موادفروش محکوم به قصاص که با شلیک گلوله یکی از مأموران پلیس تهران را به شهادت رسانده بود، بار دیگر پای میز محاکمه قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار ما، رسیدگی به پرونده از شامگاه ۲۸ مهرماه سال ۹۳ با شهادت سروان محمد جلالی کاشانی - از مأموران کلانتری مرزداران - هنگام گشتزنی در حاشیه بزرگراه حکیم آغاز شد. در بررسیهای اولیه مشخص شد، سروان جلالی بر اثر شلیک گلوله یکی از فروشندگان موادمخدر به شهادت رسیده است. به این ترتیب تیمی از کارآگاهان پلیس، تحقیقات را برای شناسایی عامل جنایت آغاز کردند تا اینکه مرد جوانی به نام «موسی» به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار گرفت، اما در روند تحقیقات مشخص شد وی به مکان نامعلومی گریخته است.
بازداشت متهم در ملکآباد کرج
بعد از گذشت سه ماه از حادثه، پلیس مرد جوان را در خانه پدریاش در ملکآباد کرج شناسایی و بازداشت کرد. همزمان با دستگیری متهم در بازرسی از خانه پدری وی، مقدار زیادی موادمخدر و چندین فشنگ جنگی نیز کشف و ضبط شد.
متهم به پلیس آگاهی تهران منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت، اما جرمش را انکار کرد و گفت: زمان حادثه در روستای نورآباد لرستان زندگی میکرده است.
اظهارات یکی از شاهدان حادثه
اخبار شهادت مأمور پلیس و دستگیری عامل قتل او بازتاب وسیعی در رسانهها داشت و با انتشار این اخبار دختر و پسرجوانی با مراجعه به پلیس آگاهی اعلام کردند، آنها شاهد حادثه بودهاند.
دختر جوان به نام «زهره» به مأموران گفت: «شب حادثه با نامزدم در فضای سبز قدم میزدیم که ناگهان صدای چند شلیک گلوله را شنیدیم. نگاهمان به آن سمت رفت، همان لحظه پسرجوانی را دیدیم که یک کیسه مشکوکی را بین شمشادها جاسازی کرد و در حالی که یک کلاه نقابدار روی سرش بود، به سرعت از محل متواری شد. مدتی گذشت تا اینکه با شنیدن اخبار شهادت مأمور پلیس، تصمیم گرفتیم صحنههایی را که آن شب دیدیم در اختیار پلیس قرار دهیم.»
بعد از این توضیحات، آنها در مواجهه حضوری با چند متهم، موسی را شناسایی کردند. همچنین در ادامه تحقیقات با بررسی تلفن همراه متهم، مأموران با توجه به پیامکهای رد و بدل شده بین او و دختر مورد علاقه دریافتند موسی چند روز بعد از حادثه از دختر مورد علاقهاش مکانی برای مخفیشدن درخواست کرده بود.
اعتراف متهم
سرانجام متهم با مدارک به دست آمده، بالاخره لب به اعتراف گشود. به این ترتیب موسی بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شد و پرونده بعد از صدور کیفرخواست به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
نخستین جلسه محاکمه و صدور حکم قصاص
در اولین جلسه رسیدگی به پرونده، اولیای دم درخواست قصاص کردند. سپس نماینده ناجا در جایگاه قرار گرفت و گفت: «شب حادثه سروان محمد جلالی کاشانی همراه سرباز وظیفه در حال گشتزنی بودند که به رفتارهای متهم مشکوک میشوند. بهخاطر همین شهید جلالی از ماشین پیاده میشود و به طرف متهم میرود. متهم در حالی که بستهای مشکوک را جاسازی میکرد، بدون توجه به دستور ایست با اسلحه به سمت سروان شلیک میکند. با توجه به مدارک موجود او عامل قتل است و به نمایندگی از ناجا، برای وی اشد مجازات را تقاضا دارم.»
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با انکار جرمش گفت: «پسرداییام موادفروش بود. او روزانه ۵۰ هزار تومان به من میداد تا در فضای سبز حاشیه اتوبان حکیم که پاتوق معتادان و خریداران موادمخدر است، کشیک بدهم و مراقب اوضاع باشم. آن شب تحت فشار روانی به مأمور پلیس شلیک کردم. باور کنید قصد کشتن او را نداشتم.»
در پایان هیئت قضایی، متهم را به قصاص محکوم کردند. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد، اما با اعتراض متهم از سوی قضات یکی از شعبات آن نقض و بار دیگر پرونده به همان شعبه فرستاده شد.
دومین جلسه محاکمه
متهم روزگذشته در دومین جلسه رسیدگی مقابل قاضی عبداللهی قرار گرفت و گفت: «باور کنید، قاتل نیستم و به هیچکسی شلیک نکردم. زن جوانی که در مواجهه حضوری مرا شناسایی کرد، اشتباه کرده است. او تحت تأثیر این ماجرا و بازتاب خبری حادثه قرار گرفته و به همین خاطر مرا با قاتل اصلی اشتباه گرفته است. تقاضا دارم زن و مرد جوان به عنوان شاهدان حادثه به دادگاه احضار شوند.»
متهم در ادامه درخصوص پیامکهایی که به دختر مورد علاقهاش فرستاده بود، گفت: «وقتی با آن دختر آشنا شدم، به او ۲۰۰ میلیون تومان پول دادم، اما او برای برگرداندن طلبش طفره میرفت. وقتی شنیدم یک مأمور پلیس کشته شده است، به دروغ برای آن دختر جوان پیامک فرستادم و گفتم من قاتل آن مأمور هستم تا او را بترسانم و بتوانم طلبم را بگیرم.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.