شما اخیراً در اظهارنظری گفتید که نهضت ملی شدن صنعت نفت و اتفاقات بعد از آن به خوبی نشان داد که ما ایرانیها میتوانیم روی پای خود بایستیم. کمی در اینباره توضیح بفرمایید
یکی ازعوامل اصلی شکل دهنده به اعتراضات در دهه بیست نوع تحقیری بود که انگلیسی در حق ما ایرانیها روا میداشتند. نوع برخورد آنها با ما در سطحی خفت بار بود، که برسردر برخی اماکن عمومی ورود سگ و ایرانیها را ممنوع اعلام میکردند. بعد از شهریور بیست و با ورود روسها و انگلیسی حاکمیت انگلیسیها در ایران تضعیف شد. همین امر شرایط آنها را تا حدودی دستخوش تغییر کرد. آنها ایرانیها را واقعا در عرصه مدیریت راه نمیدادند. ابتهاج میگوید، وقتی من در دوران پهلوی دوم مسئول بانک ملی شدم، از فریزر خواستم که دفاتر مربوط به حساب و کتاب شرکت نفت ایران و انگلستان را در اختیار او قرا ردهد، تا میزان برداشت نفت و سهم ایران مشخص شود. فریزر به او رسماً گفته بود که هرگز چنین کاری نخواهد کرد، مگر اینکه او پشت گوشش را ببیند. در حقیقت ایرانیها باید هرآنچه خارجیها در مورد میزان فروش نفت میگفتند را در بست میپذیرفتند.
اما در قرارداد ۱۹۳۳،بر اساس شرطی تحت عنوان ایرانی سازی، مقرر شده بود که شرکت در ردههای مختلف به ایرانیان آموزش دهد.چطور علی رغم حضور در ردههای مختلف همه چیز از چشم ما پنهان نگه داشته میشد؟
ببینید ما در هیچ منبعی چنین شرطی را نمی بینیم.آقای ابتهاج که بالاترین مسئول مالی کشور بوده و بعدها به عنوان رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور منصوب شد، هم تاکید میکند که وجوه مثبت قرارداد دارسی در قرارداد ۱۹۳۳ حذف شد. با این وجود ایرانیها توانستند در ارتباط با نفت اقداماتی را انجام بدهند که نشان دهنده استعداد و قابلیتهای آنها بود. ایرانیان به صورت تحقیرآمیز در سطح کارگر نگه داشته بودند. با این وجود ایرانیها قابلیتهایی از خود نشان داده بودند که باعث تعجب آنها شده بود.
چه قابلیتهایی؟
آنها تصور میکردند که بعد از خروج انگلیسی و تحریم نفت ایران، ما کاملا زمین گیر میشویم.
به نظر شما زمین گیر نشدیم؟
خیر به هیچ وجه زمین گیر نشدیم.
اما آقای موحد در مقدمه کتاب خواب آشفته تشریح میکنند که اختلافات مدیریتی و حتی خصلتی در هیات خلع ید چگونه باعث خوابیدن کارها در شرکت نفت شده بود.
خوب بروز آن شرایط تا حد زیادی طبیعی بود. ما قطعاً ناپخته بودیم و تجربه این کار را نداشتیم. یک ثروت بزرگ برای ما بود ولی برای سالها مدیریت آن در اختیار ما نبود و هیچ کنترلی بر آن نداشتیم. مثل همین امروز که ما در زمینه اداره کشور به لحاظ سیاسی بسیار جوان هستیم.چرا؟ چون قرنها بوسیله بیگانه اداره شدیم لذا وقتی وارد اداره کشور میشویم طبیعی است که مسائلی بوجود میآید. اما حاصل و نتیجه کار چه بود؟ اگر ما زمین گیر شده بودیم دیگر نیازی به فشار بیرونی نبود. آیا بعد از خروج کارشناسان انگلیسی ملت ایران نتوانستند استخراج، پالایش و صادرات نفت را انجام بدهند؟ قطعاً توانستند. انگلیسیها حتی در مقاطعی نفت ما را در آبهای آزاد راهزنی میکردند و میگفتند که این نفت متعلق به آنهاست. بالاتر از این وقتی تحریمهای زورگویانه انگلستان آیا ما نتوانستیم به راه خود ادامه بدهیم؟ قطعاً توانستیم. اگر در نتیجه تحریمها شکست میخوردیم دیگر نیازی به کودتا نداشتند. واقعیت این است که ملت ایران هم توانست نفت را اداره کند و هم اقتصاد را در شرایط تحریمهای شدید انگلستان نگه دارد. در حقیقت علی رغم مشکلات اقتصادی و بروز کاستیها اقتصاد ایران سرپا مانده بود.
