مدالآوريهاي ورزشكاران سختكوش ايران موجي از شادي را در دل علاقهمندان به ورزش پديد آورده؛ ورزشكاران رشتههاي گوناگون، همانهايي كه هميشه در سايه فوتبال قرار دارند، اين روزها در اندونزي خوش ميدرخشند و لحظه به لحظه پيامآور شادي براي مردم ايران هستند. با اين حال بروز برخي اتفاقات نادر و غيرقابل باور براي ورزشكاران كشورمان در جريان اين رقابتها از حقيقتهاي تلخي رونمايي ميكند كه مستقيم به برخي سوءمديريتها و عدم توجه مسئولان به ورزش كشور برميگردد.
اتفاقاتي كه شايد بتوان وقوع آنها را جزئي از رقابتهاي ورزشي عنوان كرد، اما وقتي هميشه براي ايران و ورزشكاران كشورمان رخ ميدهد، آن وقت بايد به صورت جدي آن را آسيبشناسي كرد. بايد پرسيد كه چرا هميشه ما؟!
اينكه شناگر ايران در خط مسابقه و در حالي كه آماده شروع بود با مشكل پاره شدن بند مايو روبهرو شود، اينكه زنجير دوچرخه پاره شود و لاستيك دوچرخه بعدي بتركد يا اينكه يك شانس مدال تيراندازي 30 ثانيه دير در خط مسابقه حاضر شود، فقط و فقط به مسائل مديريتي و كنترلي برميگردد.
سالهاست كه ورزشكاران ايران از كمبود امكانات و محدوديتها مينالند. سالهاست كه از وسايل و تجهيزاتي استفاده ميكنند كه برخي از آنها از رده خارج هستند و سالهاست كه برخي از قهرمانان رشتههاي ورزشي باسابقه مدال جهاني، آسيايي و المپيك در شرايطي روند آمادهسازي و تمريناتشان را ميگذرانند كه كمتر ورزشكاري در دنياي قهرماني حاضر به پذيرش آن است. نمونه اين موارد را ميتوان در بچههاي سنگنوردي، قايقراني و تيراندازي به وضوح ديد. ميتوان ديد كه چگونه با كمبود امكانات آماده حضور در ميادين بزرگ بينالمللي ميشوند و چگونه افتخارآفريني ميكنند. درد اما آنجاست كه برخي از همين ورزشكاران درست در جايي كه بايد ثمره تلاشها، كوششها و تمرينات خود را ببينند با اتفاقهايي كه نمونههايش عنوان شد و البته تنها به دليل عدم رسيدگي از كسب افتخار و مدال بازميمانند. اين روزها برخي از ورزشكاران به سبب نداشتن امكانات بهروز و كوتاهيهايي در خصوص امكانات سختافزاري با چنين مشكلاتي روبهرو شدهاند. امروز ديدن برخي از همراهان بيربط در محل بازيهاي آسيايي بيشتر از قبل به صورت ورزش كشور زخم وارد ميكند. آقاياني كه با هزينههاي بيتالمال دائمالسفر هستند و پولي را كه بايد صرف بهينهسازي زيربناهاي ورزش و آمادهسازي بيشتر و بهتر ورزشكاران كشور شود به راحتي خرج مسافرتهاي غيرضروري خود ميكنند.
راستي ميشد برخيها را به جاكارتا نبرد، در عوض شناگر تيم ملي را بهتر براي رقابت با غولهاي شناي آسيا تجهيز كرد. ميشد روي نام افراد اضافهاي كه الان در اندونزي به سر ميبرند و فقط عكس يادگاري ميگيرند خط كشيد، در عوض هزينه سفر آنها را دوچرخه خريد و ركابزن تيم ملي را بهروزتر كرد. ميشد يك سرپرست ناآگاه را درست توجيح كرد تا ورزشكار را به موقع آماده مسابقه كند. اين روزها همه در تلاشند تا ورزش كشور سربلند شود، اما خوب ميدانيم كه فقط و فقط همين روزهاست و وقتي بازيهاي آسيايي تمام شود باز هم همه چيز فراموش ميشود.
چهار سال قبل بود كه كيومرث هاشمي، رئيس وقت كميته ملي المپيك بعد از بازيهاي اينچئون از رسيدگي به ورزشهاي پرمدال از جمله شنا صحبت كرد و حالا چهار سال بعد از آن حرفها، شناگر ايران در خط شروع به خاطر يك مشكل بچگانه از ادامه رقابت بازميماند و اين سوءمديريتها هيچ وقت تمامي ندارد، حتي اگر ورزشكاران ايران خوش بدرخشند. اين پاسخ روشني است براي سؤالي كه پرسيده شد، چرا هميشه ما؟!