یدا... کابلی هنرمند پیشکسوت در حوزه خوشنویسی است. او را میتوان یکی از هنرمندان چیرهدست در حوزه شکستهنویسی معاصر قلمداد کرد. او عضو شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران و دارنده اولین گواهینامه استادی و درجه یک هنری نیز هست. کابلی در دهه 40 و به طور مشخص در سال 46 به شکل رسمی به عرصه هنر وارد شد و خط نستعلیق را به مدت سه سال نزد سیدحسن میرخانی فرا گرفت. خودش میگوید در حوزه خط شکسته از محضر استادی بهره نگرفته و منبع الهامش، رویارویی با آثار استادانی چون درویش عبدالمجید طالقانی، میرزا کوچک اصفهانی، میرزا غلامرضا و سیدگلستانه بوده است. او فرآیند ارزشمندی در نوآوری خط شکسته معاصر داشته است و استادان صاحبنامی حاصل این نگرش و پویایی هستند که محمد حیدری، علیاکبر رضوانی، اسرافیل شیرچی، علیرضا کدخدایی، مهدی اسماعیلی، روحا... دلخانی، حسینیپور، مهدی رفیعیفراهانی، راضیه سپهر و... از این جملهاند. کابلی در سالهای اخیر کتابهایی درباره آموزش شکستهنویسی و شکستهخوانی تالیف و منتشر کرده که «سماع قلم»، «کلک شیدایی»، «شکسته پیوسته»و... برخی از این آثار بودهاند. این هنرمند پیشکسوت در سال ۱۳۸۵ به عنوان چهره ماندگار خوشنویسی ایران برگزیده شد. او تاکنون نمایشگاههای متعددی در داخل و کشورهایی چون انگلستان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، پاکستان، امارات متحده عربی، ترکمنستان، کویت، روسیه و همچنین در دانشگاههای معتبر ایالات متحده آمریکا و کانادا برگزار کرده است. با این هنرمند درباره مافیای حراج آثار هنری، انتقادات به عملکرد انجمن خوشنویسان و... به گفتوگو نشستهایم.
اگر ممکن است سوال اول را به ابعاد تجاری خط و نقاشیخط اختصاص دهیم که در سالهای اخیر بیشتر شاهد این مساله بودهایم، بهخصوص در 15،10 سال گذشته با پا گرفتن حراجهایی چون «کریستی»، «ساتبی»، «بونامز » و... میبینیم بسیاری از هنرمندان با سودای به دست آوردن شهرت و درآمد بیشتر، تمایل به عرضه آثارشان در این حراجها دارند. خود شما هم در این حراجها شرکت کردهاید؟
بله، در این سالها در حراجهای مختلفی شرکت کردهام، ولی در پاسخ به سوال شما باید بگویم واقعا دلم به درد میآید از اینکه کشورهای همجوار ما مثل ترکیه، امارات و قطر که هیچ سابقه درخشان و تاریخی در این هنر ندارند، بهمراتب بیشتر از ایران فعالیت دارند و جشنوارههای متعدد سالانه با جوایز کلان ارزی را مدیریت میکنند و به هنر ایران بهخصوص خوشنویسی و نقاشیخط اهمیت میدهند؛ آن هم بدون پشتوانههای درخشان فرهنگ و تمدن این سرزمین. ولی میبینیم آنها به هنر خوشنویسی و نقاشیخط ما اهمیت میدهند، مساله این است که حوزه فرهنگ و هنر در کشور ما سیاستزده شده و مسئولان امور فرهنگی هم بیهیچ دغدغهای در پی روزمرگیها و حمایت از عوامل شخصی خود هستند و این حوزه مورد غفلتزدگی فرهنگی واقع شده است. ما برای توسعه هنر و معرفی هنرمندان برجسته و استادان صاحب عیار خود هیچ کار شایسته و بینالمللی نکردهایم یا حراجی در قد و قواره «کریستی» و «بونامز» نداشتهایم، بنابراین طبیعی است که اغلب هنرمندان ایرانی چشمشان به سمت حراجهای آن سوی آب است.