اقتصاد چطور اداره شد؟
از طریق استقراض، کمکهای مردمی به هرحال ملت بواسطه علاقه ای که به دولت منتخب خود داشت، سختیها را تحمل میکرد. خود این مسئله که بیگانگان به سمت کودتا رفتند، نشان میداد که شرایط به ضرر آنها بود.اگر انگلیسیها و آمریکاییها پیش بینی میکردند که دولت تا چند ماه اینده به لحاظ اقتصادی زمین گیر خواهد شد، هرگز دست به کودتا نمی زدند. چون کودتا هزینه سنگینی برای آنها داشت.
اما بهرحال کودتا در شرایطی اتفاق افتاد که دولت تقریباً پشتیبانی مردمی خود را به دلایل اقتصادی از دست داده بود. درست است؟
خیر.موفقیت کودتا محصول عوامل دیگر بود. بررسی زمینههای سیاسی کودتا به خوبی نشان میدهد که آنها از طریق افرادی نظیر ریچارد کاتن به عنوان افسر مقیم در ایران چه کارهایی برای اختلاف افکنی میان سه رکن اصلی نضت ملی نفت انجام داده اند. سه رکن اصلی نهضت ملی نفت یعنی روحانیت به رهبری آیت الله کاشانی، فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی و ملیون به رهبری دکتر مصدق، بدنبال اقداماتی نظیر مقالات ریچارد کاتن در برابر هم قرار گرفتند.
به هرترتیب دولت مرحوم مصدق موفق نبود و بدنبال کودتا سقوط کرد بدون آنکه مردم به صحنه بیایند و مانع از کودتا بشوند.
کودتا توسط انگلیسیها و آمریکاییها با توسل به دروغ و نیزنگ اتفاق افتاد. آنها مقالاتی در قبرس مینوشتند و در مطبوعات منتشر میشد و شایعاتی نظیر اینکه دکتر فاطمی بهایی است و یا دکتر مصدق بهایی بوده در این راستا اتفاق میافتاد…. شما بینید اقلیتی که در مجلس رای آورد حاصل اتحاد میان این سه رکن بود. فدائیان اسلام با حفاظت از سلامت انتخابات و محافظت از صندوقها مانع از اعمال نفوذ و جابه جایی ارا و صندوقها شدند. اگر نبود تلاشهای فدائیان اسلام نه آیت الله کاشانی و نه دکتر مصدق به مجلس شورای ملی راه مییافتند و نه فراکسیون اقلیتی شکل میگرفت…. آنها وحدت ملی ما را نشانه گرفتند. امروز هم عده ای همان کارهایی را میکنند که در جریان ملی شدن انجام شد……
ببینید آقای سلیمی نمین صحبت اصلی بر سر یک گرایش است که اصولا در تحلیلهای خود واقعیتها را در نظر نمی گیرد. بسیاری معتقدند که رفتارهای پس از ملی شدن نفت و حتی امروز مبتنی بر محاسبات واقع گرایانه نبوده و نیست. ما در سه برهه متفاوت از طریق تحریم نفت تحت فشار قرار گرفتیم، یک بار در زمان ملی شدن صنعت نفت، بار دوم در اویل دهه نود و بار سوم درمقطع کنونی. چرا باید سه بار از یک سوراخ گزیده شویم؟
البته نفت در قبل ازانقلاب نقش بیشتری در معادلات داخلی ایران داشت. آمریکاییها شاه را با اتکا به درآمدهای نفتی در مقام ژاندارم منطقه قراردادند.حتی در دوران پهلوی اول هم این مسئله وجود داشت. ببینید چه اتفاقاتی باعث شد، که افرادی نظیر تیمورتاش که یک روشنفکری بود که به غرب اعتماد داشت ولی به دنبال منافع ملی بود، مورد غضب قرار گرفت؟ او برای مذاکرات نفت به انگلستان رفت اما به حرف آنها گوش نداد، برای انگلستان این قابل تحمل نبود. همین طور در مورد داور که خدمات زیادی به ایران داشت. ما در دوره رضاشاه با کارشناسان و روشنفکرانی نظیر نصرت الدوله فیروز، تیمورتاش و داور را داشتیم که نسبت به انگلستان خوش بین بودند وفکر میکردند اگر انگلستان بر ما حاکم بشود، ما از همان مواهبی برخودار خواهیم شد، که مردم انگلستان از آن برخودار هستند.اما درعمل با خلاف این منویات مواجه شدند و دیدند که قرار نیست که انگلستان برای ما دموکراسی و توسعه بیاورد. امثال داور در نتیجه کارهایی کردند که به زیان انگلیسیها بود. مثلا پای آمریکاییها را به نفت ایران باز کردند و البته بلافاصله با قهر انگلستان مواجه شدند و توسط رضاشاه حذف شدند. بنابراین همه دعواهای سیاسی در ایران بر سر نفت بود.
اجازه بدهید به سوال برگردیم. به نظرتان نفت به پاشنه آشیل ما تبدیل نشده است؟
ببینید اینکه چه شد که نفت ابزار تعیین قدرت در ایران شد و درواقع گریبان ملت ایران را گرفت، بر میگردد به سیاست انگلیسی در دوره پهلوی اول. آنها در آن دوران به گونه ای عمل کردند که ما خیلی نتوانیم در زمینه استعدادهای دیگرمان توفیقاتی را کسب کنیم. ما در دوران صفوی و حتی قاجار تولیدات جدی در زمینه نساجی و صنایع مختلف داشتیم. انگلیسیها قبل از اینکه بر ما مسلط بشوند، سیاستهایی را دنبال کردند که موجبات تضعیف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران فراهم آوردند. به لحاظ سیاسی برخی خود سریها برای تضعیف دولت مرکزی را دنبال میکردند، در کنار این قحطی بزرگ در ایران ایجاد کردند که هم بر تعداد نفوس و هم بر کیفیت نفوس تاثیرگذاشتند. آنها ضعفی را بر ملت ایران تحمیل کردند که بواسطه آن بتوانند حاکمیت ملی را از طریق کودتا در دست بگیرند….. ما در ارتباط با اداره کشور نقدهای جدی بر قاجار داریم. به ویژه در سالهای پایانی سلطنت قاجار که پادشاهان با خوش گذارنی خود هزینههای زیادی را به کشور تحمیل کردند. اما نظام اقتصادی در آن دوران، تولید محور بود.قاجار کشور را بدون درآمد نفتی اداره میکرد. در این دوره هر چه تولید افزایش پیدا میکرد، دولت مرکزی از طریق مالیات ستانی تقویت میشد و این خود رابطه دولت و ملت را تقویت میکرد….ما این موضوع را بارها در کتاب ها خوانده ایم که استعمار وقتی به کشورها وارد میشود، سعی میکند اقتصاد آنها را به اقتصادهای تک محصولی تبدیل کند تا از این طریق این کشورها به او وابسته شوند…..
آقای سلیمی نمین، نقش خودمان چه بوده؟ به نظرتان اگر بعد از ملی شدن نفت به صورت انفال در اختیار دولت قرار نمی گرفت هم وضعیت ما چنین بود؟
در این صورت قطعاً به یک ملت سختکوش تبدیل میشدیم. در این شرایط دولت هم از ملت فاصله نمی گرفت. چون دولت خود را متکی به تلاشهای ملت میدانست و طبیعتاً کاملا در خدمت ملت قرار میگرفت. یک دولت با جیبهای پر پول در برابر ملت خود خاضع نیست. اما باید ببنیم چه شد که این توازن بهم ریخت؟ ایا ما از ابتدا یک ملت کم کار و تنبل بودیم یا در نتیجه اقدامات عوامل بیگانه به این وضعیت دچار شدیم؟ آیا امیرکبیر که ایران را خوب اداره میکرد به تحریک عوامل انگلستان به قتل نرسید؟ اگر این را قبول نداریم، پس نگوییم که ما خودمان این بلا را بر سرخود آورده ایم.
آقای سلیمی نمین در این چهل سال که قبول دارید دست انگلستان از ایران کوتاه بوده؟ در این چهل سال ما همواره با اتکا به درآمدهای نفتی کشور را اداره کردیم. در نتیجه این روند هم رابطه دولت و ملت با افسادهایی که امروز شاهد آن هستیم خراب شد، هم خود نفت تبدیل به پاشنه اشیل حکومت شد و هم صنعت نفت دچار عقب ماندگیهای بزرگ شد. شاه نفت را درحالی به ما تحویل داد که به مدت پنج سال( ۱۳۵۲-۱۳۵۷) تولید نفت در ایران بین پنج تا ۶ میلیون بشکه در روز بود. پس از انقلاب در بهترین شرایط با بیشتر از چهار میلیون و دویست هزار بشکه تولید نکرده ایم. کشورهای دیگر در حال فتح بازارها هستند و ما یکی یکی بازارهای نفتی خود را از دست میدهیم. آنها از نفت به عنوان ابزار نفوذ استفاده میکنند و بر سر افزایش تولید با هم رقابت میکنند ولی ما هنوز در مانده ایم که ایا خام فروشی خوب است یا بد؟
بعد از انقلاب ما خودمان صادرات نفت را کاهش دادیم. یعنی بلافاصله بعد از انقلاب صادرات نفت بنابر سیاست جدیدی، کاهش یافت. ارزیابی ما این بود که این کار خیانت است. یعنی یک نگاه انتخاب گرانه ای در این زمینه وجود داشت. البته تحلیل خود من هم همین است . رقابت در جهت تولید نفت را یک رقابت بسیار ناسالم میدانیم. این به زیان تولیدکنندگان و به نغع غارتگران نفت است. این یک بحث عادی اقتصادی است که قیمت بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود. مازاد عرضه در مقاطعی باعث شده که قیمت حتی به حدی که سرمایه گذاری انجام شده هم نرسیده است. یعنی به هر حال هزینههایی که برای تولید یک بشکه نفت انجام شده متناسب با قیمت نهایی نبوده است. در همین سالهای اخیر آمریکاییها برای آنکه روسیه و ما را زمین بزنند عربستانیها را مجبور به افزایش تولید کردند.در نتیجه بازار به قیمتی رسید که منطقی نیست.
به نظر شما امروز چه قیمتی برای نفت منطقی است؟
این موضوع نیازمند بررسی است. باید پارامترهای گوناگون را در نظر گرفت و یک قیمت را اعلام کرد. اینکه سرمایه گذاری جدی برای بی نیاز شدن از نفت انجام نمی شود به دلیل این است که نفت واقعاً ارزان است. یعنی یک بشکه نفت از یک بشکه کوکاکولایی که آمریکاییها به جهان میفروشند، ارزان تر است.
میدانید که آمریکا امروز یکی از بزرگ ترین تولیدکنندگان نفت در جهان محسوب میشود؟
ولی تا به حال به منابعشان دست نمی زدند. بلکه از دیگران نفت میخریدند و آن را ذخیره میکردند.
شما میفرمایید افزایش صادرات نفت اشتیاه است اما آقای زنگنه میگویند که اگر ما به جای دو میلیون بشکه، چهار میلیون بشکه صادرات داشتیم، تحریم ایران برای آمریکا کار ساده ای نبود؟
این حرف بسیار ناپخته ای است. متاسفانه جهت گیری آقای زنگنه در این مورد اشتباه است. هم در این دوره و هم در دوره قبل آقای زنگنه این اشتباه را میکردند. اعلام اینکه ما میخواهیم صادراتمان را بیشتر کنیم خودش باعث کاهش قیمت نفت میشود. زمانی که من در تهران تایمز بودم، دنبال میکردیم که چه مقام مسئولی از سوی ایران قبل از اجلاس اوپک اعلام میکند که ما درصدد افزایش تولید هستیم؟
خوب میخواستیم سهمیه خودمان در اوپک را حفظ یا افزایش دهیم. اینکه چیز عجیبی نیست؟
قبل از اوپک این حرف را زدن به رقابت در تولید بیشتر کمک میکند. اوپک بر اساس قانون و براساس منافع به صورت عادلانه سهمیهها را تعیین میکند. اینکه ما به صورت مصنوعی با سایر تولید کنندگان رقابت ایجاد کنیم کار درستی نیست. این باعث میشود که منابع استراتزیک ملتها از دست برود.
این منابع تا کی استراتزیک خواهد بود؟
اجازه بدهید این مطلب را فعلا مسکوت بگذاریم. و به این بپردازیم که ما چرا نتوانستیم خودمان را از نفت رها بکنیم؟ من فکر میراحت طلب شدن مدیران ما و سخت بودن به گردش درآوردن چرخه تولید همواره ما را به این سمت سوق داده که همواره به نفت اتکا کنیم. ما به علم به این موضوع که اتکا به نفت زیان آور است همواره به سمت استفاده حداکثری از آن اقدام کردیم. رها کردن اقتصاد از نفت یک عزم جدی و انرژی بالا را طلب میکند. متاسفانه سیاستهایی که از زمان پهلوی دوم به منظور گسترش واردات و نابودی کشاورزی آغاز شد، کشور را به جایی رساند که برگشت از آن بسیار سخت بود. این سیاستها کشور را به درآمدهای نفتی عادت داد و….
اما این سیاستها بعد از انقلاب هم ادامه داشت و امروز چهل سال از پیروزی انقلاب میگذارد؟
بعد از انقلاب ما این دیدگاه را نداشتیم اما با مقاومتهایی هم در داخل و هم درخارج برای اصلاح سیاستها مواجه بودیم.در واقع ما تلاشهایی کردیم که صحنه را تغییر بدهیم اما طرف مقابل با وضع تحریمهایی سعی کرد دسترسی ما به دانش و فناوریهای مختلف را محدود کند.
خوب بهتر نبود که سیاست خارجی خود را طوری تنظیم میکردیم که دسترسی به دانش و فناوری قطع نشود و تسویه حسابهای تاریخی را به زمانی دیگر موکول میکردیم ؟ کاری که چین کرد
ببینید میان ما با چین خیلی فرق وجود دارد. چین در جنگهای معاصر یک قدرت تاثیر گذار بود و به طور مستقل وارد منازعات وارد میشدند. ما چنین شرایطی نداشتیم. ما در ایران باید از ابتدا شروع میکردیم. یعنی از ابتدا از دست داده همان را دوباره کسب میکردیم. اولین چیز رها شدن از احساس خودکوچک بینی و حقارت در برابر غربیها است….ما باید «من میتوانم» را در جامعه خود تقویت میکردیم.
شما بر خود باوری تاکید میکنید ولی ما این باور را نداریم که میتوانیم حق خود را در قالب مذاکره بدست بیاوریم
اگر باور نداشتیم که به کسی برای مذاکره ماموریت نمی دادیم. سیاست کشور و نظام را با تنگ نظری یک فرد یا دو فرد برابر قرار ندهید. البته من قبول دارم که ما در خیلی از زمینهها نباید به میدان طراحی شده توسط آنها ، وارد بشویم. نه اینکه به خودمان اعتماد نداشته باشیم بلکه باید حتماً ابزارهای لازم را در آن عرصه پیدا کنیم و بعد وارد میدان مذاکره بشویم. آنچکه منجر به ورود ما به مذاکرات هسته ای و سپس برجام شد، علی القاعده سیاست نظام بود و باور ما به این موضوع بود که میتوانیم به نتیجه برسیم و از قضا به نتیجه هم رسیدم. البته اگر دولت سیاسی کاری نمی کرد، دستاوردهای ما به مراتب بالاتر هم میرفت. ما در مسیر کسب اعتماد حرکت کردیم. اما دستهایی در کار است که به ما ثابت کند که ما خودمان عامل بدبختی خودمان هستیم و بیگانگان هیچ نقشی در گرفتاریهای ما نداشته اند. شما به کتاب ما چگونه ما شدیم آقای زیبا کلام نگاه کنید؟ دقیقا این خط را دنبال میکند.انگار که ما خودمان هرات را از خودمان جدا کردیم. خودمان قحطی آوردیم….. ما نباید غرب را سرزنش کنیم.
