رضا داوریاردکانی در آخرین شماره خبرنامه فرهنگستان علوم یادداشتی در آیینشناسی شیوه پژوهش دانشگاهی فعلی نگاشته است که گزیدهای از آن در خصوص موضوع مقالهنویسی پژوهشی و نسبت آن با کارکردهای مورد انتظار از علم در جامعه انتخاب شده است:
مقاله نویسی یا مقاله شماری؟
دو قسم مقالهنویسی هست؛ یکی مقالهنویسی دانشمند پژوهشگر است که با رغبت و دقت علمی پژوهش میکند و مقاله مینویسد و دیگری کاری است که برای اخذ مدرک تحصیلی و رفع نیاز شغلی صورت میگیرد. اولی علم را پیش میبرد و دومی به آن آسیب میرساند. وقتی بحث از مقالهنویسی و مقالهشماری میشود، باید دید نسبت میان این دو صورت مقالهنویسی چگونه است و کدام یک از آنها در دانشگاههای ما اصل و عمده است. آیا اگر کسی بگوید شیوع و غلبه مقالهنویسی برای دریافت گواهینامه تحصیلی و ارتقای شغلی ممکن است به علم و دانشگاه زیان برساند، با علم ستیزه کرده است. این ستیزه با علم نیست بلکه نگرانی از شیوع فساد در دانشگاهها و غربت و تنهایی مستعدترین دانشمندان و بیحاصل ماندن سعی و پژوهش آنان است. مگر من چه میگفتم که میپنداشتند - و هنوز هم کسانی میپندارند- با علم و پژوهش مخالفم؟ میگفتم اگر وظیفه دانشگاه و دانشگاهیان مقالهنویسی است، تکلیف پرورش دانشجو و رابطه او با استاد و همکاری و هماندیشی دانشگاهیان در راه توسعه دانش و فرهنگ و ساختن آینده کشور چه میشود و آیا در این صورت دانشگاه به یک ماشین بزرگ و کارخانه تولید مقالهای که نمیدانیم به کجا میرود و به چه کار میآید مبدل نمیشود؟ شاید هم سوءتفاهم در مورد نوشته من به اختلاف در فهم ماهیت و وجود علم بازگردد.
علم جدید، پژوهشی مقید به روش برای تصرف در جهان است
علم یک معنای وسیع دارد که همه دانستنیها و داناییها را در برمیگیرد، اما از حدود ۳۰۰ سال پیش معنایی پیدا کرده است که آن را از فلسفه و دین و اخلاق و حکمت و ادب و فضل و سیاست جدا میکند. آنچه در دنیای جدید و اکنون در سراسر روی زمین علم خوانده میشود بر همه داناییها و دانستنیها اطلاق نمیشود بلکه پژوهشی مقید به روش برای تصرف در جهان و مهار کردن نیروهای طبیعت و اعمال نظارت بر تغییرها و تحولهاست. بعضی فیلسوفان علم هم از زاویه دیگر نظر کرده و به تعریف و تحدید قضایای علمی پرداختهاند. این هر دو نظر را در این مقام میتوان با هم جمع کرد. مفهوم علم در این مقاله بر علمی اطلاق میشود که از قرن شانزدهم میلادی در اروپا پدید آمده و از قرن هجدهم به فعلیت و منشأییت اثر در نظام زندگی و تاریخ رسیده است. این علم با علم گذشتگان تفاوت دارد زیرا صرف گزارش وجود و امر واقع و جهان موجود و روابط ثابت میان امور نیست، بلکه طرح و حل مسئله است. علم قدیم، علم جهان ثابت بود و از ثبات بهره داشت. علم جهان جدید گزارش واقع ثابت نیست بلکه اطلاق یک طرح ریاضی بر قطعهای از جهان برای دگرگون کردن، ساختن و اداره کردن و راه بردن است. این علم به ثابتات تعلق نمیگیرد بلکه طرحی است که میتواند در آینده محقق شود.
هیچ یک از علوم کنونی به معنی قدیم لفظ، علم نظری نیستند
علم جدید کارساز است و باید به کار آید. تقسیم علم به نظری و کاربردی و... ما را فریب ندهد. این تقسیمها به آموزش و مدیریت علم مربوط است. علم کاربردی، آموزش نحوه کاربرد است و علم نظری گزارشی است از کلیات پژوهشهایی که در یک علم صورت گرفته است. هیچ یک از علوم کنونی به معنی قدیم لفظ علم نظری نیستند و طبقهبندیهای علوم در دانشگاهها به ماهیت علم ربطی ندارد. نکتهای که مخصوصاً برای جلوگیری از یک سوءتفاهم دیگر باید ذکر شود، این است که مراد از علم کارساز و کارآمد، علمی نیست که پاسخ به سفارش بازار باشد. پژوهشهای علمی هم معمولاً به قصد بهرهبرداری صورت نمیگیرد. دانشمندان هم معمولاً به کاربرد پژوهش توجهی ندارند ولی صفت خاص پژوهش علمی این است که در جایی از نظام علم منشأ اثر قرار گیرد زیرا پژوهش علمی اگر در نظام علمی- تکنیکی قرار نگیرد و به کار نیاید، به تفنّن شباهت پیدا میکند. به این نکته نیز توجه کنیم که دوران اعتبار پژوهشها دائم نیست و دیر یا زود تمام میشود و پژوهش پس از مدتی از اعتبار میافتد. طب سقراط و جالینوس و رازی و بوعلی و نجوم بیرونی قرنهای متمادی تدریس میشد، اما اکنون اگر یک کتاب در طب و مکانیک و روانشناسی ۱۰ سال پیش نوشته شده باشد، میگویند کهنه است.