کد خبر: 923938
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۰:۰۶
غلبه بر استرس با نگرشی آگاهانه
بسیاری از استرس‌ها به دلیل نوع دیدگاه ما به مسائل است. از وقایع بحران نسازیم. زاویه دید خود را تغییر و گسترش دهیم
مینا محمددوست
بیایید یک روز معمولی را از نظر بگذرانیم. طی ساعات بیداری در یک روز چه احساس‌هایی را تجربه می‌کنیم؟ فرق نمی‌کند زن یا مرد باشیم یا در چه شرایطی هستیم، فقط کمی حالت‌های درونی خود را مرور کنیم. طی روز ممکن است ناخودآگاه به یاد کار‌هایی که توان انجامش را نداشتیم بیفتیم. پس کمی ناامید می‌شویم. این طبیعی است. بعد قوت قلب پیدا کرده و امیدوار می‌شویم.

یک عکس یا خاطره‌ای قدیمی کمی باعث دلتنگی ما می‌شود، اما تماس یک دوست باعث شعفمان. در ساعاتی به کار مورد علاقه خود می‌پردازیم، پر انرژی هستیم. یا گاهی به اجبار موظف هستیم کاری را انجام دهیم، اما کم انرژی می‌شویم. با دیدن منظره‌ای زیبا آرامش خاصی به ما دست می‌دهد و با شنیدن یک خبر ناخوشایند به شدت مضطرب می‌شویم. پس به طور نسبی در یک روز ما مجموعه‌ای از حالت‌ها و حال‌های خوب و بد را تجربه می‌کنیم.

پر واضح است که حال خوب جریان زندگی را به سمت مثبت حرکت می‌دهد و حال بد قطعاً در جهت مخالف عمل می‌کند. حال بپردازیم به احساسی که حال ما را بد کرده و عملکرد مناسب‌مان در زندگی را مختل می‌کند. این حال بد چیزی نیست جز حالتی که نام بیماری قرن را به خود اختصاص داده یعنی «اضطراب». استرس و اضطراب واژه‌هایی مأنوس برای ما هستند. همگی ما با شدت کمتر و بیشتر این حالت‌ها را تجربه کرده‌ایم. البته لازم به ذکر است که این دو کلمه هر چند در مفهوم عامیانه در یک معنا به کار برده می‌شوند، اما به جهاتی با هم تفاوت دارند.

استرس ترسی است همراه با منبعی شناخته شده. یعنی فرد می‌داند از چه چیز می‌ترسد، اما اضطراب حالت ناخوشایندی است که با موقعیت هماهنگی ندارد. یعنی بدون وجود محرک محیطی، فرد ترس مبهمی را تجربه می‌کند. در حقیقت اضطراب شکل پیشرفته‌تری از استرس مزمن است. معمولاً هیجان‌هایی که در وجود ما قرار دارند تا زمانی که در حد اعتدال بوده و به عبارتی در اختیار ما باشند، در واقع برای حفظ و ادامه حیات ضروری هستند. درست همانند اسبی که تحت هدایت سوارکار خود است، اما هنگامی که این هیجان‌ها از کنترل ما خارج شوند، باز به شکل اسبی سرکش و سوارکاری ناوارد نه تنها ما را به مقصد نمی‌رسانند، بلکه باعث صدمه دیدنمان هم می‌شود. هیجانی به نام استرس نیز دقیقاً به همین شکل جسم و روان ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. البته استرس می‌تواند دامنه و طیف متفاوتی داشته باشد. به طور مثال چنانچه استرس دانش‌آموزی شب امتحان به حدی باشد که با هوشیاری بیشتر مطالب را بخواند، به طور مسلم خوب است، اما اگر استرس به اندازه‌ای باشد که به عدم تمرکز منتهی شده و کارایی فرد را شب امتحان به شدت پایین آورد به طور یقین تجربه بسیار بدی است.

با تمام این تفاسیر می‌توان گفت: استرس در واقع واکنش طبیعی ما به محرکی بیرونی است که تهدید تلقی می‌شود. در واکنش فیزیکی بدن، مغز، هنگامی که عاملی را به عنوان خطر دریافت می‌کند، با ارسال پیام به غدد فوق کلیوی، آدرنالین بیشتری وارد خون می‌کند. ضربان قلب بالا رفته و خون و اکسیژن بیشتری به اندام‌های مختلف می‌رسد. سپس تنفس سریع شده و ماهیچه‌ها سفت می‌شوند. ذخایر چربی بدن برای تولید انرژی آزاد می‌شود.

