یعقوب لطفی*
قزلقلعه یا قزل قلاع (قلعه سرخ) نامی دردآشنا در ادبیات مبارزات سیاسی میهن زخمخورده ایران، از سلاطین و شاهان بوده است و جاوید خواهد ماند، ولی صد افسوس که آن را با سبوعیت باورنکردنی و عجلهای شگرف در یک روز غمانگیز با چنگال آهنین با خاک یکسان کردند، چنانکه گویی از ابتدا چنین جایی وجود نداشته است. اکنون پس از گذشت چند دهه از این کار ستمآلود، حسرت دیدن و زنده شدن خاطرات دلاورمردان و شیرزنان ظلمستیز بر دل و روح آنها بهجای مانده است. خداوند را سپاسگزارم که توفیق عنایت فرمود: پس از سالها سپری شدن این واقعیت تلخ بتوانم این موضوع مهم تاریخی را یادآور شوم و مطالبی را در حد بضاعت برای علاقهمندان و دلسوختگان فراهم کنم تا انشاءالله با فراهم شدن زمینههای تحقیقیـپژوهشی واکاوی عمیقتری در باره این مکان تاریخیـ سیاسی به وجود آید.
این زندان در ردیف مخوفترین و در عین حال بیکیفیتترین زندانهای دنیا بود. این محل به منظور زندان ساخته نشده بود و ابتدا کارکرد کاروانسرایی و انباری داشت. به تدریج در رژیم پهلوی تغییر کاربری داد و با ایجاد تغییرات در داخل راهروها، اتاقها، ساخت حمام و امکنه دیگر تبدیل به یکی از زندانهای بیآبروی دنیا شد، بهطوری که قریب به اتفاق زندانیان سیاسی رژیم پهلوی معتقدند آنچه در این قلعه (بخوانید زندان) و حمامش اتفاق افتاده یکی از شرمآورترین گوشههای تاریخ انسانیت و بشریت است. هر چند این زندان پس از دو دهه فعالیت در سال ۱۳۵۰ به دستور و فرمان محمدرضاشاه تعطیل و در سال ۱۳۶۰ به علت فرسودگی تخریب شد و آن را تبدیل به میدان میوه و ترهبار کردند تا این قطعه سیاه رژیم پهلوی را از یاد و اذهان تاریخ پاک کنند، ولی برخلاف تصور آنها هرگز این اتفاق رخ نداد و برخلاف تصور شاه و اعوان و انصارش از ذهن تاریخ استبداد و دیکتاتوری رژیم سلطنت حذف نشد و همانگونه که ملاحظه میکنید، پس از گذشت ۴۰ سال از آن کوبیدنها و تخریبها این موضوع همچنان زنده و پویاست و برای نسل جدید ایران مسئله قابل توجهی قلمداد میشود. با توجه به بررسیهای انجام شده کتاب مستقلی در باره قزلقلعه وجود ندارد یا حداقل بنده نگارنده از آن مطلع نشدم (البته با جستوجوی فراوان) و به نظر میرسد این نوشتار میتواند خلأ به وجود آمده را حتی در حد اندک پر و کامل کند و یقیناً مجموعه کاملی نخواهد بود که امید است به مرور زمان کاملتر شود.
با توجه به مطالب فوقالذکر، مطالعات گسترده میدانی کتابخانهای برای تبیین این موضوع آغاز و با مراجعه به کتابخانهها، سایتهای اینترنتی و بهرهبرداری از ۱۲۰ هزار برگ سند منتشر شده و توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی بررسی خاطرات به جای مانده از زندانیان سیاسی رژیم پهلوی و انجام مصاحبههای شفاهی با مطلعان و محبوسان سعی شد، انشاءالله مطلبی از قلم نیفتد و در پایان امید است این تحقیق در چهار فصل مقبول افتد. فصل اول: شناخت قزلقلعه، تاریخچه، موقعیت جغرافیایی، وضعیت ساختمان، نوع سازه و استوارهای قزلقلعه؛ فصل دوم: قزلقلعه به روایت محبوسین؛ فصل سوم: قزلقلعه و مبارزات سیاسی و فصل چهارم: خاطرات زندانیان سیاسی و در انتها عکسها تدوین و تقدیم علاقهمندان تاریخ سیاسی ایران میشود.
بدیهی است تأثیرگذارترین قسمت این کتاب مجموعه خاطرات زندانیان سیاسی رژیم پهلوی است، زیرا اگر از قزلقلعه به عنوان یک زندان مخوف استفاده نمیشد، حتماً مانند قلاع دیگر محسوب میشد. آنچه امروز به این مکان فاقد حضور فیزیکی (متأسفانه) هویت و اعتبار میبخشد حضور صدها آزادیخواه، حقیقتجو و مبارز سیاسی دوران سیاه رژیم پهلوی در این قلعه بود. هرچند تمامی خاطرات بیان نشده است، ولی هر آنچه فعلاً به جای مانده است، دستمایه بسیار خوبی برای آغاز راه و گشودن پنجرهای جدید برای دیدن جنایات رژیم سلطنتی پهلوی است.
*مؤلف کتاب