دفاع مقدس لحظههای تلخ و شیرین زیادی در تاریخ هشت سالهاش دارد، اما در میان تمام این لحظهها حمله و گرفتن جان زنان و کودکان و غیرنظامیان تلخترین جنایتی است که دشمنان ایران رقم زدند. قدرتهای جهانی، همانها که امروز داعیه مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی را دارند و دم از حقوق بشر و کشتن غیرنظامیان میزنند، آن روزها چشمهایشان را روی جنایتهای صدام بستند و با او همپیمان هم شدند تا بمبهای شیمیایی را روی شهرهای ایران بریزد و با گاز خردل نفسشان را بگیرد. در یکی از آخرین تلاشها پیش از حمله سردشت، در ۲۱ مارس ۱۹۸۶ تلاش اکثریت اعضای شورای امنیت برای تصویب یک بیانیه در محکومیت حملات شیمیایی مکرر عراق علیه نیروهای ایرانی، با رأی منفی ایالات متحده ناکام ماند. ۱۰ کشور دیگر عضو شورا به این متن رأی مثبت دادند و کشورهای بریتانیا، فرانسه، استرالیا و دانمارک در رأیگیری شرکت نکردند. نتیجه این بیتوجهی باعث شد مردم مظلوم سردشت در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۶، بوی سیر و گوگرد را استنشاق کنند، نفسشان تنگ شود و جانشان را از دست بدهند و تا چندین سال درگیر عوارض گازهای شیمیایی باشند.
۷ بمب برای شهری کوچک
به گزارش «جوان» ۷ تیر سال ۶۶ قرار بود یک روز مثل تمام روزهای دیگر سال باشد. کسی نمیدانست دامنه وحشیگیریهای صدام به این شهر کوچک مرزی با مردمانی مظلوم و آرام برسد. آنها میخواستند در این روز مثل همیشه به راحتی نفس بکشند، زندگیشان را سپری کنند و هنگام تنفس سینه شان نسوزد و خرخر نکند ولی هواپیماهای عراقی که بر فراز شهر به پرواز در آمدند همین حق ساده برای زندگی کردن را از مردم گرفتند.
ساعت چهار و نیم بعدازظهر، چند فروند هواپیمای عراقی سکوت شهر کوچک سردشت در غرب کشور را شکستند و هفت بمب خردل در نقاط مختلف شهر پرتاب کردند که دو بمب در بازار شهر، دو بمب در دو منطقه مسکونی افتاد و سه بمب دیگر هم در باغهای مجاور شهر اصابت کرد. چُرت ظهرگاهی شهر شکست و آرامش مردم به هم ریخت.
آلودگی آرام آرام به تمام شهر گسترش پیدا کرد. جایی از شهر در امان نمانده بود و حتی پزشکان و پرستارها مجبور شدند بیمارستانها را تخلیه کنند. بوی نامطبوع خردل که مشابه بوی سیر و گوگرد است از فاصله دور استشمام میشد و ریههای سردشتیها را پر میکرد. آلودگی مواد غذایی، میوهجات، سبزیجات، مزارع و آبها و حتی حیوانات باعث برخی مسمومیتهای گوارشی شده بود. گلههای گاو و گوسفند که تنها سرمایه برخی خانوادهها بود از بین رفته بودند و محصول برخی مزارع، آلوده و غیر قابل استفاده بود.
استقامتی که کم نشد
کودکان زیادی به اغما رفتند و وضع جسمانیشان هیچگاه مثل روز اول نشد. مردان و زنان سوزشهای زیادی را در ریه و پوستشان حس کردند و بعدها با مشکلات پوستی و تاولها و جراحتهای زیادی زندگی کردند. طبق آمار رسمی از شهر ۱۲ هزار نفری سردشت ۸ هزار و۲۵ نفر مصدوم و ۱۳۰ نفر شهید شدند که ۲۰ نفر آنها در همان لحظات اولیه جانشان را از دست دادند. عراق میخواست با حمله شیمیایی به ایران و ایجاد رعب و وحشت بر روحیه و استقامت ایرانیها تأثیر بگذارد. آخرین حربههای بعثیها برای غلبه بر مردم ایران و پیروزی در جنگ تحمیلی رو آوردن به سلاحهای کشتار جمعی و تهدید و ارعاب غیرنظامیان بود. آنها که از اول جنگ در تمام معادلاتشان جهت سنجش توان و استقامت نیروهای ایرانی اشتباه کرده بودند این بار هم دچار اشتباهات محاسباتی شدند. این حملات شهدا و مجروحان زیادی بر جای گذاشت ولی بر اراده مردمی تأثیر نگذاشت.
با وجود تعداد بالای شهدا و جانبازان و با توجه به اینکه عراق چندین بار دیگر مناطق عملیاتی را بمباران شیمیایی کرده بود جامعه جهانی و شورای امنیت در خواب زمستانی به سر میبرد. در طول جنگ ایران و عراق، چند بار رؤسای وقت شورای امنیت با صدور بیانیههای غیرالزام آور عراق را به خاطر استفاده از سلاحهای شیمیایی محکوم کردند، اما این شورا، به خاطر نفوذ و حق وتوی قدرتهای بزرگ، هیچگاه نتوانست با صدور قطعنامه الزامآور، عراق را به خاطر استفاده از این سلاحها محکوم کند. نتیجه این بیتوجهی و سکوت، هشت ماه بمباران شیمیایی حلبچه را به دنبال داشت که پرتلفاتترین بمباران شیمیایی یک شهر در تاریخ جهان لقب گرفت.