دو مرد قاتل که در دو حادثه جداگانه مرتکب قتل شده بودند برای سومین بار پای چوبه دار از اولیایدم مهلت ششماهه گرفتند.
به گزارش خبرنگار ما، نخستین متهم مرد میانسالی است که فروردین سال۸۵ در خیرآباد ورامین هنگام مصرف مواد مخدر مرد معتادی را به قتل رساند. متهم که چند روز قبل برای سومین بار در زندان رجاییشهر پای چوبه دار رفته بود با تلاش تیم صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران به سرپرستی قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران از اولیایدم مهلت ششماهه گرفت و به سلولش بازگشت.
بامداد ۱۲فروردین سال۸۵ بود که مأموران پلیس ورامین جسد پتو پیچ شده مرد ناشناسی را در کارخانه متروکهای حوالی خیرآباد کشف کردند. معاینات تیم پزشکی قانونی نشان داد مرد جوان با اصابت جسم سختی به سرش به قتل رسیده است. در حالی که جسد برای شناسایی به پزشکی قانونی فرستاده شده بود مأموران در بررسی پرونده افراد گمشده دریافتند چند روز بعد از کشف جسد، مردی ناپدید شدن برادرش را به مأموران پلیس گزارش داده است. بدین ترتیب شاکی به پزشکی قانونی دعوت شد و جسد برادرش را به نام بهرام شناسایی کرد.
شاکی به مأموران گفت: برادرم بهرام ۳۵سال سن داشت و چند سال قبل معتاد به مواد مخدر شد. به همین دلیل چند باری مأموران او را دستگیر کرده و به زندان فرستاده بودند. چند روزی بود از او بیخبر بودیم و فکر کردیم دوباره به خاطر اعتیادش بازداشت شده است و چند روز دیگر به خانه بر میگردد، اما وقتی خبری از او نشد به اداره پلیس رفتیم که اعلام کردند چند روز قبل جسد مردی که شباهت به برادرم دارد در کارخانه متروکهای کشف شده است. بنابراین به پزشکی قانونی رفتم و جسد برادرم را شناسایی کردم.
با شناسایی مقتول، پرونده وارد مرحله تازهای شد و تیمی از کارآگاهان برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان قتل وارد عمل شدند. مأموران در بررسیهای میدانی هیچ ردی از قاتل یا قاتلان مرد معتاد بدست نیاوردند تا اینکه ۱۳آبانماه همان سال مردی به اداره پلیس رفت و راز این قتل را بر ملا کرد.
دستگیری مرد معتاد به جرم قتل
وی گفت: مدتی است مرد معتادی به نام کامبیز با سنگ از افراد محل زورگیری میکند و آنها را کتک میزند. چند روز قبل که با هم حرف میزدیم، گفت: یکی از دوستانش را در کارخانه متروکهای با آجر به قتل رسانده است. بررسیهای مأموران نشان داد کامبیز سارق و معتاد سابقهداری است که چند باری روانه زندان شده است. بنابراین مأموران وی را به عنوان مظنون به قتل بازداشت کردند.
متهم در بازجوییها با اظهار پشیمانی به قتل دوستش اعتراف کرد
وی گفت: من معتاد هستم و چند باری هم به خاطر فراهم کردن پول مواد دست به سرقت زدم و پس از دستگیری هم به زندان افتادم. وی ادامه داد: بهرام از دوستان نزدیک من بود و همیشه برای مصرف مواد به کارخانه متروکه میرفتیم. روز حادثه پس از خرید مواد به کارخانه متروکه رفتیم، اما او مصرف نکرد. هر چقدر اصرار کردم مواد نکشید که عصبانی شدم و باهم درگیر شدیم. وقتی درگیری ما بالا گرفت با آجر ضربهای به سرش زدم که خونین نقش بر زمین شد و من هم در ادامه جسد را پتو پیچ کردم و از محل گریختم.
متهم پس از تحقیقات تکمیلی در شعبه۷۴ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. اولیایدم برای قاتل درخواست قصاص دادند و هیئت قضایی هم پس از بررسی پرونده و شنیدن دفاعیات متهم، وی را به قصاص محکوم کردند. حکم دادگاه پس از تأیید در دیوان عالی کشور برای سیر مراحل اجرای حکم به دادسرای امور جنایی فرستاده شد. متهم در حالی که برای سومین بار پای چوبهدار رفته و قرار بود لحظاتی بعد پروندهاش برای همیشه بسته شود از دو برادر مقتول به عنوان اولیایدم مهلت شش ماهه گرفت.
