاضی سهرابی، بازپرس شعبه نهم در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. مأموران در تلاشند تا دو همدست وی را شناسایی و بازداشت کنند.
گفتوگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
فرشاد هستم ۳۸ ساله.
ظاهرت نشان میدهد ۵۰ ساله باشی؟
بله، زندان پیرم کرد.
پس سابقه داری؟
بله، چند بار سابقه زندان دارم.
توضیح بده؟
از سال۷۱ که معتاد به مواد مخدر شدم پایم به زندان باز شد. اولین بار به خاطر رابطه نامشروع به زندان رفتم و بعد به خاطر سرقت و در سال۷۵ دوباره به خاطر نزاع و درگیری به زندان افتادم و آخرین بار سال۸۵ راهی زندان شدم که پس از ۱۲سال حبس مدتی قبل آزاد شدم.
آخرین بار به چه جرمی دستگیر شدی؟
معتاد بودم و کراک میفروختم. آن روز برای انجام کاری به ساری رفتم که مأموران مرا با بیش از ۱۰۰گرم کراک دستگیر کردند و قاضی مرا به هفتسال و ۶ ماه زندان محکوم کرد، اما این همه ماجرای من نبود.
ماجرا چه بود؟
من در زندان غریبه بودم و بقیه زندانیها بیشتر همشهری بودند و گاهی هم مرا اذیت میکردند. بهر حال من با یک از هم سلولیهایم که در تخت شماره۳ بود اختلاف پیدا کردم و گاهی هم درگیر میشدم. مدتی از زندانیام گذشته بود که همسرم با بچهام به ملاقات من آمدند. آنها پس از ملاقات با گریه از من خداحافظی کردند. خیلی عصبانی بودم و به سلولم رفتم که زندانی تخت ۳ با حرفهایش مرا آزار داد. به او گفتم عصبانی هستم و دست از سر من بردار که آزار و اذیتش بیشتر شد و با هم درگیر شدیم و در یک لحظه او را از روی تخت به زمین زدم که سرش به کف اتاق برخورد کرد و به قتل رسید.
پس در زندان مرتکب قتل شدی؟
بله، متأسفانه ناخواسته مرتکب قتل شدم و از آن روز به بعد سلولم عوض شد و به بند مجرمان قاتل رفتم و بعد هم در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شدم و این دوران مرا پیر کرد.
به خاطر اینکه در انتظار قصاص بودی؟
بله. من هر روز در انتظار چوبه دار بودم و حتی چند باری هم برای اجرای حکم پای چوبهدار رفتم، اما اولیایدم برای اجرا حاضر نشده بودند و دوباره به سلولم باز میگشتم. سختترین روزهای زندگیام را تجربه کردم.
چطوری رضایت گرفتی؟
در نهایت مدتی قبل برای آخرین بار پای چوبه دار رفتم که اولیایدم به خاطر همسر و فرزند بیمارم که تومور مغزی دارد با گذاشتن شرطی به من فرصت دادند و بعد هم رضایت دادند که دو ماه قبل آزاد شدم.
چه شد که با آن همه سختی و برگشتن به زندگی دوباره و در حالی که دوماه قبل از زندان آزاد شده بودی دوباره دست به خلاف زدی؟
اعتیاد و دوست ناباب زندگی مرا تباه کرد. وقتی آزاد شدم دوباره به دام اعتیاد گرفتار شدم به خاطر همین همراه دو نفر از دوستانم از دو نفر زورگیری کردم. یکی از شاکیان را به بهانه اینکه به ما آدرس داروخانه بدهد سوار خودرو کردیم و کارتش را به زور گرفتیم و دیگری هم که افغانی بود، اما بعد سعی کردم به خاطر همسر و فرزندم دارو مصرف کنم و سرقت نکنم. روز حادثه قرص خورده بودم و قصد داشتم با تاکسی به خانهام بروم که در حالت عادی نبودم و انگار کسی به من دستور داد خودرو را سرقت کنم.