جوان آنلاین: کودتای ارتش تحت فرماندهی امریکایی ۱۹ ماه اوت ۱۹۵۳ اولین دولت ایران به نخست وزیری محمد مصدق را که در نتیجه انتخاباتی دموکراتیک روی کار آمده بود، برانداخت. از این اقدام در اسناد سیا که از حالت محرمانه خارج شده، به عنوان «سیاست خارجی ایالات متحده» نام برده شده است. در همه ۶۵ سال گذشته، این اتفاق بارها و بارها بر روابط تهران-واشنگتن تاثیر منفی گذاشته و به ویژه با تجدید بن بست بین دو پایتخت در نتیجه تصمیم دونالد ترامپ به خروج از توافق هستهای ایران و اعمال مجدد تحریم ها، اهمیت ویژهای یافته است.
این اقدام ترامپ خشم تهران را برانگیخت و با واکنشهای شدید مقامات ایران به پیشنهاد بعدی او درباره مذاکره انجامید. آیت الله علی خامنهای، رهبر معظم مذاکرات را تا زمان روی کار بودن ترامپ منتفی دانست و حسن روحانی هم گفت: تا زمانی که تحریمها علیه ایران در جریان است، مذاکرهای صورت نخواهد گرفت.
اما داوود هرمیداس باوند، سخنگوی حزب جبهه ملی و دیپلمات پیشین ایرانی معتقد است اگر اکنون مصدق روی کار بود، مذاکرات مستقیم با ترامپ را میپذیرفت. این دیپلمات ۸۵ ساله در حالی که مصدق را خبره در قانون میخواند، گفت: «برای مصدق همه چیز به درک منافع ملی مربوط میشد. اگر امروز زنده بود و اگر مسئولیت تصمیم گیری در کشور را داشت، احتمالا همان رویکرد سال ۱۹۵۳ را در چارچوب موجود بین المللی و ارزشهای بین المللی در پیش میگرفت.» او در پاسخ به سوالی درباره احتمال مذاکره مصدق با رئیس جمهوری همچون ترامپ در ایالات متحده، افزود: «بله، مذاکره میکرد. این مذاکرات در چارچوب منشور سازمان ملل است که استفاده از ابزار صلح آمیز در حل مناقشات را خواستار شده است.»
مصدق در ماه مه ۱۹۵۳ و درست چند ماه پیش از سقوط دولتش، دستور کنترل دولت بر شرکت نفتی ایران و انگلیس (بریتیش پترولیوم امروزی) را صادر کرد و گفت: توافق اکتشاف نفتی که چند دهه پیش از آن امضا شده بوده به نفع شرکت بریتانیایی است و نه مردم ایران. اما پیش از این اقدام و در تلاش برای دستیابی به نوعی مصالحه، چندین ماه با بریتانیا و ایالات متحده مذاکره کرد. مناقشات به دیوان بین الملل کشیده و در نهایت رای به نفع ایران صادر شد.
تصمیم مصدق به لغو این قرارداد که در سال ۱۹۹۳ به پایان میرسید، دولت بریتانیا را خشمگین کرد و لندن را بر آن داشت تا از واشنگتن درخواست کمک کند. در نیمه ماه اوت همان سال نیروهای سیاسی وفادار به مصدق و شاه که تحت حمایت ایالات متحده بود در تهران درگیر شدند و شاه مجبور به فرار به رم شد. اما توطئه آمریکایی در نهایت به برکناری مصدق از دولت انجامید و نخست وزیر منتخب ایران به جرم خیانت سه سال زندانی شد و در سال ۱۹۶۷ در حبس خانگی درگذشت. این توطئه بعدها «عملیات آژاکس» خوانده شد.
باوند که سالها به عنوان دیپلمات ایرانی در سازمان ملل فعالیت کرده، آن روزها دانشجوی دانشگاه تهران بود. باوند میگوید در روز برکناری مصدق شایعه شد که نخست وزیر در توطئه ارتش کشته شده است و این خبر موجی از خشم و اندوه در کشور ایجاد کرد: «مردم در ذهن و در قلب خود میدانستند که همه چیز قرار است کاملا فرق کند. شرایط واقعا ناراحت کننده بود. همه امیدها به دموکراسی از بین رفت. فکر میکنم اگر آن کودتا اتفاق نمیافتاد، سرنوشت اجتماعی-سیاسی ایران به کلی متفاوت میبود.»
درسهایی از ۱۹۵۳.
اما همه با نظر باوند موافق نیستند. محمد مرندی، کارشناس روابط ایران-امریکا در دانشگاه تهران میگوید بین اتفاقهای سال ۱۹۵۳ و بن بست کنونی بین تهران و واشنگتن شباهتهایی وجود دارد. او بر این باور است که دولت امریکا در تلاش برای منزوی سازی ایران از طریق اعمال تحریمهای اقتصادی بار دیگر دچار «اشتباهی مهلک» شده است. مرندی گفت: «این تحریمها موفقیت آمیز نخواهند بود. هیچ شکی ندارم که ایرانیها از آنها در امان میمانند. رهبری ایران نسبت به سال ۱۹۵۳ خیلی کارآمدتر است. مصدق در درک مقاصد سیاسی امریکا ضعیف عمل کرد. تاریخ خود به ایرانیها در آگاهی از آنچه در حال وقوع است و شباهتهای اکنون و سال ۱۹۵۳ کمک میکند.»
مرندی میگوید که ایرانیها میتوانند با مقاومت در برابر فشارهای کنونی ایالات متحده بر دولت نشان دهند که از کودتای ۱۹۵۳ درس گرفتهاند. او افزود: «وقتی یک نفر شما را با هولوکاست و نابودی تهدید میکند و روز بعد میگوید میخواهد بدون هیچ پیش شرطی مذاکره کند، واقعا چیزی برای گفتن نمیماند، چون نمیتوانید به رفتارها و وعدههای این فرد اعتماد کنید.»
در همین حال، سینا طوسی، دستیار تحقیق در شورای ملی ایران-امریکا در واشنگتن باور دارد که کودتای ۱۹۵۳ برای ایالات متحده هم درس مهمی داشته و آن این است که مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر میتواند به عواقب پیش بینی نشده و ضربههای متقابل و شدید بیانجامد: «نتیجه تغییر در بین مردم ایران و ایجاد احساسی ضد آمریکایی در آنها بود که زمینه را برای انقلاب اسلامی فراهم آورد. امروز هم رویکرد ایالات متحده در قبال ایران فاقد آینده نگری است. عواقب چنین سیاستهایی تضعیف جامعه شهروندی شکننده ایران، قدرتمند شدن اصولگرایان تندرو به بهای تضعیف رهبران سیاسی میانه رو و عمل گرا و از بین رفتن احتمال وقوع تحولی صلح آمیز و دموکراتیک در ایران خواهد بود.»
منبع: دیپلماسی ایرانی