قتل رقیب عشقی
دومین قاتل که مرد جوانی به نام بهزاد است ۲۵دیسال۹۱ رقیب عشقیاش را که پسر جوانی به نام پیمان بود در نزاعی خونین به قتل رساند.
روز ۲۵دی سال۹۱ بود که مأموران کلانتری مجیدیه از درگیری خونینی بین دو مرد جوان در یکی از خیابانهای اطراف مجیدیه با خبر و راهی محل شدند. بررسیها حکایت از این داشت در این درگیری پسر جوانی به نام پیمان از ناحیه سر با ضربه چاقو به شدت زخمی و به بیمارستان امامحسین (ع) منتقل شده است. مأموران در ادامه برای بررسی موضوع به بیمارستان رفتند که دریافتند پیمان بر اثر شدت خونریزی در بیمارستان جان باخته است. با اعلام این خبر تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی پایتخت به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات خود را درباره این حادثه آغاز کردند.
بررسیها نشان داد مقتول روز حادثه با چاقوی رقیب عشقیاش به نام بهزاد به شدت زخمی شده و برای درمان به بیمارستان منتقل شده است. بنابراین مأموران بهزاد را شناسایی و وی را بازداشت کردند.
اعتراف به قتل
متهم با اظهار پشیمانی گفت: مدتی بود مقتول فکر میکرد من رقیب عشقی او هستم. مقتول با دختری به نام پروانه رابطه دوستی داشت و قرار بود با هم ازدواج کنند، اما چندی قبل پروانه به دلایلی ارتباطش را با پیمان قطع کرد. از آن روز به بعد او به دوستانش گفته بود که من به دختر مورد علاقهاش پیشنهاد ازدواج دادهام و به همین سبب پروانه از او جدا شده و با من دوست شده است. پس از این من به او گفتم که اشتباه میکند، اما فایدهای نداشت و ما چند باری با هم مشاجره لفظی داشتیم تا اینکه روز حادثه همراه تعدادی از دوستانش با خودرویی به کوچه ما آمدند. آنها شروع به بوق زدنهای ممتد کردند و مرا برای درگیری صدا میزدند. مقتول حتی زنگ خانه ما را زد و از من میخواست برای درگیری به داخل کوچه بروم. خیلی عصبانی شده بودم که چاقویی از آشپزخانه برداشتم و به داخل کوچه رفتم. ما دو نفر با هم درگیر شدیم که با چاقو ضربهای به سرش زدم. پیمان سرش به شدت زخمی شد و من هم با دیدن خون از ترس فرار کردم تا اینکه بعداً فهمیدم او به قتل رسیده است. خیلی پشیمان بودم، اما از طرفی هم میترسیدم تا اینکه در نهایت دستگیر شدم.
متهم پس از تحقیقات تکمیلی و بازسازی صحنه قتل در ۲۶فروردینسال۹۳ در شعبه۷۱ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه حاضر شد. اولیایدم در جلسه دادگاه با درخواست قصاص برای متهم گفتند: پس از قتل اعضای بدن پسرمان را به بیماران نیازمند اهدا کردیم و الان هم برای قاتل درخواست قصاص دادیم. هیئت قضایی هم در ادامه متهم را به جرم قتل عمد به قصاص محکوم کرد. حکم دادگاه پس از تأیید در شعبه ۲۹دیوانعالی کشور برای اجرا به شعبه اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران فرستاده شد. متهم اولین بار پس از گرفتن استیذان حکمش اوایل سال پیش، پای چوبه دار رفت که موفق شد با تلاش تیم صلح و سازش از اولیایدم مهلت بگیرد. متهم هفتم آبانسال۹۶ برای دومین بار هم پای چوبه دار رفت و این بار هم از اولیایدم مهلت گرفت تا اینکه در نهایت چند روز قبل برای سومین بار پای چوبهدار رفت و در حالی که طناب دار به گردنش آویخته شده بود، اولیایدم با گذاشتن شرایطی به وی مهلت ششماهه دادند. بنابراین متهم ششماه فرصت دارد تا به درخواستهای اولیایدم عمل کند و برای همیشه از چوبه دار فاصله بگیرد و به زندگی دوباره بازگردد.