کد خبر: 917956
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۷ - ۲۳:۱۷
عباس حاجی‌نجاری
بهانه‌جویی اصلی امریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش علیه ایران در شرایط کنونی، معطوف به قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران و اقبال متقابلی است که از سوی ملت‌ها به سوی نظام اسلامی صورت گرفته که امریکایی‌ها برای مهار آن هیچ چاره‌ای نمی‌بینند و حتی زمانی‌که کاخ سفید به نشست هلسینکی امید بسته و بعضی از آن به نشست هلسینکی ۳ نام می‌بردند، اما پیامد‌های نشست میان ترامپ و پوتین نیز نشان داد که امریکایی‌ها از آن هم طرفی نبسته و ترامپ بعد از این نشست مجدداً تمرکز خود را معطوف به داخل ایران و امید بستن به اوج‌گیری اعتراضات اجتماعی کرده است و با این ادعا که اعتراضات مردم همه جای ایران را فرا گرفته (؟!) مدعی شد که نظام ایران نمی‌خواهد مردم ایران بفهمند که ما صد در صد از آن‌ها حمایت می‌کنیم و به تبع آن التماس می‌کند که ایران به مذاکره با امریکا بر سر نفوذ منطقه‌ای‌اش بنشیند.
اگر چه ریشه‌یابی این توهمی که ترامپ دچار آن شده، مجالی دیگر را می‌طلبد، اما در مورد نقطه کانونی تمرکز کاخ سفید علیه ایران، یعنی مقابله با نفوذ ایران در منطقه و اعلام نگرانی نسبت به گسترش آن، آنچه کاخ سفید و متحدین منطقه‌ای‌اش را نگران‌تر کرده است، روند فزاینده این نفوذ به رغم فشار‌ها و تحریم‌هاست که نتیجه آن تزلزل هر چه بیشتر حکومت‌های دست‌نشانده امریکا، ناکامی در پیاده‌سازی و اجرای سناریوی «معامله قرن» و انزوای هرچه بیشتر رژیم صهیونیستی و در نقطه مقابل تحکیم جایگاه و رشد نیرو‌های جبهه مقاومت و حتی قدرت‌یابی آن‌ها در ساختار‌های حکومتی در این کشورهاست.
روند روبه‌رشد نفوذ گفتمان انقلاب اسلامی در منطقه و به‌ویژه در میان مسلمانان اگرچه به سال‌های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی و طرح ایده تشکیل حکومتی مبتنی بر ارزش‌های دینی در جهان بازمی‌گردد و شکست استراتژی جنگ‌های نیابتی امریکا که با هدف درگیرسازی مسلمانان با هم طراحی و به اجرا درآمده بود، خود به گسترش و نفوذ هرچه‌بیشتر گفتمان ناب انقلاب اسلامی انجامیده و حقانیت آن در این مواجهه اثبات شد و نتیجه بدیهی آن شکست و انهزام داعش و دیگر تروریست‌های دست‌ساخته آن‌ها و تزلزل در حکومت‌های دست‌نشانده امریکا در منطقه است که در سال‌های اخیر صد‌ها میلیارد دلار از بودجه کشور‌های خود را هزینه کرده و اکنون برای مهار آن به فکر پیاده کردن الگوی حکومت‌های سکولار افتاده‌اند.
اما بر خلاف تصور و برنامه کاخ‌سفید که با تشدید فشار‌ها بر ایران و حتی سرمایه‌گذاری و دادن امتیاز به روس‌ها برای مهار حضور و نفوذ ایران در منطقه همراه شده است، از آنجایی‌که ریشه این حضور مبتنی بر فرهنگ اسلام و در تقابل با تداوم سلطه امریکاست، به‌رغم فشار‌های امریکا و تحرکات آل‌سعود و صهیونیست‌ها، منجر به تقویت و تحکیم آن به دلایل زیر شده و خواهد شد:
۱- حضور و نفوذ ایران و حمایت‌های آن از نیرو‌های مقاومت در منطقه مبتنی بر یکی از اصول و مبانی فرهنگ اسلامی یعنی وظیفه و تکلیف مسلمانان در حمایت از یکدیگر و تلاش برای گسترش عدالت اسلامی برای رهایی از یوغ سلطه بیگانگان و متجاوزان است. اما پیروزی انقلاب اسلامی آن را وارد مرحله نوین و غیرقابل مهار کرده است.
