سعید مرادی وفا *
بر اساس تجربیات، بیشتر مشکلات زناشویی از فروپاشی ناشی از یکسری توهم به وجود میآید. هر چند اکثر افراد پس از ازدواج تغییر میکنند، اما معمولاً این تغییرات در راستای خواستههای ما نیست. وقتی سعی میکنیم با به کار بردن رفتارهای مخرب همسرمان را کنترل کنیم تا به آنچه مد نظر ماست نزدیکتر شود، بیشک او نیز در برابر این کار مقاومت میکند. ما فقط میتوانیم خود را تغییر دهیم. بهترین راهنمای عمل در رابطه با خواستههای همسرمان این قانون طلایی و آموزه اسلامی در فرمایشات حضرت علی (ع) است که «با دیگران همانگونه رفتار کن که دوست داری دیگران با تو رفتار کنند.»
زوجین، برای ترسیم تصویری بهتراز یکدیگر تلاش کنند
در بسیاری موارد، زندگیهای مشترک مبتنی بر کنترل دائم پایدار نمیماند و کار به طلاق میکشد و پس از طلاق بار اول، زنان و مردان بسیاری این روند را برای بار دوم و سوم هم تکرار میکنند و ازدواج دوم و سوم آنها نیز به همین شکل تمام میشود، اما اگر زمانی که شادی از زندگی رخت میبندد، زن و مرد از دنیاهای مطلوب یکدیگر آگاهی داشته باشند، با این آگاهی میتوانند زندگیشان را بهبود بخشند. زوجین برای حفظ و بهبود زندگیشان میتوانند بسیار بهتر عمل کنند. بدین گونه که ابتدا در برابر یکدیگر اعتراف کنند تصویرشان از یکدیگر را تغییر دادهاند و انتظاراتشان را نسبت به هم بیان کرده و پایین بیاورند.
این صحبتها باید تکرار شود و با پذیرش آنچه تا کنون رخ داده است، به یکدیگر بگویند که هر دو دوست دارند تصویر موجود در دنیای مطلوب خود را تا جایی که میتوانند تغییر دهند و این پیام را به دیگری بدهند که این تصویری است که من از شیوه برخورد خودم با تو در ذهنم دارم و میدانم هر قدر هم که تلاش کنم باز نمیتوانم تصویر تو را در مورد چگونگی برخوردت نسبت به خودم تغییر دهم. این بدان معناست که آنها توافق کردهاند به تصویر بهتری از زندگی مشترک دست یابند، تصویری بسیار بهتر از آنچه هم اکنون در دنیای مطلوب هر یک از آنها وجود دارد.
زوجین اگر بتوانند با یکدیگر در مورد ویژگیهای یک زندگی بهتر به توافق برسند، باید هر یک از آنها به دیگری بگوید: «من در هفته جاری برای بهبود روابطمان چه کاری انجام خواهم داد؟»
به عنوان مثال، با توجه به اینکه هر دو کار میکنند در مورد علایق و تقسیم کار با هم گفتوگو کنند. در دنیای مطلوب ما، تمام آرزوهایمان، افسارگسیختهترین رؤیاهایمان، مخفیترین آرمانهایمان و مقدسترین باورهایمان ذخیره شدهاند.
زوجین، ناسازگاریهای ژنتیکی یکدیگر را بشناسند
مشکل دیگری نیز در ازدواجها وجود دارد، مشکلی که هم در به هم رسیدن پیش از ازدواج و هم در با هم ماندن پس از ازدواج تأثیر میگذارد. این مشکل بسیار نهفته است و زوجهای بسیار کمی از ماهیت آن اطلاع مییابند. همچنین این مشکل به قدری جدی است که اگر تنها یکی از طرفین، پیش از ازدواج از آن آگاه شود، ممکن است از ازدواج با دیگری منصرف شود. قبلاً نیز به مشکلی اشاره کردیم که میتواند هم بر روابط پیش از ازدواج و هم بر زندگی زناشویی اثر بگذارد. این مشکل، عدمسازگاری در نیازهای ژنتیکی است. به ندرت میتوان زندگی مشترکی را یافت که تا حدی از ناسازگاری نیازهای ژنتیکی متأثر نشده باشد، اما هنگامی که این ناسازگاری به طور جدی بر زندگی مشترک تأثیر بگذارد، ممکن است مصیبت بزرگی به همراه داشته باشد، مگر آنکه زن و شوهر از آن آگاه شوند و در حل مشکل با یکدیگر همکاری کنند. قبل از ازدواج، افراد با مشکلات ناشی از تفاوتهایشان مواجه میشوند. این مشکلات در روابط طرفین خیلی زود آشکار میشود و باید به آن توجه شود. در نتیجه این توجه، آنها میتوانند آشکارا مشکلات احتمالی آینده را ببینند و هر چه زودتر روشی برای رویارویی با مشکلات اتخاذ کنند.
