سروان سمانه مهربانی *
به عنوان کارشناس اجتماعی پلیسآگاهی تهران بزرگ، روزانه در گفتوگو با افسران معاونت مبارزه با جرائم جنائی، با پروندههای متعددی روبهرو میشوم که تصور ماجرای پشت پرده بسیاری از آن پروندهها برای افراد عادی جامعه ممکن نیستند. حوادث تلخی، چون قتلهای خانوادگی، ناموسی... که به دلیل نفرت و کینه میان انسانها به وقوع میپیوندد، اما آزار دهندهتر از جنایات ناشی از نفرت، آسیبهایی است که افراد از روی مهر و علاقه متوجه یکدیگر میسازند. ماجرایی که در ادامه به بازگویی آن میپردازم از این دست اتفاقات است....
همه چیز با گزارش فقدان دختری نوجوان و ادعای پدر مبنی بر ربایش دخترش توسط نوجوانی غیرایرانی آغاز شد. افسران پرونده بلافاصله پس از گزارش پدر به جمعآوری اطلاعات و سرنخها و انجام اقدامات فنی برای شناسایی محل حضور دختر نوجوان پرداختند و پس از بررسی اطلاعات اولیه مشخص شد: مژگان دختر ۱۷ساله خانواده از مدتها پیش از طریق اینستاگرام با پسر ایرانی ساکن سوئد به نام مجید آشنا شده است و پس از مدتها ارتباط در فضای مجازی پسر جوان به دلیل ارتکاب جرم از سوئد اخراج شد و مجبور به بازگشت به ایران میشود و پس از آن ارتباط مجازی آن دو شکل تازهای به خود میگیرد. مژگان، دختر خانوادهای متمول از منطقه پاسداران تهران شیفته مجید میشود که به همراه خانوادهاش در یکی از شهرکهای اطراف تهران در شرایط اقتصادی و فرهنگی بسیار متفاوت از او زندگی میکند و این در حالی است که تمام این ارتباطات و تماسها و رفت و آمدها با اطلاع و آگاهی مادر مژگان صورت میگرفته است. تا جایی که حتی دخترک در خانه خود و با حضور مادر و خواهرش برای پسر جشن تولد میگیرد. تنها کسی که در جریان این اتفاقات نبوده و تا لحظه ربایش فرزندش از اینکه در خانه و جمع خانوادهاش چه میگذرد اطلاعی نداشته پدر مژگان است!
همه چیز در ظاهر خوب پیش میرود تا اینکه مژگان و مجید تصمیم به ازدواج میگیرند. اینجاست که مادر متوجه وصله ناجوری که وارد زندگیشان شده میشود و با تصمیم آنها مخالفت میکند، اما پسر و دختر نوجوان که غرق در شور و شوق و کششهای احساسی و غیرعقلانی نوجوانی و بلوغ هستند تصمیم میگیرند با هم به ترکیه فرار کنند و با کمک یکی از آشنایان پسر که در زمینه قاچاق اتباع غیرایرانی به ترکیه فعالیت میکند راهی ترکیه میشوند. در همان ابتدای امر به دلیل نیاز مالی نقشه اخاذی از پدر مژگان را طرحریزی کرده و از ترکیه با خانواده دختر تماس گرفته و مدعی ربایش دختر و آزادسازی او در قبال دریافت پول میشود که با هوشیاری افسران آگاهی و ارائه ترفندهای پلیسی نقشه آنها برملا و خنثی میشود. در ادامه پلیسآگاهی محل سکونت آنها در ترکیه را شناسایی کرده و پدر برای بازگرداندن دخترش راهی ترکیه میشود. مژگان مجبور به جدایی از مجید شده و به منظور بازگشت به ایران به همراه پدرش راهی هتل میشود و در آنجا نیز اقدام به فرار میکند که مجدداً شناسایی و دستگیر میشود و سرانجام همراه پدر به ایران باز میگردد و با وجود تحمل رنج آوارگی و بلاتکلیفی همچنان بر تصمیم غیرعقلانی خود مبنی بر ازدواج با مجید تأکید دارد.
نظریه کارشناس
یکی از توصیههای حیاتی و اصلی روانشناسان و مشاوران به والدین این است که «با فرزندان خود دوست باشید»، اما این توصیه به معنی چشمپوشی از خطاهای فرزند و همراهی با اشتباهات و تصمیمات کودکانه او نیست بلکه به معنی صمیمیت و حمایت از فرزند است به گونهای که وی با آرامش و بدون ترس در مورد مسائل و مشکلات موجود در زندگی خود با شما مشورت کرده و در برابر ناملایمات زندگی روی حمایت و پشتیبانی شما حساب کند و به جای یاری خواستن از دوستان بیتجربه هم سن و سال خود به تدبیر و محبت پدرانه و مادرانه شما تکیه کند.
بارها در بین مراجعینی که برای مشاوره به من مراجعه کردهاند مادرانی را مشاهده کردم که نه تنها در برابر ارتباط نامتعارف فرزندشان با جنس مخالف واکنش درست و عقلانی را نشان نمیدهند که حتی پنهان از پدر خانواده زمینه رفت و آمد و مراودات پنهانی خارج از عرف و شرع را نیز با تصور روشنفکری و امروزی بودن برای فرزند خود فراهم و به سادگی با آینده عاطفی و حیثیتی وی بازی میکنند.
بیخبری مرد خانواده از آنچه زیر سقف خانهاش میگذرد به همان اندازه خطرناک و آسیب زننده است که حضور خنثی مادر و همراه با سکوت او در برابر اشتباهات فرزندان در دوران بلوغ، دوران آمادگی برای نقشهای آینده و در واقع یک دوره گذار از کودکی به بزرگسالیست که هیجانات، احساسات و حتی وضعیت فیزیکی فرد نیز از ثبات و پایداری برخوردار نیست، به همین دلیل نباید با توجه به احساسات زود گذر و متغیر این دوران تصمیمات جدی در مورد مسائل مهم زندگی خصوصاً مسائل عاطفی اتخاذ کرد. تصمیماتی که بیشک اگر به مرحله اجرا برسند زمینه ساز شکلگیری یک زندگی مشترک رو به زوال و شکست خواهند بود.
رفتارهای پر خطر و سبکسرانه نوجوان در این دوران به دلیل خامی و کم تجربگی و سردرگمی و بیثباتی هیجانی وی است به همین دلیل به شدت به حمایت و توجه شما نیازمند بوده و در واقع وظیفه شماست که تا رسیدن به نقطه ثبات و آرامش هیجانی عاطفی و پشت سرگذاشتن این دوران دست او را گرفته و حامی و راهنمای او باشید.
* کارشناس اداره اجتماعی پلیس آگاهی فاتب