نشست «کاربردیسازی مطالعات قرآنی» هفته گذشته با سخنرانی احمد پاکتچی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) در نمایشگاه بینالمللی قرآن برگزار شد. در ادامه گزیدهای از سخنرانی این استاد دینشناسی و عضو شورای عالی علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی پیرامون علوم قرآنی و مسئله کاربردیسازی خواهد آمد.
توجه دین به علم نافع
کاربردیسازی مطالعات قرآنی یک ابرمسئله است که از مسائل جزئیتر دیگری تشکیل میشود. ما مجموعهای از احادیث در زمینه علم نافع داریم. از جمله حدیث نبوی که بیان میکند علم در واقع دو علم است، علمی که در قلب است که علم نافع است و علمی در لسان، که خداوند به واسطه آن عالم را مورد مؤاخذه قرار خواهد داد که چرا به آن عمل نکردی. در این روایت در خصوص علم نافع مراد خود علم نیست بلکه مراد نحوه برخورد عالم با علم است. این که علم لقلقه زبان است و تأثیر محتوایی در زندگی ندارد. در حدیث نبوی دیگری که در برخی منابع شیعی نقل شده، علم عبارت است علم ادیان و علم ابدان که به دنبال آن است که برخی از علوم به بحث دین میپردازند و برخی از علوم به مسائل جاری در زندگی انسان میپردازند. گوینده این سخن میخواهد نیاز ما را به دو علم که ارزش کاربردی و اخروی دارند، جلب کند. عبدالله بنمقفع متفکر قرن دوم و به نوعی یکی از وامداران اندیشه خسروانی نیز سخن جالبی دارد. او در کتاب الادب الکبیر میگوید که علم دو گونه است، کاربردی و نظری. مصداقهایی مانند علم الشریعه، علم التوحید، علم القرآن و امثال اینها که در متون ما آمده است از باب جری و تطبیق است و نه تحدید نافع بودن علم.
کتاب منیه المرید شهید ثانی در حوزه نظریه تعلیم و تربیت همواره برای حوزویان ما بسیار مطرح بوده است. شهید ثانی در این کتاب تأکید میکند اگر علم درخت باشد، میوهای دارد و اصرار دارد که غرض از کاشتن درخت داشتن محصول است و اگر محصول نداشته باشد، درخت کاشته نمیشود. در آخر شهید ثانی میگوید همه علوم را میتوان به دو موضوع معامله و معرفت بازگرداند. شهید ثانی توجه دارد که علوم از علوم نظری و عملی تقسیم شدهاند که ثمره علوم نظری از جنس نظری است و ثمره علوم عملی از جنس عملی و این مطالب در آثار غزالی نیز وجود دارد.
ما در علوم غربی دو سده اخیر، تقسیمبندی را ملاحظه میکنیم که در آن علوم به پایه و علوم کاربردی تقسیم شدهاند. علم کاربردی غرض خاصی درباره کشور، کسب و مشتریمداری یا حوزه عملی دیگری دنبال میکند و در خصوص علومی مانند فیزیک و شیمی و... حتی ریاضیات و فلسفه، در حوزههای مختلف دانش همیشه این بحث وجود دارد که چطور میتواند کاربردی شود.
آموختن برای نفس علم، مثل آموزش اژدهاگیری است!
اما در حوزه مطالعات قرآنی ما یک انتقاد اساسی وجود دارد، یکی از مشکلات ما در مطالعات قرآنی و در آموزشهای دانشگاهی در این حوزه آن است که هدف ما نفس علم است و این مهمترین سد هر نوع کاربردیسازی است. ذکر مثال آموزش اژدها در اینجا راهگشاست، از فردی که آموزش اژدها میداد پرسیدند تو چه درس میدهی؟ فرد پاسخ داد من اژدهاگیری درس میدهم، پرسش شد که هدف تو از این کار چیست که فرد آموزشدهنده گفت: به این هدف که اژدها بگیرند و با این پرسش مواجه شد که آخر امروز دیگر اژدهایی وجود ندارد و پاسخ شنیده شد که هدف من این است که شاگردان من به شاگردانی دیگر همین علم را تدریس کنند. هر جا آموزش علم با هدف آموزش علم صورت میگیرد، قضیه تکرار میشود و دور مصرحی رخ میدهد. نکته این است که وقتی اهداف برنامههای آموزشی ما در مطالعات قرآنی ذکر میشود، شما به وضوح این دور مصرح را میبینید.
