به نظر میرسد غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی به خاطر امضای بیانیهای که در آن از ایران خواسته شده بیقید و شرط پای میز مذاکره با امریکا بنشیند، دچار دوگانگی شده و درست نمیداند باید چه کند! او ابتدا در مصاحبه با روزنامه اعتماد از متن نامه دفاع کرد؛ سپس در مصاحبه با خبرگزاری فارس، گفت که نمیداند چه کسی امضایش را پای نامه گذاشته و او چنین نامهای ننوشته است! در آخرین اقدام هم طی یادداشتی، مجدد از امضای نامه دفاع کرده است. از میان امضاکنندگان نامه او تنها کسی است که این روزها و پس از انتقادات تند از افراد مختلف به این بیانیه، تلاش دارد کاری را که انجام داده، توضیح دهد و یا حتی توجیه کند. سایرین برایشان اهمیتی ندارد که چه فکری در مورد اقدام آنها میشود؛ شاید، چون وزنی ندارند و یا اینکه چیزی برای از دست دادن ندارند. مثلاً حسین کروبی یا احمد منتظری کجای فضای سیاسی ایران هستند؟ آن طرف مرزیها هم که تکلیفشان روشن است. این میان، اما کرباسچی دبیرکل حزبی است که نقش مهم و اصلی در شکلگیری دولت دارد. دولتی که در روزهای قبل موضعگیری جدی نسبت به این نامه داشت و نویسندگان آن را به «کمعقلی» متهم کرد. روشن است کرباسچی به خاطر فشار دولت و همحزبیها تصمیم به توضیح گرفته، اما همه توضیحی که میدهد، حتی بی در نظر گرفتن آنچه به خبرگزاری فارس در رد امضای نامه گفته، این است که قبل از امضا، به نویسندگان گفته که «من مشروط با این موافقم که در متن مطرح شود که مذاکره بهگونهای و با کسانی باشد که تضمینی برای بر هم نزدن یکباره و یکطرفه آن باشد و در واقع اشاره به رفتار ترامپ و عهدشکنی او در خروج از برجام شود.» و این قسمت هم به نامه اضافه شده است: «تضمین به دولت ایران جهت جلوگیری از بدعهدی امریکا». با این توضیح جای یک سؤال باقی میماند؛ واقعاً امید ضمانت دادن از دولتی که از بسیاری شوراها و کنوانسیونها و قراردادهای بینالمللی بیرون آمده و به هیچ چیز پای بند نیست، عاقلانه است؟ کدام سیاستمداری در چنین شرایطی حاضر است مسیر چند بار رفته و ضرر کرده را مجدد برود؟ از یک سوراخ چند بار باید گزیده شد؟!