۲- اهمیت منطقه غرب آسیا به دلیل ویژگی‌های فرهنگی، اقتصادی و جغرافیایی سبب شده است که از دیرباز قدرت‌های بزرگ در پی این بوده‌اند که سلطه خود را بر این منطقه تثبیت و اکثریت ساکنان منطقه را که از مسلمانان هستند، به استثمار بکشند، لذا مروری بر تاریخ چند قرن اخیر و به‌ویژه با آغاز تلاش اروپایی‌ها برای سلطه بر این منطقه، نشانگر مبارزات ضداستعماری مسلمانان است. تجربه تحولات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به‌ویژه مقاومت فلسطین، نشان داده است که تنها راه دفع تجاوز و سلطه بیگانگان، اتکا به ظرفیت‌های درونی و مقاومت است، چرا که فرهنگ اسلامی اتکا به قدرت‌های بیگانه را مذموم شناخته و لذا نوع تعاملات و بند و بست‌های بین‌المللی هم نمی‌تواند تأثیری بر این روند داشته باشد و به همین دلیل است که وقتی انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، روند مواجهه با سلطه بیگانگان تغییری اساسی یافت و نیرو‌های مقاومت روز‌به‌روز در کشور‌های مختلف و در مواجهه با سلطه رشد کرده و از نفوذ و قدرت فزاینده‌ای برخوردار شده‌اند.
۳- روند مواجهه ایران و نیرو‌های مقاومت را از یک توان و قدرت بازدارندگی قابل‌توجهی برخوردار کرده و به همین دلیل معادلات منطقه‌ای را تحت‌الشعاع خود قرار داده است، فارغ از تأثیر این روند در ارتقاء توان بازدارندگی متعارف ایران به عنوان نقطه کانونی آن، اکنون نیرو‌هایی نظیر حزب‌الله، حماس و انصارالله از همین ظرفیت برخوردار شده‌اند. ناتوانی صهیونیست‌ها در مقابله با مقاومت اسلامی فلسطین، عجز امریکا و صهیونیست‌ها در قبال قدرت حزب‌الله و سرایت این توان به جبهه یمن سبب شده است که سه قدرت جهانی امریکا، فرانسه و انگلیس و رژیم‌های عربستان و امارات و مزدوران منطقه‌ای‌شان در برابر مقاومت انصارالله دچار استیصال شوند.
۴- روند مقاومت شکل مبارزه را نیز تغییر داده است و پدیده‌ای به نام جنگ نامتقارن را ایجاد کرده است که نمونه آن را این روز‌ها در مقاومت انصارالله در برابر متجاوزان یا مقاومت حزب الله در برابر صهیونیست‌ها در جنگ ۳۳ روزه می‌توان دید. نبود تقارن در جنگ عبارت است از انجام هرگونه کنش راهبردی در شرایط نابرابری قدرت به صورتی که یکی از بازیگران با اتکا بر توانایی‌ها و نقاط قدرت خود در یک عرصه و تمرکز بر نقاط ضعف دشمن در همان عرصه، تلاش می‌کند جنگ را به سود خود تغییر دهد. تشکیل هسته‌های جبهه مقاومت را می‌توان یک راهبرد هوشمندانه در جنگ نامتقارن در نظر گرفت که در وضعیت کنونی واجد مزیت‌های راهبردی در مقابله با راهبرد‌های جبهه استکبار است.
۵- بر خلاف تصور و تلاش امریکایی‌ها و متحدانش برای حذف و یا تضعیف نیرو‌های مقاومت از طریق تحریم و تهدید، اکنون این نیرو‌ها به واقعیتی در تعاملات منطقه‌ای تبدیل شده‌اند که نه‌تن‌ها در معارضه و تقابل بلکه حتی در مذاکرات و تعیین سرنوشت منطقه نیز نقش آن‌ها قابل حذف نیست و به عنوان یک واقعیت جدید منطقه‌ای اتفاقاً نقش اصلی را فراتر از بسیاری از رژیم‌های دست‌نشانده استکبار دارند، نادیده گرفتن و تلاش برای حذف این نقش، استکبار جهانی را در گردابی دچار می‌کند که متضرر اصلی آن‌ها خود و رژیم‌های دست‌نشانده منطقه‌ای استکبار هستند و پیروز صحنه نیرو‌های بالنده و پرتوان مقاومت.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار