رضا کیانیان در مراسم مرحوم دری گفت: چهل سال از انقلاب میگذرد اما ما یکروز خوش دیدیم؟ چرا نباید یک روز خوش ببینیم؟ ما چهل سال است که در بحران زندگی میکنیم، دری ۶۵سالش بود چرا باید بمیرد؟ این چند جمله آنقدر عجیب، سطحی و تعجبآور است که اگر گوینده آن مشخص نبود، ممکن بود مخاطب آن را با تریبونهای گروهکهای معاند اشتباه بگیرد.
ختم یا دکانی برای دیده شدن؟
چند سالی است که مراسم ختم و بزرگداشت هنرمندان به تریبونی برای صحبتهای عجیب و غریب تبدیل شده است. یادش بخیر قدیمیترها میگفتند حرمت درگذشته و مراسمش باید حفظ شود. قرآنی تلاوت میشد و ذکر مصیبتی صورت میگرفت. این گونه هم ثوابی نثار روح متوفی میشد و هم بازماندگانش کمی آرام میشدند، اما اخیراً برخی از سینماگران که موی سپید کردهاند و توقع پختگی از آنان میرود، بهگونهای رفتار میکنند که گویا هدفشان چیز دیگری است. برخی از سینماگران که با قدم گذاردن در سنین کهنسالی و پس از افتادن به ورطه تکرار کار و کاسبیشان رونق سابق را ندارد و فیلمهایشان نمیفروشد، مراسم ختم هنرمندان را موقعیتی برای دیده شدن به حساب میآورند. بسیار تأسفبرانگیز است که برخی از آنها هنرمندانی هستند که خاطرات خوشی از آنها داریم و برایمان محترماند. چگونه باید باور کنیم که برخی صحبتهای جنجالی و عجیب و غریب این عزیزان صرفاً از روی دلسوزی است و نه دغدغه دیده شدن؟ مگر از قدیم نگفتهاند هرسخن جایی و هرنکته مکانی دارد؟ در مراسم ختم ایراد سخنانی سیاسی و رادیکال که بیشتر شبیه به تریبونهای سازمان مجاهدین و سلطنتطلبهاست؟ مگر مراسم ختم هنرمندان، نشست سالانه سازمان مجاهدین خلق موسوم به شورای ملی مقاومت است؟! بهتر نیست برای ایراد سخنان سیاسیتان محیط بهتری پیدا کنید؟ اما بد نیست به بهانه این رفتار غیرمحترمانه و سیاستزده به برخی مسائل بپردازیم.
علت فوت دری مشخص شد!
رضاکیانیان پس از حمله به شرایط پس از انقلاب سؤال کرده چرا مرحوم دری باید در سن 65سالگی بمیرد؟! یعنی اگر کسی با هنرمند متوفی آشنا نباشد تصور میکند که مرحوم مغفور در زندان و زیر شکنجه به قتل رسیده است. این شوء کلیشهای تقریباً میان چند نفر در مراسمهای مختلف دست به دست میشود. کیانیان در مراسم تشییع پیکر سید ضیاءالدین دری، همین شوء را در ابعاد سادهانگارانهتری برگزار کرد و از دمدستیترین کلمات استفاده کرد. کیانیان در این مراسم اعتراف کرد که مدتهاست سراغی از سید ضیاءالدین دری نگرفته است. حتی در مراسم تشییع چند تن از هنرمندان تمایلی نداشت که با کارگردان کیف انگلیسی سلام و علیک کند و چندین گواه برای این مسأله وجود دارند اما امروز ناگهان کیانیان از مرزهای تعیین شده سیاهنمایی عدول کرد.
گلیبهجمالکرهشمالی!
کیانیان در حالی از ندیدن یک روز خوش در این 40سال سخن میگوید که سال گذشته و در انتخابات سال96 حمایت همهجانبهای را از حسن روحانی به عمل آورد. کیانیان همچنین در سال88 نیز به همراه تعدادی دیگر از هنرمندان حمایت خود را از میرحسین موسوی اعلام کردند. با این حال حمایت کیانیان از مسوولان نظام جمهوری اسلامی و از طرفی سخنان وی مبنی بر ندیدن روز خوش در نظام جمهوری اسلامی خود تناقضی عجیب را به همراه دارد. اما نکته جالب توجه مواضع وی در اردیبهشتماه 96 و پیش از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی میباشد. کیانیان 11 اردیبهشتماه 96 در پستی اینستاگرامی نوشت: «مدام مینویسید مجبوریم بین بد و بدتر را انتخاب کنیم...لا اله الا الله... آخر مگر همه ما خوبیم که دیگران بد و بدتر هستند... همین مردمی که دزدی و کلک و کلاهبرداریهای کوچک میکنیم و چون نمیتوانیم اختلاسهای بزرگ بکنیم ناراحتیم... معتادمان میگوید رفیق بد ما رو به این روز انداخت؛ پس خودت چه! دزدمان میگوید محتاج بودم. انگار دیگران محتاج نیستند؟ پس شرافتت کجاست؟» ابن بازیگر سینما که این روزها مدعی است که 40سال است روز خوش ندیده و از طرفی تصاویرش با قراردادهای صدها میلیونی بر بیلبوردهای شهر نقش بسته، سال گذشته مدعی بود که مردم مقصر اتفاقات خوب و بد جامعه هستند اما حال نظام را مقصر میداند تا نشان دهد همان گونه که در دنیای سینما تبحر خاصی در نقش بازی کردن دارد، در دنیای واقعی هم همان روش را دنبال میکند. نقشی که شاید بیش از همه به بازی وی در سریال «مختارنامه» شباهت دارد!
نانداغجمهوریاسلامی
نکتهای که باید بدان توجه کرد این است که رضا کیانیان را در بازی در فیلمها یا سریالهایی میشناسیم که سمت و سوی ارزشی و مذهبی دارد. او حدوداً بیست سال قبل در حالی که خیلی سرشناس هم نبود، در نقش مأمور امنیتی فیلم «آژانس شیشهای» بازی کرد و چند سال قبل هم بازی در نقش زبیر فیلم «مختارنامه» که محصول صداوسیمای جمهوری اسلامی بود، ظاهر شد و البته هنگام انتخاب این نقشها به سازمان حمایتکننده محصول توجهی نمیکرده ولی حال چه شده است که ناگهان بانگ برآورده که ما روز خوش ندیدیم در این چهل سال. او که پیش از این در یکی از سازمانهای موسوم به چپ عضویت داشت و به همین دلیل اوایل انقلاب هم مدتی را در زندان سپری کرده بود چند سال قبل با ذکر خاطرات شاگردی برخی بزرگان نظام توانست وجهه خود را ارتقا دهد و نزدیکی با شهید بهشتی، تنور نانداری برای خودش فراهم کرده است.
به گزارش مشرق، رسول شوکتی یکی از زندانیان سیاسی سال ۶۰ در مورد سوابق رضا کیانیان و برادرش به رادیو زمانه میگوید: « رضا کیانیان (همین هنرپیشه معروف) که بعد از دو یا سه سال مخفی بودن خود را در تهران معرفی کرده و سپس به مشهد منتقل گردیده بود، چند بار واسطه فرستاد برای صحبت کردن با من -قبلاً گفتهام رضا کیانیان مسوول پیکار خراسان بود و دو یا سه باری که گروههای سیاسی در سطح استانی جلسه گذاشته بودند، همدیگر را دیده بودیم- من نفرتم را از وی با پیامی «مغولی در بیابان به اعرابی در رسید، گفت بنهی یا بکشم. اعرابی بنهید و پس از آن سی سال به نیکنامی بزیست» بیان کردم وی که مسوول کلاس عالی ما بود در پاسخ هر هفته یک کاریکاتور از من میکشید یا بهتر بگویم من هم جای یا نقش اصلی داشتم والحق که هنر کاریکاتورش شاید بیشتر از هنر هنرپیشگیاش باشد...