به نظر شما سرزنش غرب تا کجا باید ادامه پیدا کند؟ آیا ما نباید مشکلاتمان با آمریکا را یکجا حل بکنیم؟
تا زمانی که این تقابل وجود دارد.چرا به ما زورگویی میکنند که ما نباید موشک تولید کنیم؟ چه قانونی در جهان وجود دارد که دسترسی ما به موشک را محدود کند؟
خوب ما روی موشک خود نوشتیم که اسرائیل باید نابود شود؟
مگر اسرائیلیها نمی خواستند ما را نابود کنند؟ کتاب خاطرات آخرین رئیس موساد در ایران را ببنید که او وقیحانه میگوید ما باید قبل از انقلاب، رهبر ایران را میکشتیم. ببنید تداوم دشمنیهای آمریکاییها ناشی از این است که نمی خواهند ایران به استقلال برسد. حکومتی که خود شما گفتید شش میلیون بشکه نفت تولید میکرده چه رفاهی برای مردم ایجاد کرده بود؟ فاضلاب برای مردم ایجاد کرد؟ لوله کشی گاز داشت؟ برق را به روستاها رساند؟…من قبل از انقلاب به انگلستان سفر کرده ام. انگلستان ۱۰۰ سال قبل و در حالی که گاز نداشت و آن را از زغال سنگ بدست میآورد، لوله کشی گاز کرده بود…نگویید دانشش را نداشتیم. خائن داشتیم. در بحث تحول در جامعه یک تحقیر بزرگ به ما تحمیل شده است. رضا خان چرا تکیه دولت را خراب کرد؟ چون این یک میراث معماری برجسته برای ما بود. او این میراث را خراب کرد تا احساس حقارت کنیم.
آقای دکتر همه این حرفها درست ولی مشابه این دیدگاه بدبینانه ای که شما دارید باعث شده سرمایه گذاری خارجی در کشور ما متوقف بشود. تا یک خارجی برای سرمایه گذاری به این کشور وارد میشود از مراکز خاصی در داخل صداهایی بلند میشود که خارجیها آمدند، بردند و خوردند. این روند تا کی باید ادامه داشته باشد؟ چرا ما نباید از یک پنجره واحد با یک سرمایه گذار خارجی صحبت کنیم. چرا او را مجبور میکنیم برای سرمایه گذاری در این کشور به مراجع مختلف پاسخ گو باشد؟
اینکه دقت در کشور باید وجود داشته باشد، خیلی امر مذمومی نیست. لازم است که برای حفظ منافع ملی کنترلها لحاظ شود. اتفاقا ما هیچ وقت در زمینه نفت سخت گیری نکرده ایم. حتی در دوران آقایهاشمی متاسفانه قراردادها به صورت «ترن کی» امضا شد که مانع از انتقال دانش فنی به کشور میشد. وقتی علت آن را از مدیران میپرسیدیم میگفتند مداخله ما باعث میشود که طول مدت اجرای پروژه طولانی تر شود.عامل بدعهدی شرکتهای خارجی هم این موضوعات نبوده. ما قراردادهای مختلفی با شرکتهای خارجی داشته ایم که آنها کار را رها کرده اند. چرا توتال کار را رها کرد؟ چرا پژو ایران را ترک کرد. ما یک بازار گسترده و پرجاذبه را دراختیار پژو قرار دادیم و آنها ایران را ترک کردند.
چون از جانب امریکاییها تحت فشار قرار گرفت. همانطور که لوک اویل روسیه تحت فشار آمریکا ادامه همکاری با ما را متوقف کرد. سوال این است که ما تاکی باید با آمریکا در این شرایط قرار بگیریم.
ما برای حل مشکل هسته ای با امریکا مذاکره کردیم آیا نتیجه گرفتییم که آن را به سایر مسائل تسری بدهیم؟ در پرونده هسته ای ما برگ برنده داشتیم و آن غنی سازی ۲۰ درصد بود. این برای غرب یک هشدار بود و به آنها نشان میداد، که ما یک کشوری هستیم که میتوانیم در این مسیر قرار بگیریم. بنابراین آنجا که ابزار داشتیم، مذاکره کردیم و به توافقی رسیدیم که آنها را به این نتیجه رساند که توافق را بر هم بزنند.البته ما همیشه وقتی ابزار مناسب را در اختیار داشتیم، وارد مذاکره با آمریکا شده ایم. مثل مذاکره در عراق و افغانستان. در طول مدت مذاکره هسته ای هم رهبری مدام تاکید میکردند که مذاکره در فضای ارعاب را نمی پذیرند.واقعیت این است که آمریکاییها در ارتباط با مسائل جامعه بشری به مذاکره به عنوان یک شیوه انسانی برای تامین منافع ملتها نگاه نمی کنند.
به هر رو وضعیت موجود به ضرر خود ما تمام شده است. سرمایه گذارن خارجی یا به ایران نمی آیند و یا ایران را ترک میکنند. به عنوان آخرین سوال آقای سلیمی نمین، گفته میشود که نفت در دست حاکمان مستبد و وابسته هم به تشدید استبداد کمک میکند و هم به وابستگی آنها عمق میبخشد. چرا بعد از انقلاب نفت در دست حاکمان مستقل، ما را به توسعه نرساند؟
من این را قبول دارم. منتهی باید یک بحث مستقل در این مورد داشته باشیم. بعد از انقلاب ما توانستیم بخشی از مشکلات را به وسیله نفت حل بکنیم. ما قبل از انقلاب یک عقب ماندگی تاریخی داشتیم ولی برای جوانان ما این طور جا انداخته اند که شرایط اقتصادی ایران در زمان شاه بهتر از الان بود. البته در سالهای بعد از انقلاب ما یک مقداری زیادی از نفت را در مسیر تامین نیازهای اولیه مصرف کردیم. من قطعاً معتقدم که باید این بیماری نفتی را معالجه کنیم و اتکا به نفت را به صفر برسانیم. این موضوع یک اراده جدی میخواهد. هم در مردم و هم در دولت. در جوامع رشد یافته این طور نبوده و نیست که همه مردم بخواهند استخدام دولت بشوند و پشت میز بنشینند. در کشور ما باید فرهنگ کار، تلاش و ریسک پذیری تقویت بشود… ما همه دنبال یک میز هستیم،که بدون هیچ زحمتی پشت آن بنشینیم و حقوق بگیریم. در نتیجه این فرهنگ به دولت فشار وارد میشود و اورا مجبور میکند که نفت را بفروشد و پول آن را در میان مردم توزیع کند. این در شان یک ملت نیست که دست خود را پیش دولت دراز کند. اینکه در یک دورانی مرسوم شده بود که کاندیداها به مردم وعده پول میدادند، نشانه یک بیماری در جامعه ما است.مردم نباید به کسانی که میگویند پول میان آنها توزیع میکنند، رای بدهند. جامعه ما باید به آن سطح از رشادت برسد که دولت به آنها وابسته باشد. یعنی دولت خادم آنها باشد. چه موقعی دولت خادم ملت خواهد شد؟ زمانی که دولت ببیند در کشور تولید کنندگانی وجود دارند که گردش مالی آنها از پول نفت او بیشتر است….در تاریخ و حتی در اطراف ما هستند افرادی که چند بار ورشکسته شدند، اما دست از تلاش نکشیدند، کم خوردند، کم مصرف کردند تا به موفقیت رسیدند.