کد خبر: 920659
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۵
شاید یکی از جذاب‌ترین روایت‌ها در خصوص خاطرات خبرنگاران از میادین جنگ را باید در خاطرات مریم کاظم‌زاده، خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی جست‌وجو کنیم که در جریان فعالیت‌های خبری خود با شهید اصغر وصالی فرمانده گروه دستمال سرخ‌ها آشنا شده و ازدواج می‌کنند.
غلامحسین بهبودی
خاطرات خبرنگاران از میادین جنگ، جذاب و شنیدنی است، اما شاید یکی از جذاب‌ترین روایت‌ها در این خصوص را باید در خاطرات مریم کاظم‌زاده، خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی جست‌وجو کنیم که در جریان فعالیت‌های خبری خود با شهید اصغر وصالی فرمانده گروه دستمال سرخ‌ها آشنا شده و ازدواج می‌کنند. روایات این خانم خبرنگار در کتاب «خبرنگار جنگی» منتشر شده است. خلاصه‌ای از آن را تقدیم حضورتان می‌کنیم.

کشتار در مریوان
ماجرا از جایی آغاز می‌شود که خبر بریده شدن سر چند پاسدار بومی در مریوان به کل کشور مخابره می‌شود. زمان ۲۳ تیر ۱۳۵۸ است و روز به روز موضوع کردستان داغ و داغ‌تر می‌شود. مریم کاظم‌زاده که خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی است، با اصرار، مسئولش را مجاب می‌کند تا به کردستان آشوب‌زده آن روز‌ها سفر کند. از طرف دیگر اصغر وصالی نیز گردان زبده خود را از تهران برمی‌دارد تا به مریوان بروند و به ضدانقلاب حالی کنند مملکت آن قدر‌ها که فکرش را می‌کنند بی‌صاحب نیست.

اولین دیدار
اولین دیدار کاظم‌زاده و اصغر وصالی در پادگان مریوان صورت می‌گیرد، اما این دیدار آن قدر تأثیرگذار نبود! طوری که کمتر از یک ماه بعد وقتی در قضیه پاوه گروه اصغر وصالی دو سوم نیروهایش را از دست می‌دهد و کاظم‌زاده دوباره به کردستان برمی‌گردد، خانم خبرنگار به یاد ندارد فرمانده دستمال سرخ‌ها چه کسی بود و برای انجام مصاحبه سراغ او را از نیروهایش می‌گیرد. دومین دیدار، اما تأثیرگذاری بسیار بیشتری دارد. آنجا که شهید وصالی، خبرنگار جوان روزنامه انقلاب اسلامی را مورد خطاب قرار می‌دهد که «چرا شما خبرنگار‌ها وقتی درگیری هست توی شهر هستید و وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد سر و کله‌تون پیدا می‌شه؟»

سرزنش‌های وصالی باعث می‌شود کاظم‌زاده تصمیم بگیرد در عمل به او ثابت کند خبرنگار پشت میزنشینی نیست؛ لذا با کسب اجازه از شهید چمران، در عملیات پاکسازی مناطق مرزی کردستان همراه گروه دستمال سرخ‌ها راهی می‌شود. این بار نیز با مخالفت اصغر وصالی روبه‌رو می‌شود، اما پافشاری می‌کند و اصرارش نتیجه می‌دهد.

مقاله دستمال سرخ‌ها
مریم کاظم‌زاده از تجربیاتی که از همراهی چند روزه گروه دستمال سرخ‌ها کسب کرده است، در بازگشت به تهران مقاله‌ای با عنوان «دستمال سرخ‌ها چه کسانی هستند» چاپ می‌کند و در برگشت به منطقه و شهر بانه، آن را به اعضای گروه عرضه می‌کند؛ «دستمال سرخ‌ها کسانی هستند که کم حرف می‌زنند. وقتی به آن‌ها می‌گویی خبرنگارم، بیا مصاحبه کن. می‌گویند خبرنگار‌ها بروند همان دروغ‌های خودشان را بنویسند و می‌گویند خبرنگاران بعد از واقعه می‌آیند و فقط آنچه را که می‌خواهند ببینند، می‌نویسند...»، اما باز با برخورد سرد اصغر وصالی روبه‌رو می‌شود. آنجا که بعد از خواندن مقاله کاظم‌زاده می‌گوید: «غلو کردی! قصدت این بود که قهرمان‌پروری کنی!»

مقدمه آشنایی
در اثنای دیدار فرمانده و خبرنگار در رویداد‌های مختلف، جز کشمکش اتفاق‌های خوشایند دیگری نیز می‌افتد. یک بار در یکی از اردوکشی‌های مرزی، کاظم‌زاده و وصالی بحث سیاسی می‌کنند و عیار سطح سواد همدیگر را می‌سنجند. یک بار هم کاظم‌زاده با مساعدت شهید چمران، موافقت وصالی برای انجام مصاحبه در خصوص وقایع پاوه را کسب می‌کند و پای خاطراتش، فرمانده را بهتر می‌شناسد.

نهایتاً وقتی گروه دستمال سرخ‌ها از کردستان به تهران برمی‌گردند، وصالی آن قدر از خانم خبرنگار شناخت پیدا کرده است که از او خواستگاری می‌کند. اتفاقی که از نظر کاظم‌زاده شوک‌آور است: «وصالی همه چیز را در یک جمله خلاصه کرد: با من زندگی می‌کنی؟ به شدت یکه خوردم، چه می‌توانستم بگویم؟! هرگز انتظار چنین پرسش و پیشنهادی را نداشتم...»

زندگی مشترک کوتاه
این دو نفر اواخر شهریور ۵۸ عقد می‌کنند و اوایل مهرماه زوج جوان به همراه گردان پنجم سپاه پادگان ولیعصر (عج) که فرماندهی‌اش را اصغر وصالی برعهده دارد، به مهاباد می‌روند. آن‌ها اولین سفر مشترک زندگی‌شان را در حالی به یک منطقه جنگی می‌روند که کاظم‌زاده همچنان خبرنگار است و وصالی هم فرمانده‌ای جدی که داشته‌های قلب مهربانش را بیشتر و بهتر بروز داده است.

بعد بازگشت از مهاباد، دوران نسبتاً آرام زندگی آن‌ها چندان دوامی پیدا نمی‌کند و شروع جنگ در آخرین روز شهریور ۱۳۵۹، زندگی این زوج را وارد مرحله دیگری می‌کند. این بار نیز خانم خبرنگار همراه همسر رزمنده‌اش به سرپل ذهاب می‌رود، اما خیلی طول نمی‌کشد که در ۲۸ آبان ۱۳۵۹ اصغر وصالی در تنگه حاجیان گیلانغرب به شهادت می‌رسد. خانم خبرنگار تنها به تهران برمی‌گردد. خیلی زود دوربین و کوله‌اش را برمی‌دارد و به منطقه برمی‌گردد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار