در ایام تعطیلاتی که پشت سر گذاشتیم ما هم مثل اکثر مردم تصمیم گرفتیم سفری به شهرهای شمالی کشور داشته باشیم و از هوا و دریای شمال لذت ببریم. بعد از ساعتهای طولانی که در مسیر بودیم البته به دلیل ترافیک سنگین، بالاخره به مقصد رسیدیم. بعد از جابهجایی وسایل تصمیم گرفتیم به رسم همیشه به دریا سلام کنیم. به کنار آب رفتیم و از نسیم خنکی که میوزید لذت میبردیم. همانطور که به دریا نگاه میکردیم یک شیئی در دریا نظرمان را به خود جلب کرد. این شیء نا آشنا با موج دریا بالا و پایین میرفت و با هر موج به ساحل نزدیکتر میشد تا بالاخره به قدری نزدیک شد که توانستیم آن را از آب بیرون بیاوریم. فکر میکنید چه چیزی اینهمه ما را به خود مشغول کرده بود؟ یک جعبه خالی پلاستیکی! این جعبه در دریا چه کار میکند؟ یعنی دریا سطل زباله ما شده است؟! وقتی به ساحل نگاه کردم احساس بدی به من دست داد. ساحل پر از زبالههایی بود که همینطور رها شده بودند. بطری و کیسههای چیپس، پفک و... حالا هم یک جعبه پلاستیکی در دریا! بیچاره دریا! بیچاره ماهیهای دریا! چقدر انسانهای خودخواهی شدهایم که به هیچ چیز و هیچ کس غیر از خودمان فکر نمیکنیم. این دریا و موجودات زنده آن چه گناهی کردهاند که چوب بیملاحظگی بعضی از ما را میخورند؟!
زمین را نابود میکنیم، چون مال ماست!
چه زمانی یاد میگیریم که به محیط زیست خود احترام بگذاریم؟ این همه همایش و سمینار، این همه حرکتهای نمایشی در جهت فرهنگسازی حفاظت از محیط زیست، این همه فیلمها و عکسهای مختلفی که از حیوانات گرفتار در قوطی و بطریهای پلاستیکی و شیشهای گرفته شده و در شبکههای اجتماعی هم دست به دست چرخیده است و همه ما هم آنها را دیدهایم، اما چه افسوس که فقط آنها را دیدهایم و در همان لحظه به حال آن حیوان بیگناه افسوس خوردهایم و بس! بدون آنکه حتی برای لحظهای خود را مقصر گرفتاری آنها بدانیم.
خود را مقصر نمیدانیم، چون شعار ما این است که ما اشرف مخلوقات هستیم و حاکم مطلق زمین! پس هر کاری دلمان بخواهد انجام میدهیم، چون زمین مال ماست! چشمهایمان را باز کنیم. دیگر بهتر است از این خواب غفلت بیدار شویم. زمین فقط مال ما انسانها نیست، زمین برای همه موجودات زنده و حتی کوهها و سنگها هم است. زمین برای همه نسلهاست و ما باید آن را به فرزندان و نسلهای آینده تحویل دهیم. ما باید از این امانتی که به دستمان سپرده شده است به خوبی نگهداری کنیم. چه بهتر که زمین و در کل محیط زیست را مانند فرزندان خود بدانیم. چطور حواسمان به تربیت و پرورش فرزندانمان است، چگونه مراقب فرزندانمان هستیم تا مبادا خاری به پایشان برود، خب از محیط زیستمان هم همین گونه باید مراقبت کنیم. اصلاً کار سختی نیست.
ساحل ما و ساحل دیگران
با یک مقایسه ساده بین ساحل دریای خزر در کشور خودمان و ساحل همین دریا در کشورهای همسایه انگشت حیرت از این همه تفاوت به دهان میگیریم. ساحل تمیز و زیبایی که این دریا در کشورهای همسایه دارد و ما نداریم! مگر آنها چه کارهایی برای این تمیزی انجام میدهند که ما نمیتوانیم انجام دهیم. جواب این سؤال خیلی ساده است. آنها محیطزیست خود را دوست دارند. آنها دارای فرهنگ محافظت از محیطزیست هستند و میدانند که نباید این طبیعت الهی را با سهلانگاری از بین ببرند، اما ما فاقد این فرهنگ هستیم و اصلاً هم هیچ حرکتی برای داشتن آن نمیکنیم، اما به واقع چرا ما این فرهنگ را یاد نمیگیریم؟ چرا همیشه منتظر هستیم مسئولان کاری برای این فرهنگ انجام دهند؟ چرا هیچ وقت فکر نمیکنیم که بخش عمدهای از این حرکت فرهنگی سهم ماست و ما باید بخواهیم تا آن انجام شود؟ اگر ما دریا، کوهها و دشتها را دوست داریم و از این طبیعت بکر لذت میبریم پس باید حواسمان هم بیشتر به حفاظت از آنها هم باشد.