شاید هم تعدادی از هنرمندان گاه جوانتر و جویای نامتر درعرصه خط و نقاشیخط (بیآنکه قصد داشته باشم در این مقوله توهین کنم) نسبت به حضور در حراجهای آن سوی آب، به مادیگرایی بیشتر از ارزشهای هنری یک اثر اهمیت میدهند، بنابراین در تلاشند به هر قیمتی در چرخه ارتباط با بعضی از گردانندگان فرصتطلب قرار گرفته و وارد بدهبستانهای غیرمعمول شوند تا امورشان بگذرد و صاحب اسمورسمی هم بشوند، چون به هر حال سود سرشار ناشی از فروش آثار خط در حراجها از سوی خریداران بعضا عرب کم هم نیست؟
اگرچه هنوز بر این باورم ما در روزگار طلایی خوشنویسی سنتی به سر میبریم، ولی چندان که اشاره کردم بخشهای کاربردی مثل نقاشیخط و گرایشهای مختلف آن هم، طیف مشتاقان خود را دارد و رونق بسیار یافته است و مایه خوشحالی است که هنرمندان جوان، امروز بیشتر در حراجهایی که نام بردهاید حضور مییابند و عرصههای بینالمللی را از آن خود میکنند.
اصلا خود شما بهعنوان هنرمند باسابقهای در حوزه خط با نفس برگزاری حراج آثار هنری در حاشیه کشورهای همسایه، خاصه خیلج فارس موافقید، چون برخی به این مساله اشاره میکنند که برگزاری این حراجها چندان بیعیب هم نیست؟
بههرحال حراجهای تجسمی محملی برای دیده شدن و فروش آثار هنرمندان به شمار میروند و میتوانند جایگاه خوبی از این منظر باشند. مشروط بر آنکه هنرمندان، غفلتزده مسائل مالی کمپانیها نشوند، ضمن اینکه متاسفانه میبینیم در حراجهایی که نام بردهاید، ردپای کارشناسیهای اصولی هنری کمرنگ بوده و بیشتر سلیقه حاکم است.
در این ارتباط برخی اشاره میکنند دستهای پشت پرده در حراجهای آن طرف آبی کم نیست و به نوعی مافیا در این وادی، برنده ماجرا است. نظر شما چیست؟
باید دید منظور شما از مافیا بهطور مشخص چیست. البته در همه حراجها مافیا هست و کسی هم منکر آن نیست. به معنی اینکه عدهای، مجموعه آثار و کلکسیونر آثار هنرمندان را به قیمتی نازل خریداری و با رایزنیها و مشاورهها مدیریت کرده و در زمان مناسب آنها را در بازارهای گوناگون داخلی و خارجی چند برابر قیمت عرضه میکنند که بخش بسیار اندکی نصیب صاحب اثر میشود. از نظر من مافیا این است که جانمایه یک هنرمند را به قیمت متوسط از او میخرند و به قیمت بالا میفروشند که این روش خیلی مطلوب نیست. حالا این مفهوم به آنچه نسبت به مافیای هنری در ذهن شما بود نزدیک است؟
حالا ای کاش دامنه فعالیت مافیایی که به آن اشاره میکنم فقط در این اندازه باشد. انتقادی که برخی هنرمندان مطرح میکنند این است که در حراجهای بینالمللی، چندین سال فقط نام پنج شش هنرمند مطرح میشود و آثارشان فروش میرود و نوبت به دیگر هنرمندان جوانتر و خلاق و صاحب نبوغ نمیرسد، حتی اگر آنها کارشان به مراتب از فلان هنرمند پیشکسوت نقاشیخط هم بهتر باشد؟
نکته این است که اغلب حراجهای آن سوی آب دچار سوءمدیریت هستند. به همین خاطر است که گلهمندیهای بسیاری از روند فروش آثار از سوی هنرمندان به گوش میرسد. درواقع در چرخه حراج، به دلیل بدهبستانهایی که وجود دارد، فضای فعالیت تنها برای عدهای خاص فراهم میشود. ولی واقعا همانطور که در سوال هم اشاره کردهاید، هستند هنرمندان جوانی که کارشان هم خیلی خوب است و فقط به دلیل سوءمدیریتها و مسائل دیگر، آثارشان به این حراجها راه نمییابد و دیده نمیشوند. در حالیکه اگر قرار است در جریان برگزاری یک حراج، فقط عدهای خاص نام برده شوند، طبعا به پیکره هنر در درازمدت لطمه وارد شده و باعث میشود هنرمندان قابل و جوان پشت درهای بسته بمانند. البته باید منتظر شرایط مطلوب اقتصادی بود تا این کاستی، در حراجها با سیاستگذاری مرتفع شود. در این صورت است که میتوان از ظرفیت گسترده همه هنرمندان بهره گرفت، ولی اساسا سیاستگذاریها در اغلب حراجهای تجسمی بر همین منوال است.
نکته دیگری که درباره خوشنویسی و گرایشهای مختلف آن مثل نقاشیخط وجود دارد مساله ابداع است. طبعا اگر هنرمندی بخواهد اثری ارائه کند که مطابق با معیارهای مجامع بینالملل باشد و به عبارتی رنگوبوی جهانی داشته باشد، دیگر نمیتواند به شیوه خوشنویسی که در صد سال پیش رایج بوده بسنده کند، بلکه تلاش میکند شیوه قدما را با تکنیکهای نوتری از جنس زمانه امروز تلفیق کند. اگر شما با ابداع در خط موافق هستید چرا خودتان هیچگاه در این عرصه پا از شیوه سنتی فراتر نگذاشتید و به سمت نقاشیخط نرفتید، کمااینکه امروز میبینیم هنرمندان نقاشیخط بهمراتب بیشتر از خوشنویسان از قبل این حرفه به درآمدزایی میپردازند؟
مساله این است که هر هنرمندی یک رسالت تاریخی برای خود قائل است و از سویی دیگر، جایگاه ویژه و خاصی برای نسل نوجو پیشرو دارد. برای هنرمندانی چون من که عمری است رسالتمان در حفظ اصالت و سنت و در ذات خوشنویسی خلاصه شده، درست این است که تلاشی که در دهههای گذشته شروع کرده را ادامه بدهیم و نسبت به حفظ این دستاورد که مخاطب زیادی هم در داخل و خارج دارد تلاش کنیم. با این تفاسیر، در عینحال بنده که پایبند به حفظ سنتها و اصالت هستم، نقش پررنگ تکنولوژی را در این سالها در حیطه خوشنویسی انکار نمیکنم. این را هم میدانم که هنرمند تا به جامعیت و خلاقیت فردی و شخصی هنری دست نیابد نمیتواند جایگاهی برونمرزی پیدا کند. بنابراین همیشه مدافع حرکتهای نوگرایانه جوانان در این عرصه بوده و هستم. معتقدم اگر قرار است هنرمندی به ارائه اثر بپردازد باید اثر دلخواه خود را بسازد که بیانگر حرف روزگار او نیز باشد. شکی نیست که سیر تکاملی تاریخ هنر متضمن و مستلزم یک جهانبینی هنری است. هنر خوشنویسی، بالاخص قلم شکسته خوشنویسی، سرشار از فرمها و فضاهای مدور دلانگیز است.
درباره خود شما این امر یعنی نوآوری چطور بوده است؟
من در حدود چهاردهه پیش در شروع کار خود پیرو استادان و نوابغ بزرگی چون درویش عبدالمجید و سید گلستانه بودم، ولی یکباره به این تصور رسیدم که باید حرفی از قابلیتهای عصر خود را با این هنر عرضه کنم، بنابراین با حفظ هندسه اصیل آن، ترکیببندی و فضاهایی را در قطعهآراییهایی تازه پی گرفتم؛ فضاهایی که درآن هیچ ایستایی نداشته است. 45سال هم پشت این تغییر ایستادهام. امروز شیوهای که من در پیش گرفتهام مقبول افتاده و جوانان بسیاری در چهار گوشه کشور با استمرار در این شیوه به توفیقات و استادی این قلم نائل آمدهاند. من با توجه به سالها تدریس کاربردی گرافیک خط و سابقه موانست با شادروانان رضا مافی و فرامرز پیلارام میتوانستم در این عرصه موفق باشم، ولی دوست داشتم این فعالیت را در سرپنجه جوانان تماشا کنم. فقط یک توصیه به جوانانی که اشتیاق فعالیت در حوزه نقاشیخط دارند، میکنم و آن اینکه در خوشنویسی همواره دو وجه نوشتاری با هندسه ظریف، دلپذیر، اصولی و قانونمند همراه بوده و امیدوارم فعالیت هنرمندان جوان در نقاشیخط به گونهای باشد که فریبندگی رنگ، آنها را از خط اصلی دور نکند.
یعنی میخواهید بگویید اغلب آثار نقاشیخط که امروز به شکل انبوه هم ارائه میشوند و در معرض دید مخاطبان نمایشگاهی قرار میگیرند فقط به لحاظ بصری و تصویری جذابیت دارند، ولی از محتوا تهی هستند؟
همهاش خیر، آثار هنرمندان برجسته و فهیمی در این عرصه وجود دارد که در کمال مطلوب است، ولی اکثر آثاری از این دست فقط با فریبندگی و غلبگی عرضه رنگ حاصل میشوند و درواقع ماهیت هنر را زیر سوال میبرند. به بیان سادهتر، وقتی به اغلب این آثار نگاه میکنیم با نوعی سردرگمی عجیب مواجه میشویم که امروز گریبان جامعه خوشنویسی را گرفته یا بهتر بگویم هنرمندان تنها بخش گرایشی را فرا گرفتهاند. این سردرگمی باعث شده هنرمندان با هندسه مغلوط، فرمهایی بیپایه و اساس به حرمت و حیثیت خوشنویسی لطمه جدی وارد کنند که البته گاه نمونههایی که قانونمند به اجرا درآمده از این قاعده مستثنی است. درآثار پیشینیان گذشته، کارها با فهم و درایت همراه بوده و حتی با پارههای حرف هم اثری زیبا ارائه میشد. نمونه آن آثار جاودانه شادروان رضا مافی است که در هر منظری از کار گرایشی وارد میشد آن را با نگاه متعالی خود فتح کرد یا شادروان فرامرز پیلارام که پیش از هر چیز نقاشی چیرهدست بود که اگرچه با قلمروی خوشنویسی بیگانه بود ولی به هندسه حروف و کلماتی که به خدمت میگرفت اشراف داشت و در نهایت آگاهی و بصیرت، طرح و ایدههای خود را به اجرا در میآورد. به دلیل همین مولفههای او هم صاحب آفرینشی شد که به بهشت میماند. یا در دوره کنونی، استاد بیبدیل نصرا... افجهای هنرمندی در این وادی است که با دنیایی از توانایی، مهارت و از همه مهم آگاهی و دانش نسبت به هر دو حیطه، به ارائه اثر نقاشیخط میپردازد.
از آنجایی که شما هم در سالهای اخیر به کاربران شبکههای اجتماعی پیوستهاید، یک سوال در این ارتباط داشتم. برخی از هنرمندان چه در حوزه خط و نقاشیخط اخیرا در قالب برنامه لایو، شروع به خلق اثر در برابر دیدگان کاربران در اینستاگرام میکنند و گاه برای آنکه به جذب مخاطب بپردازند، روی کلیپ مورد نظر یکی از آهنگهای خوانندگان جوان و امروزی را میگذارند.آیا شما با این رویه موافق هستید؟
نه، موافق نیستم و به نظرم نباید هنرها وارد قلمروی عملی یکدیگر شوند. باید مراقب باشیم که از این رهگذر خدشهای به هنر وارد نشود. دو وادی هنر هستند که از گذشته تا امروز به سرچشمه معنا متصلند؛ یکی خوشنویسی و دیگری آواز. این دو هنر ضرورت دارد همواره در خلوت و با حفظ مولفههایی چون تامل و تعمق خود شکل بگیرند، طبعا حرکتهایی از این دست، صرفا بازار گرمیهایی تلقی میشود که مورد تایید بزرگان این عرصه نیست.
سوال بعدی من درباره عملکرد انجمن خوشنویسان ایران است، ولی مساله این است که اغلب هنرمندان خوشنویس به این سوال که میرسند از موضع محافظهکاری درصدد پاسخ برمیآیند. با این حال این سوال را با شما مطرح میکنم. برخی از هنرمندان نوگرا از این مساله انتقاد میکنند که انجمن خوشنویسان به هیچوجه با برداشتن قدمهای تازه در حیطه خط موافق نیست. خود شما چقدر با این بخش ازانتقادات دراین زمینه موافق هستید؟
اول بگویم من بهعنوان هنرمندی که از سال 46 تا امروز یعنی نیم قرن، حضور و مسئولیت پیوسته با انجمن داشتهام، هیچگاه نسبت به ضعفها و معضلات انجمن یا هر نهاد هنری در برابر اهالی رسانه محافظهکاری نکردهام، بلکه همواره در ردیف کسانی بودهام که اگر مورد گفتوگو قرار گرفتهام پاسخ شفاف دادهام. صدها نمونه گفتوگو در امر معضلات تشکیلاتی و هنری و کمعنایتی نسبت به دفاع از حقوق جوانها بوده که بهصورت انتقادی بیان کردهام که گاه به مذاق عده زیادی در انجمن یا جاهای دیگر خوش نیامده است.ولی مساله این است که امروز ما مشکلات عمدهتری در برابر هنرمندان تراز اول کشور داریم؛ هنرمندانی که سرمایههای معنوی چند دهه کوشش تخصصی هستند.
منظورتان به طور مشخص چه مشکلاتی است؟
امروز یکی از مشکلات بزرگ ما در خط شکسته، در شورای هنری وزارت ارشاد است که در چند سال گذشته کاملا سلیقهای و شیوهگرایی عمل میکنند و رای قانونی صادره بنده و تنی چند از پیشکسوتان انجمن را که با حکم قانونی مقام محترم وزیر ارشاد به بررسی آثار چندین هنرمند شاخص و صاحبنام کشور که حائز رتبه اول بودهاند، با خصومت، نقض کردند و با پیگیریهای مکرر و صحبتهای حضوری با وزرای وقت جناب جنتی و امیریصالحی در این باره قرار رسیدگی گذاشتند. ولی این کار بینتیجه رها شد و در حال حاضر هم پرونده بسیاری از هنرمندان با بیش از 20 سال کار تخصصی مورد بیاعتنایی قرار میگیرد. این نقض حقوق هنرمندان جوانی است که همه عمر خود را در راه احیای قلم شکسته گذاشتهاند و باید بیغرض به آثار آنها نظر داد!
گذشته از بحث خوبی که مطرح کردهاید، بیآنکه از موضوع عملکرد انجمن دور شویم، پس بعضی انتقادات وارد شده نسبت به این نهاد را قبول دارید؟
به هرحال انجمن همواره تلاش کرده در این سالها به ارتقای هنر خاصه در حوزه خوشنویسی کمک کند، حال در این عملکرد نواقص و کاستیهایی هم ممکن است وجود داشته باشد اما اگر هم بوده من مدافع آن نبودهام. در برهههایی انجمن دستخوش اشتباه شده است، ولی آنچه اهمیت دارد اینکه انجمن بیش از نیم قرن به تربیت هنرجویان و استادان برجسته وکمنظیری پرداخته که کمسابقه بوده و آماری بیش از 30 هزار عضو را در شعب مختلف کشور دارد. علاوه بر این در زمینه برگزاری نمایشگاههای مختلف و انتشار آثار هنری نیز فعالیت داشته است. همه این مولفهها نشان میدهد که کارنامه انجمن از این منظر ضعیف نیست، ولی همانطور که اشاره کردید مشکلاتی در برهههایی وجود داشته که موجب سوءتفاهم در ارتباطات خوشنویسی معاصر شده که امید است با آسیبشناسی و نظارت دقیق این مشکلات مرتفع شود.