در همین زمان، طرفین باید توجه کنند که چه موقع و کجا از رفتارهای مخرب استفاده میکنند و حداکثر تلاش خود را از همان ابتدا برای توقف این رفتارها انجام دهند.
چنانچه زوجی که در بخش نیازها ناسازگاریهای عمدهای با هم دارند، پیش از ازدواج که هنوز احساس خوبی نسبت به یکدیگر دارند، برای از بین بردن این عادات اقدام نکنند، بعدها هجوم سیلآسای رفتارهای مخرب زندگیشان را از بین خواهد برد.
۳ رفتار مخرب از جلوههای کنترل بیرونی
روانشناسی کنترل بیرونی، باور حاضر اکثریت مردم جهان، عاملی تخریبگر در روابط انسانی است. کنترل بیرونی سه باور زیربنایی دارد. در واقع کسانی که بر اساس روانشناسی کنترل بیرونی رفتار میکنند، حداقل به یکی از این سه باور اعتقاد دارند:
-۱ رفتار ما، همواره پاسخ به یک محرک یا کنترل بیرونی است یا به بیان دیگر، اعتقاد به اینکه چیزی خارج از خودمان، علت رفتار (فکر، احساس و عمل) ماست. به عنوان مثال: تلفن زنگ میزند و ما باید جواب دهیم، (تلفن کنترل و محرک بیرونی است) یا ما پشت چراغ قرمز میایستیم، چون چراغ قرمز است، (چراغ قرمز کنترل و محرک بیرونی است) یا من عصبانی هستم، چون همسرم با رفتارش به شعور من توهین میکند، (همسرم باعث به وجود آمدن احساس عصبانیت در من است و من ناگزیر از داشتن چنین احساسی هستم.)
-۲ اعتقاد به اینکه ما میتوانیم به اندازه کافی همه چیز را تغییر دهیم، در نتیجه ما میتوانیم دیگران را به انجام کاری وادار کنیم که مایل نیستند. به عنوان مثال: اگر من وعده تعطیلات آخر هفته را به فرزندم بدهم، او دیگر دیر آمدن به خانه را متوقف میکند. (من با این رفتار او را مجبور به انجام کاری میکنم که خودش نمیخواهد)
-۳ اعتقاد به اینکه حق داریم کسانی را که از دستورات ما پیروی نمیکنند یا بر اساس خواستههای ما رفتار نمیکنند، تنبیه، تحقیر و تهدید کنیم. به عنوان مثال، مادری که به فرزند خود میگوید: اگر تکالیف مدرسهات را به موقع انجام ندهی، آخر هفته حق نداری با ما به خانه خاله بیایی.
هنگامی که افراد به کنترل بیرونی متوسل میشوند، امکان اینکه یک یا هر دو طرف رابطه احساس رضایت بکنند کاهش مییابد و میتواند در نهایت به قطع یک رابطه منتهی شود. نکته اساسی و قابل توجه اینجاست که این رابطه ناخوشایند یا قطع شده، منبع بنیادینِ تقریباً همه مسائلی است که انسانها تجربه میکنند، از جمله بیماریهای روانی، اعتیاد به مواد مخدر، خشونت، انواع جرائم، شکست مدارس، همسرآزاری و مواردی دیگر.
شیوه انتخاب را جایگزین کنترل بیرونی کنیم
به کارگیری هر چه بیشتر نظریه انتخاب باعث تقویت دوستی میشود، به همین دلیل است که رابطههای دوستی بلندمدتتر و پایدارتر از دیگر روابط انسانی است. غالباً از زوجهای ناخشنودی که به من مراجعه میکنند، میپرسم: «چرا آن گونه که با همسرتان رفتار میکنید، با دوستانتان رفتار نمیکنید؟» و تقریباً همیشه با یک پاسخ یکسان روبهرو میشوم: «اگر با دوستانمان اینگونه رفتار کنم، آنها را از دست میدهم.»
این نکته به افرادی که میخواهند زندگی زناشویی رضایتمند و خشنودتری داشته باشند، نشان میدهد که به کارگیری تئوری انتخاب به جای روانشناسی کنترل بیرونی کمک بزرگی به آنها خواهد کرد، اما مشکل اینجاست که غالباً از صدماتی که کنترل بیرونی به رابطه ما وارد میکند به اندازه کافی مطلع نیستیم و همچنین از تئوری انتخاب به عنوان جایگزین روانشناسی کنترل بیرونی و کاربستهای آن دانش چندانی در دسترس عموم مردم نیست. کنترل بیرونی اساساً چیزی است که زندگیها را از مدار اعتماد و دوستی خارج میکند و زوجها را به سمت طلاق میکشاند.
*روانشناس بالینی