زلزلهای شدید در مقیاس ۹/۵ ریشتر که تازهآباد کرمانشاه را لرزاند و آنقدر قوی بود که در آذربایجان، همدان و لرستان نیز احساس شد. بعد از چند ساعت خبر رسید از شدت این زلزله، سازهها و منازل در ثلاث باباجانی دچار آسیب دیدگی و بسیاری از ساختمانها دچار ریزش شدند. چون این زلزله تلفات جانی به همراه نداشت، در میان اخبار سیاسی محو شد و کسی هم علت ویرانیهای آن را پیگیری نکرد.
کمتر از یک سال پیش بود که زلزلهای عظیم استانهای غرب کشور را لرزاند و این لرزشها تا مرکز ایران نیز احساس شد. زلزله کرمانشاه نه اولین و نه آخرین زلزله در این مرز و بوم بود. شاید ما عبرت نگیریم و فراموش کنیم، اما تاریخ فجایعی که پس از زلزلههای خرداد ۱۳۵۱ «قیر» و «کارزین»، مرداد ۱۳۶۹ «رودبار» و «منجیل»، اردیبهشت ۱۳۷۶ «بجنورد» و «اردبیل» و دی ۱۳۸۲ «بم» را فراموش نخواهد کرد. اینها تنها زلزلههای ایران نبودند، بلکه آنقدر بزرگ و شدید بودند که زلزلههای کوچکتر با تلفات کمتر را در دل خود هضم کردند. آنچه در تمام این زلزلهها مشترک است، نه قدرت و نه تلفات آنها که بحثها، وعده و وعیدها و سخنان مسئولان و در نهایت، فراموشی و عبرت نگرفتن از آن فجایع است. حالا باز هم زلزله غربی ایران و تلفات چندصد نفری فرصتی به وجود آورده تا همان حرفها و رفتارهای تکراری مرور شوند.
بعد از زلزله کرمانشاه آنقدر به موضوع زلزله و میزان خسارات و تلفات آن پرداخته شد و در هر دقیقه صدها خبر دست به دست شد که حالا هموطنان نهتنها از زیر و بم تلفات، بلکه از کمکهای مردمی که هیچ وقت به دستشان نرسید، هم مطلعند. اما آنچه مهم است اینکه باید به جای پرداختن به «معلول»ها، به سراغ «علت»ها رفت و با مسئولانی برخورد کرد که ماهها و سالها حقوق میگیرند تا در چنین روزهایی، چنین حوادثی رقم نخورد.
زلزله زیر بالش ایرانیهاست
بیش از دو دهه است ساختمانهای ژاپن در مقابل زلزلههای ۸ ریشتری آنقدر مقاوم هستند که مردم در حین تکان خوردن بناها بیتوجه به آن به کارهای روزمره خود ادامه میدهند، اما در زلزلههای ایران وقتی سخن از تخریب ساختمانها به میان میآید بناهایی در لیست قرار میگیرند که هنوز پنج سال از عمرشان نمیگذرد، با این حال چرا نمیپرسیم چه کسانی مجوز و پایان کار آنها را صادر کردهاند و چرا تاکنون و بعد از هر زلزله در این رابطه هرگز کسی مورد موأخذه و بازخواست قرار نگرفته است؟
به گفته کارشناسان، هزینه مقاومسازی خانهها و ساختمانها در برابر زلزله، درصد قابل تحملی از مجموع هزینه ساختمان را تشکیل میدهد، اما از آنجا که این مسئله در فرهنگ عمومی ما جایگاه لازم را به دست نیاورده است، در اکثر موارد سازندگان ترجیح میدهند درصدی از این مبلغ را به صورت رشوه به مهندسان ناظر یا دیگر تصمیمگیرندگان بدهند و از انجام آن شانه خالی کنند.
از طرف دیگر با وجود امکانات و ظرفیتهای موجود در وزارت مسکن و شهرسازی و شهرداریها و با وجود تجهیزات فنی و راهکارهای علمی، هنوز این موضوع مهم و اساسی از طرف دولت جدی گرفته نمیشود و نتیجه آن میشود که نوع خانهها و ساختمانهای روستایی و شهری، در برابر زلزله بیدفاع هستند و با هر زلزله ۴ ریشتری بنایی فرو میریزد و با زلزلههای ۶ و ۷ ریشتری فجایعی غیرقابل جبران رقم میخورد. چگونه است که خانهها را در برابر گرما و سرما مجهز میکنیم، پشتبامها را در برابر باران و برف، آسفالت یا ایزوگام میکنیم، و مدتی است با آلودگی محیطزیست - هرچند با تأخیر چند ساله - مبارزه میکنیم، اما خانهها را در برابر زلزله که مدعی هستیم زیر بالشت هر ایرانی خفته است، ایمن نمیکنیم؟