کمتر قهرمانی است که این روزها از وضعیتی که ورزش ایران دارد، راضی باشد. این نارضایتی مختص به یک رشته یا دو رشته نیست و خیلی از قهرمانان رشتههای مدالآور از وضعیت آمادهسازیشان در حالی که یک ماه بیشتر به آغاز بازیهای آسیایی باقی نمانده، ناراضی هستند. از اینکه شرایط تمرینی و رسیدگی با آنچه که مسئولان از آنها انتظار دارند یکی نیست، به خصوص که از وزیر ورزش گرفته تا رئیس کمیته ملی المپیک در مصاحبههایشان با شمردن مدالهای این قهرمان و آن قهرمان وعدههای تاریخسازی در بازیهای آسیایی میدهند.
در اینکه ورزشکاران کشورمان در سختترین شرایط هم میتوانند معادلات را به هم بزنند و حتی فراتر از انتظارها ظاهر شوند و نتیجه بگیرند تردیدی نیست، اما این دلیل نمیشود که متولیان ورزش چه وزیر ورزش و چه رئیس کمیته ملی المپیک چشم بر مشکلات و کمبودهایی که این قهرمانان دارند، ببندند و آنها را به امان خودشان رها کنند و گوششان هم بدهکار مصائب آنها نباشد. هم وزارت ورزش و هم کمیته ملی المپیک در راهروهایشان کم تابلوهای قهرمانان دیده نمیشود که با آنها پز میدهند و این افتخارات را به پای خودشان میزنند. بدیهی است که آنها وظیفه دارند تمام امکاناتی را که یک قهرمان برای گرفتن مدال میخواهد برایش آماده کنند و نگذارند که این ورزشکار که سرمایهگذاری زیادی روی او و امثال او شده تا شروع مسابقات دغدغهای داشته باشد تا تمرکزش برای مسابقات به هم بریزد.
امروز، اما به نظر میرسد جاده مسئولان و قهرمانان جادهای یکطرفه است. قهرمان باید با کمترین امکانات بسازد و در تمرینات به سختی تلاش کند، در حالی که آن سو، وزیر و رئیس بدون هیچ دغدغهای در حال پرو کت و شلوارهایشان برای گرفتن عکس یادگاری پای سکوها در بازیهای آسیایی جاکارتا هستند. البته گویا در بین متولیان ورزش یک چیز بد جا افتاده و آن اینکه آنها تصور میکنند وظیفهشان تنها فراهم کردن یک خوابگاه و امکاناتی مستعمل و فرستادن ورزشکار به یکی، دو مسابقه برای آماده شدن و حضور در بازیهای آسیایی و المپیک است! این رسم اشتباه سالهاست که در ورزش در حال پیاده شدن است. گویا رفتن گودرزیها و آمدن سلطانیفرها هم نتوانسته به این سادهانگاری از وظیفهای که یک مدیر در قبل یک قهرمان دارد، پایان دهد.
این در شرایطی است که وظیفه یک مدیر تنها ساپورت ورزشکار تا پای سکو نیست، آنها باید برای آینده این ورزشکار که ۲۴ ساعته در اردوها در حال عرق ریختن است تا پرچم کشورمان را بالای سر ببرد هم فکری کنند. البته در این باره وعده و حرف زیاد زده میشود، اما دریغ از اینکه وعدههایی که برای تأمین معیشت و شغلی قهرمانان داده شده، عملی شود. مسئولان ورزش در پرداخت همان پاداش وعده داده شده هم امروز کمفروشی کردهاند، همه اینها را به دخالت دادن اختلافات با رؤسای فدراسیونها و زیر فشار گذاشتن آنها اضافه کنید، مانند اتفاقی که این روزها در فدراسیون کشتی میافتد و سلطانیفر و صالحیامیری به خاطر اختلافاتی که با خادم دارند این فدراسیون را در مخمصه شدید مالی قرار دادهاند.
تمام اینها باعث دلسردی یک قهرمان میشود. کشتی یا ورزش ایران مگر بزرگتر و ستارهتر از حسن یزدانی دارد؟ امروز کار به جایی رسیده که او هم برای وزیر نامه مینویسد که آقای سلطانیفر، آرامتر! نامهایی مانند بهداد سلیمی، سهراب مرادی، امیر مهدیزاده و بسیاری از مدالآوران را هم اضافه کنید، قهرمانانی که به عملکرد وزیر ورزش و بیعدالتی که در حقشان میشود، معترضند.
آقای وزیر آیا قهرمانانی که بارها با مدالهایشان پز دادهاید، میتوانند از شما سؤال کنند، چرا تنها برای یک پیروزی فوتبال در جام جهانی پاداشی ۶۰۰ هزار دلاری پرداخت میشود، اما در پرداخت پاداش سکههای مدالآوران کمفروشی میکنید؟! جناب وزیر قهرمانان مدالآورانمان این بیعدالتی و تبعیض را کجای دلشان بگذارند؟!