مجموعه این حوادث در فیزیک بدن دست به دست هم داده و ما را برای واکنش دفاع یا گریز آماده می‌کند. یعنی در اصل ما را در حالت آگاهی بیشتر برای عکس‌العمل مفید قرار می‌دهد. برای مثال شخصی که در موقعیت خطرناکی قرار می‌گیرد با این میزان از ترس می‌تواند خود را از شرایط آسیب‌زا نجات دهد و عکس این حالت هم به خوبی ممکن خواهد بود. یعنی با ترس بیش از حد، شخص توان اقدام به عمل مناسب را نخواهد داشت.

شاید این جمله به گوش شما هم آشنا باشد: «آنقدر ترسیدم که خشکم زد». پس این حالت در حد اعتدال برای حفظ بقا و همچنین آگاهانه رفتار کردن ما در مواقع لازم ضروری است، اما مشکل از زمانی آغاز می‌شود که ترس به شکل تجربه دائمی زندگی ما باشد. در این حالت ابتدا بدن مقاومت کرده یعنی پس از دریافت عامل تهدیدزا، سعی در هماهنگ کردن خود با شرایط پیش آمده خواهد داشت و چنانچه این حالت ادامه داشته باشد، جسم و روان ما به مرحله فرسودگی می‌رسد. درست مانند فلزی که تاب تحمل مقدار معینی از فشار را دارد و در برابر فشار بیشتر خم شده یا می‌شکند. این همان نقطه‌ای است که سیستم دفاعی بدن به شکل ضعیف عمل کرده و زمینه برای ابتلا به انواع ناراحتی‌ها فراهم می‌شود. امروزه استرس لقب مادر انواع بیماری‌ها را به خود اختصاص داده است.

با این تفاسیر می‌توان به اهمیت و نقش کنترل درست این هیجان پی برد. پس چاره چیست؟ ما می‌دانیم دوران کودکی، دوران خاص و پر اهمیت به لحاظ شکل‌گیری شخصیت افراد است. به والدین توصیه می‌شود در راستای مراقبت‌های جسمانی، با مطالعه، رفتار مناسب و تماس با افراد متخصص به پرورش روان فرزندانشان نیز همت گمارند، زیرا ریشه بسیاری از ترس‌ها مربوط به مسائل حل نشده دوران کودکی است.
بسیاری از استرس‌ها به دلیل نوع دیدگاه ما به مسائل است. از وقایع بحران نسازیم. زاویه دید خود را تغییر و گسترش دهیم. از خود سؤال کنیم آیا به طور دیگری هم می‌توانم به این قضیه نگاه کنم؟ در هر رخدادی نکات مثبت را از آن حادثه مد نظر قرار دهیم. شاید ابتدا سخت به نظر برسد، اما با تمرین، این کار شدنی است. حتی می‌توان برداشت‌های متفاوتی را که از یک جریان به ذهن می‌رسد یادداشت کرد. به این ترتیب از تک بعدی نگریستن هم دور می‌شویم.

اگر به این نتیجه رسیدیم که مدتی طولانی با استرس دست و پنجه نرم می‌کنیم و عملاً به نتیجه مطلوبی نرسیده‌ایم، وقت آن رسیده به جای پنهان کردن این هیجان از افراد متخصص کمک بگیریم. همانطور که برای ناراحتی‌های جسمانی بدون هیچ تردیدی به پزشک مربوطه مراجعه می‌کنیم.
اهل کمالات باشیم، اما کمال‌گرایی را کنار بگذاریم. کمال‌گرایی یعنی مقایسه با ناممکن‌ها. یاد بگیریم کار‌های خود را به خوبی انجام دهیم و از انجام دادن آن لذت ببریم. به هنگام انجام امور مختلف کمی تأمل کنیم. آیا داریم با لذت این کار را انجام می‌دهیم؟ یا فقط با این فکر که باید این کار را عالی انجام دهم فشاری مضاعف به خود وارد می‌کنیم؟ البته این به معنای درست انجام ندادن کار نیست. ما وظیفه داریم به نحوی شایسته کار‌ها را انجام دهیم، اما نه با استرس.

انتخاب ورزشی که متناسب با روحیات ما است، به دلیل فعل و انفعلاتی که در بدن صورت می‌گیرد نیز کمک قابل توجهی به کاهش استرس دارد.
تغذیه مناسب در کنترل استرس بسیار تعیین‌کننده است. کسانی که مستعد استرس هستند بهتر است کمتر از غذا‌های کافئین‌دار، تند، فست‌فود‌ها و... استفاده کنند.
در خاتمه باید گفت: بهتر است با نگرشی متعادل به زندگی، از مسائل و مشکلات بحران‌سازی نکنیم تا کمتر دچار استرس شویم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار