بالاخره بانک مرکزی با درک شرایط، توانست از زیر بار فشار رسانهای و خواست های ذینفعان ارز دانشجویی بیرون برود و تخصیص ارز دانشجویی را با قیمتهای ترجیحی حذف کند.
ارز دانشجویی که بنا به سابقههای اعلامی از سوی رسانهها بیشتر به آقازادهها یا دستکم افرادی که از وضع مناسب بهتری نسبت به اکثریت جامعه برخوردار بودهاند، تخصیص یافته، نوعی یارانه به ثروتمندان و صاحبان قدرت به شمار میرود.
در میان موافقان این نوع یارانه ارزی مهمترین استدلال، تعامل علمی بین دانشگاهها از راه پذیرش دانشجو بوده که امری قابلتوجه است، اما در شرایط حاضر که ما با کمبود ارز مواجه خواهیم بود و در آینده نزدیک این کمبود با کاهش درآمدهای نفتی بیشتر خواهد شد، هیچ توجیهی برای اعطای رانت به پولدارها را قابلقبول نمیداند.
به علاوه هم اکنون گفته میشود بر اساس آمار سالانه ۱۵۰ هزار نفر متقاضی ادامه تحصیل در خارج از کشور هستند که با توجه به اختلاف نرخ ارزهای یارانهای برای ارز دانشجویی و قیمت ارز آزاد خود عاملی وسوسهانگیز برای فرستادن فرزندان متولین و آقازادهها به خارج از کشور است. اما این تمام ماجرا نیست، زیرا هم اکنون بسیاری از دانشگاه های داخلی با توجه به ظرفیتهای موجود توان جذب این افراد را دارند و بسیاری ازدانشگاههای معتبر خارجی نیز حساسیتهای زیادی در جذب نکردن ایرانیها دارند. در چنین شرایطی دانشجویان با استعداد ایرانی که نهرابطه نزدیکی با بدنه قدرت دارند و نه تمکن مالیشان اجازه تحصیل در خارج را به آنها میدهد، همواره از خود میپرسند چرا ما نمیتوانیم از این مواهب دلاری و ارزهای خارجی با نصف قیمت بازار آزاد استفاده کنیم و چرا این نوع یارانه به دانشجویان با استعداد داخلی تخصیص نمییابد. ما مجبور به پرداخت هزینهها در داخل کشور هستیم، ولی یک عده باید ارز ارزان بگیرند؟
بدیهی است این موضوع درباره بورسیهها نیز صادق است، زیرا همواره این سؤال مطرح بوده که در شرایط وجود بازار کم برای فارغالتحصیلان از سالها پیش چگونه عدهای از نمایندگان مجلس و مدیران دولتی از این مواهب استفاده و در ورای این بورسیهها آقازادههای خود را در خارج مشغول به تحصیل کردهاند و به محض ورود مشغول به کار در سطوح بالای مدیریتی میشوند؟
هم اکنون بنا به آخرین آمار اعلامی بیش از ۱۱۰هزار فارغالتحصیل دکترا و در مجموع بیش از ۲۲۰ هزار دانشجوی دکترا آیندهای مبهم برای کارهای پژوهشی یا متناسب با میزان تحصیل خود در ایران وجود دارد!
همچنین نگاهی به آمار فرار مغزها بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول، ایران در بین ۹۱ کشور در حالتوسعه و توسعهنیافته، رتبه را در این سالها از آن خود کرده است. برآورد این صندوق وجود تقاضای سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیان تحصیلکرده برای خروج از کشور است که یکی ازمهمترین بهانهها ادامه تحصیل است. گفته میشود، خروج ایرانیان با تحصیلات عالی با رقم ۱۵۰ هزار نفر در سال معادل خروج ۵۰ میلیارد دلار سرمایه از کشور است.
اگر چنین ارقام بزرگی را حتی با نوسانات زیاد هم بپذیریم، چرا باید دولت و بانک مرکزی سیاستهایی را اتخاذ کند که افراد برای مهاجرت سالانه هزاران میلیارد تومان یارانه ارزی بگیرند؟
با توجه به موارد پیش گفته به نظر بانک مرکزی بالاخره با درک شرایط خاص کشور در مسیرهای درستی در حال گام برداشتن است که باید از آن حمایت کرد. آیا این مسیر اتخاذی تحت فشار آقازادهها متوقف نخواهد شد؟