درست است که باید افرادی کارهای نظری انجام بدهند و بحث کنند که مثلاً سورههای مکی را بتوان خوانش پدیدارشناسی انجام بدهند، آیا ما در قرآن ناسخ منسوخ داریم و...، ولی ما برای این کارها مجموعاً چند نفر نیاز داریم؟ شاید ۲۰۰ نفر، بقیه افرادی که باید بیایند در این رشته کار کنند، قرار نیست کار نظری انجام بدهند. تربیت دانشجو برای حوزههای قرآن و حدیث وقتی معنادار است که بدانیم به غیر از بسط نظری چه کاری میتوان انجام داد؟ تنها راه برونرفت از موقعیتی که در آن هستیم ایجاد ظرفیتهایی برای این است که مطالعات قرآنی در مسیر کاربرد در علوم دیگر قرار بگیرند.
قرائتهای گوناگون از کاربردیسازی علوم قرآنی
اگر هنوز در فضای آکادمی هستیم، میتوانیم در را کمی بگشاییم تا حوزه مطالعات قرآنی بتواند خدماتی به علوم دیگر برساند. ما شاهد به وجود آمدن رشتههایی در سالهای اخیر مانند رشته اعجاز قرآن هستیم که به دنبال این است که پلی بین مطالعات قرآنی با رشتههای دیگری مانند جنینشناسی، علوم شناختی، علوم رایانه و... بزند و ارتباطی بین علوم قرآنی و این علوم به وجود بیاورد تا حداقل با این رویکرد علم قرآنی در بیرون از خود کاربردی داشته باشد. اما این رویکرد کافی نیست و مگر چقدر قرار است ما روی اثبات معجزه بودن قرآن سرمایهگذاری کنیم. چند درصد از مسائل ما حل اعجاز قرآن برای کفار است؟
راهحل دیگر رویاورد به علوم انسانی قرآنبنیان بودن است، اینکه حوزههای مختلف علوم انسانی را با علوم قرآنی پیوند بزنیم که اینها بتوانند از طریق مطالعات قرآن تغذیه شوند و نهایتاً ما به علوم انسانی قرآنبنیان دست یابیم، اما این نمیتواند برونرفت مسئله کاربردیسازی مطالعات قرآنی باشد. اگر به صورت ناگهانی این کار صورت بگیرد و ما مسائل این علوم را گام به گام پیش نبریم، ممکن است به علوم انسانی ما آسیب بزند و ما با این رویکرد دیگر جامعهشناسی، اقتصاد و... نخواهیم داشت. این پروژه باید خیلی حسابشده و دقیق پیش برود و نمیتواند پروژهای بیمحابا باشد.
وی با بیان اینکه اصلیترین معنای کاربردیسازی این است که این مطالعات مسائلی که در جامعه وجود دارد را حل کند، گفت: یعنی اگر ما بحران آب داریم، آیا مطالعات قرآنی میتواند مشکل را حل کند؟ آیا میتوان بحث جدی به غیر از طرح یک آیه مطرح کرد؟ این امر نیازمند این است که گامهای مهمی صورت بگیرد و ظرفیتهای مهمی به وجود بیاید که به صورت فعال و حلال وارد شد و نه اینکه گهگاه پلاکاردی برای شهرداری و یا سازمان آب آماده شود که منقش به یک آیه و یا یک حدیث باشد. نمیتوان با این حدیث که منحوسترین کار نزد خدا طلاق است، مسئله طلاق را حل کرد.