درباره تغییر شیوههای آموزشی نسبت به خوشنویسی در انجمن چطور؟
آنچه مسلم است اینکه انجمن از دیرباز تا امروز دارای اساسنامه و آییننامهای است که موظف است براساس آن عمل کند، بنابراین برای حفظ حیات اقلام چهارگانه خط یعنی نستعلیق، ثلث، نسخ و شکسته فقط باید از طریق آموزش سنتی پیش رفت و بس و انجمن نمیتواند نگاه تازه و کاربردی نسبت به آموزش این خطوط داشته باشد.
در ماههای گذشته خبرهایی درباره علی شیرازی که یکی از استادان بنام در حوزه خط و نقاشیخط است در رسانهها منتشر شد، عدهای مدعی شده بودند آثاری که از سوی این هنرمند به مردم فروخته شده، اورژینال نبوده و او آثار پرینت را به جای اصل به مردم فروخته است، به نظر شما اصلا چطور میتوان صحت و سلامت یک اثر هنری در حیطه خوشنویسی را تشخیص داد؟
در سالهای اخیر با توجه به اقبال مخاطبان نسبت به خرید آثار خوشنویسی قدیم و جدید شدت یافته، آثار هنری نادر و کمیاب شدهاند. همین مساله موجب شد بازار کاذبی به نام کپیکاری در حیطه هنر شکل بگیرد که پدیده مهلک و ناخوشایندی است. حالا این آسیب به دست چه کسی رخ داده و کجا صورت میگیرد را نمیدانم، اما این را میدانم که این مساله در سالهای اخیر شیوع بیشتری یافته است. ولی در پاسخ به سوال شما میتوانم بگویم در این زمینه، کارشناسان متخصص آثار هنری هستند که سره از ناسره را در این بین تشخیص میدهند. امروز تکنولوژی پیشرفت کرده و خوب است که خوانندگان روزنامه شما هم در امر خرید اثر هنری دقت کنند.
متاسفانه در بازار کاذب کپیکاری، برخی هستند که آثار قدما را پرینت میگیرند و روی آن سایه روشن مرکب میآورند، بعد روی تذهیب را هم عینا رنگگذاری میکنند و پس از آن کشیدن لایه روغن کمان، اثر کپی را به جای اورژینال به خریدار عرضه میکنند. یا بارها پیش آمده است که برخی افراد سودجو، آثاری را که فاقد امضا بوده از نو به نام استادان دورههای پیشین خوشنویسی امضا و بهعنوان اثری قدیمی و اصل به مخاطب عرضه میکنند. بنابراین در این زمینه بهتر است خریداران آثار هنری، از کارشناسان موزهای و زبده برای تشخیص آثار مورد نظر کمک بگیرند.
البته در اروپا خرید و فروش کارهای پرینت امری متداول است، ولی به این شکلی که هنرمند تعداد معینی از اثری پرینت را بهصورت متوالی امضا میکند و ارائه میدهد، ولی اینکه شخصی بخواهد اثر تقلبی را به نام اثر اورژینال به مخاطب عرضه کند، طبعا کاری خلاف و ناشایست است. از سوی دیگر، اساسا جریان ایجاد کردن برای هنرمندانی نظیر استاد علی شیرازی با هدف مخدوش حرمت و حیثیت هنرمندانی صاحبنام و توانمند واقعا به دور از انصاف است. در عین حال اگر هم در حیطه خط و نقاشیخط هستند، کسانی که آثار کپی را به جای اثر اصل به مردم میفروشند باید به وسیله گروهی که کارشان کارشناسی آثار هنری است شناسایی و معرفی شوند.