به گزارش خبرنگار ما، ساعت 14:45 روز دوشنبه هفتم خردادماه امسال قاضي سيدسجاد منافيآذر، بازپرس ويژه قتل دادسراي امور جنايي تهران با تماس تلفني مأموران كلانتري140 باغفيض از قتل زن ميانسالي در پارك ارغوان حوالي خيابان اسكندرزاده با خبر شد و همراي تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي راهي محل شدند. تيم جنايي داخل پارك با جسد خونين زن 55سالهاي به نام زيبا روبهرو شدند كه با ضربات متعدد چاقو به قتل رسيده بود. كمي آن طرفتر هم مرد ميانسالي در حالي كه چاقوي خونيني كنارش افتاده بود روي نيمكت پارك نشسته بود كه بررسيها نشان داد مرد ميانسال، شوهر مقتول است كه لحظاتي قبل در درگيري همسرش را به قتل رسانده و داخل پارك منتظر مأموران پليس مانده است.
همزمان با انتقال جسد به پزشكي قانوني مأموران متهم را بازداشت و به اداره پليس منتقل كردند.
صبح ديروز متهم براي بازجويي به دادسراي امور جنايي منتقل شد و به قتل همسرش اعتراف كرد. قاتل در ادامه به دستور قاضي منافيآذر براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
خودت را معرفي كن؟
پارسا هستم 60 ساله.
به چه كاري مشغول بودي؟
من تاجر پارچه بودم و مغازه پارچه فروشي هم داشتم و وضع ماليام خيلي خوب بود تا اينكه چند سال قبل ورشكست شدم. از آن روز به بعد كارهاي مختلفي انجام دادم تا اينكه از چند سال قبل تاكسي گرفتم و مسافركشي ميكردم.
باهمسرت اختلاف داشتي؟
بله.
به خاطر مشكلات مالي بود؟
همسرم مشكل مالي ندارد. همان زمان كه وضع ماليام خوب بود خانه 422متريام را به نام همسرم زدم، اما او وقتي ورشكست شدم اصلاً به من كمك نكرد و حتي مرا از خانهام بيرون كرد.
چرا؟
اختلاف ما از چند سال قبل شروع شد. من خانهاي با پدرم شريك بودم كه فروختيم. سهم من 22ميليون تومان ميشد كه پدرم گفت پول را لازم دارد و قرار شد بعداً به من بدهد، اما همسرم هميشه بهانه ميگرفت و با من مشاجره ميكرد و ميگفت پدرم حق مرا خورده است. به او گفتم من همه سرمايهام را به نام تو زدهام اين پول را هم ميگيرم و به تو ميدهم، اما او دست بردار نبود.
بعد چه شد؟
چند سال قبل همسرم تصميم گرفت خانه را به بسازبفروشي دهد تا ساختمان چند طبقهاي بسازد. همان زمان مرد بساز بفروش از من خواست در كار او و همسرم دخالت نكنم و همسرم هم با او هم عقيده بود كه اختلافات ما بيشتر شد تا اينكه از چهار سال قبل مرا از خانه بيرون كرد. پس از اين مرد بساز بفروش خانه ما را ساخت و هفتواحد آپارتمان بزرگ به همسرم رسيد.
در اين چهار سال كجا بودي؟
در اين مدت از همسرم خواستم به من كمك كند، اما او در حالي كه ماهي 12ميليون تومان اجاره ميگرفت و كلي هم پول در حساب بانكياش بود به من كمكي نكرد و من با تاكسي هم كار ميكردم و شبها در پارك يا داخل تاكسي ميخوابيدم و پس از اينكه مقداري پول پس انداز ميكردم به شمال ميرفتم و مدتي در آلونكي كه داشتم زندگي ميكردم و وقتي پولهايم تمام ميشد دوباره به تهران بر ميگشتم.
به خاطر همين موضوع او را به قتل رساندي؟
نه. پول براي من ارزشي ندارد اگر ارزشي داشت كه همه زندگيام را به نام همسرم نميزدم.
پس انگيزه شما از قتل چه بود؟
من به او مشكوك شده بودم. از شب عيد فهميدم كه او با پسر 25ساله شهرستاني ارتباط دارد. حتي براي او خودرو هم خريده بود. فرزندانم در جريان بودند و خانواده او هم خبر داشتند. پسر شهرستاني به او پيشنهاد داده بود تعدادي از واحدهاي مسكوني را بفروشد و ساختمانسازي كنند. همسرم مدعي بود كه فقط براي خريد و فروش زمين و خانه با او در ارتباط است. وقتي متوجه شدم التماس كردم كه ارتباطش را با او قطع كند، اما فايدهاي نداشت.
درباره روز حادثه توضيح بده؟
(گريه ميكند) آن روز بازار رفته بود كه با خودروام به سراغش رفتم. او را سوار خودروام كردم و براي حرف زدن به پارك رفتيم. داخل پارك از او خواستم تعدادي از واحدها را به نام فرزندانم بزند و ارتباطش را با پسر جوان قطع كند كه قبول نكرد و گفت مال خودم است و به تو ربطي ندارد. من ميدانستم كه پسر جوان از او كلاهبرداري ميكند به همين دليل التماسش كردم و گفتم حاضرم او را طلاق بدهم كه گفت درخواست طلاق غيابي كرده است. وقتي درگيري ما بالا گرفت با چاقو او را زدم. بعد از حادثه روي نيمكت نشستم و از افراد داخل پارك خواستم به پليس زنگ بزنند.
چاقو را از كجا آورده بودي؟
شب قبل از شمال به تهران برگشتم و تا صبح داخل ماشينم خوابيدم و ساعت8 صبح چاقو را از بازار خريدم و داخل روزنامهاي پيچيدم و همراه خودم بردم.
پس نقشه قتل را از قبل طراحي كرده بودي؟
دو تصميم داشتم. يكي اينكه با او به تفاهم برسم و ديگري او را به قتل برسانم كه به تفاهم نرسيديم و او را به قتل رساندم.
حرف آخر؟
اشتباه كردم همه زندگيام را به نام همسرم زدم.