فرهنگسازی با آموزش به جای زور و جریمه
چرا همیشه باید هر فرهنگی را به ضرب زور و جریمه در ما ایجاد کنند؟ مثل فرهنگ استفاده از کمربند حین رانندگی که تا وقتی زور و جریمه اعمال نشد کسی آن را رعایت نمیکرد. درحالی که بستن کمربند برای ایمنی و محافظت از جان خود ماست ولاغیر. اما از آنجایی که همه چیز در جامعه ما اینگونه جا افتاده است گویا حفاظت از محیط زیست هم باید همین گونه فرهنگسازی شود! اما جز راه اعمال قانون و جریمه برای ایجاد فرهنگ محافظت از محیطزیست، راههای دیگری هم وجود دارد. یکی از راههای مؤثر، آموزش چگونگی حفاظت از محیط زیست در مراکز آموزشی است. نظام آموزشی کشور با آموزشهای مستقیم و غیرمستقیم خود میتواند تأثیرات شگرفی بر میلیونها نفر از جمعیت کشور بگذارد و با هرگونه برنامهریزی صحیح نیز میتواند قدمهای بزرگی در جهت ایجاد فرهنگ حفاظت از محیطزیست بردارد. در واقع یکی از روشهایی که تأثیر بسزایی در کل جمعیت جامعه دارد رویکرد مبتنی بر آگاهی است. این رویکرد منجر به پشتیبانی و گسترش فرهنگ و توانمندسازی جامعه برای حفظ ارزشها، انتقال آن به نسلهای بعد یا حتی جوامع دیگر هم میشود. بدین ترتیب آموزش و پرورش بهعنوان یکی از مهمترین مجریان آموزش و ایجاد فرهنگ میتواند از این رویکرد در جهت توسعه فرهنگ حفظ محیطزیست بهره برد. نظام تعلیم و تربیت به دلیل تحت پوشش داشتن میلیونها دانشآموز و به طور غیرمستقیم خانوادههای آنها و با توجه به دوران طولانی ارتباط، مناسبترین فضای آموزشی در زمینه فرهنگسازی محسوب میشود؛ چراکه آموزش فرآیندی است که افراد جامعه از طریق آن نقشها، قواعد، روابط و به طور کلی فرهنگ جامعه خود را فرا میگیرند. بهتر است اینطور بگوییم که با آموزش صحیح به کودکان والدین آنها هم تحت تأثیر این آموزش به صورت غیرمستقیم قرار میگیرند و بدین ترتیب فرهنگسازی در جامعه اتفاق میافتد.
از خودمان شروع کنیم
برای جلوگیری از تخریب محیطزیست باید از خودمان شروع کنیم و ابتدا هشدارهای مسئولان برای حفاظت از محیط زیست را جدی بگیریم. از آبها و منابع آبی (رودخانهها، دریاها و سایر منابع) مراقبت و از آلودگی آنها جلوگیری کنیم. از تولید زباله زیاد جلوگیری کنیم و درست مصرف کردن را آموزش ببینیم. زبالهها (کاغذ، پلاستیک، مواد یکبار مصرف و...) را از همان مبدأ از هم تفکیک و پسماندها را بازیافت کنیم. عموم مردم باید از برنامههای حفاظت از محیطزیست مطلع باشند و در اجرای طرحهای آموزشی برای ایجاد فرهنگسازی حفاظت از محیطزیست همکاری کنند. درخاتمه باید گفت: هر کدام از ما شهروندان این سرزمین مسئولیم که اگر در جایی تخلیه زباله یا تخریب غیرقانونی صورت میگیرد آن را به مراکز ذیصلاح گزارش دهیم.