اصلیترین مشکل منتقدین فضای سیاسی و دستگاه حاکمیت کشور در این است که هر کدام هنوز نمیدانند چه کسی را باید به محکمه ببرند و داغ اتهام بر پیشانی اش بچسبانند. چون تمام مشکلات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی را یک کاسه میبینند که البته درست، ولی ناقص میانگارند و بارها در داستانها و فیلمها و سریال ها، دیدهاند ریشه مشکلات به یک دست چدنی در دست کش مخملین ختم شده و همه آتشها اعم از گرفتاریها و رنجهای شخصی و اجتماعی و حتی تاریخی، از گور یک ستمگر از خدا بی خبر برخاسته است، درنتیجه دنبال یک نفر میگردند که به جای همه عوامل بدبختی و فلاکت تقاص پس دهد و به حکم نفسانیات و عقدهها و کینههای شخصی یا کدورتهای قومی و قبیلهای و یا جهت دهیهای کر و کور و مغرضانه حزبی تیشه نقد به ریشه کسی یا قومی و قبیله و حزبی میزنند بی آنکه بدانند این ریشه فساد از کجا آب میخورد و در چه زمینی میروید و بارور میشود.
یکی اشخاص را عامل این همه گرفتاری و بن بست و بحران میداند و دیگری افکار را مانع نیل به آن مدینه فاضله و آرمان شهر میخواند. یکی زیر پای احزاب را جارو میکشد و دیگری چارچوب حاکمیت را از رأس تا ذیل به صلابههای نقد در میآورد. یکی از دستهای پشت پرده و آقازادههای چریده در مرتع بیت المال پرده برمی دارد و دیگری با همین مبنا سلاخی آنان را حجامت نظام قلمداد میکند. هنوز هیچ کس نمیداند شپش مشکلات در سر کیست تا تیغ سلمانی تیز کند و کله بتراشد و از شپشهای مکنده خون مردم، مملکت را رهایی بخشد.
هنرمند از صحنه سینما و تئاتر و ادبیات و به تازگی از صفحات مجازی به طبل خویش میکوبد و سیاسی از تریبون و رسانه تحت اختیار بر کوس خود مینوازد.
همین تشتت و پراکندگی در یافتن ریشه فساد سبب میشود گاه مجرم را، گاه فضای جامعه را، گاه نیروهای آسمانی و زمینی و گاه قضا و قدر را متهم کنند.
حکایت دیزی است وسط آشپزخانه که یکی نگهبان را به باز گذاشتن در آشپزخانه متهم میکند و یکی آشپز را به باز گذاردن در دیزی و دیگری گربه را به خاطر بی حیایی.
مشتی از خروار نمونهها همین وقایع اخیر فحشا و بی مبالاتی و هتک ارزش هاست که به لطف رسانه از حالت درگوشی و خاله زنکی به میدان افکار عمومی و قضاوتهای احساسی آمد و دیدیم چگونه برخی داعیه داران فرهنگ با خون به جوش آمده و رگهای متورم حرفهای عجیب و غریبی مبنی بر مجازاتهای سنگین که بهانه دست دشمن میداد را زمزمه میکردند و در عین حال برخی دیگر حکم به برائت این اشخاص داده و مشکل این فحشا را به فقر میچسباندند حال آنکه بیپرده بر همه روشن بود این فحشا از زمین غنا و شکم سیری روییده نه فقر و برخی هم به سبب کینههای گذشته بار تمام مشکلات کشور را یک جا بر شانه قاضی و لغزش قلم و قوه قضاییه نهادند.
تا زمانی که هرکس به شکل جزیرهای با همان اطلاعات اندک و زاویه دید محدود بنگرد و با قطب نماهای اسیر آهن ربای نفس و محیط، جهت مشکلات را بخواهد بیابد، تحلیلها شبیه برداشتهای افراد مختلف از فیل اندر اتاق تاریک است و راهکارهای جزیی مبتنی بر همین نگرشها و برداشتهای محدود و گاه غیر آزاد، هرچند ممکن است در مواردی صحیح باشند لکن در نهایت چیزی بیش از یک تسکین دهنده نخواهند بود درحالیکه ما اکنون به درمان محتاج تریم.