تئوری اختلاف آمریکا و انگلیس در ملی شدن صنعت نفت
در ماجرای ملی شدن صنعت نفت، مصدق میخواست با اختلافافکنی میان آمریکا و انگلیس با آنها بازی کند و امتیاز بگیرد. مصدق به خوبی میدانست آمریکا و انگلیس اهل معاملهاند، اما ظاهرا به منافع بلندمدت و پیوسته آنها چندان توجهی نداشت. اختلاف بین ایران و انگلیس بر سر ملی شدن صنعت نفت بالا گرفت و آمریکا از یک سو با پیشنهاد انگلیس سفیر خود در ایران را که رابطه خوبی با مصدق داشت برکنار کرد و از سوی دیگر در اختلاف نفتی جانب ایران را گرفت؛ دین آچسن، وزیر امور خارجه وقت آمریکا رسما ملی شدن صنعت نفت ایران را مورد حمایت قرار داد و گفت: «ما حق دولتهای مستقل و آزاد را برای ملی کردن نفت خود به رسمیت میشناسیم.» و مارکس تورنبرگ، رئیس موسسه مشاوران آمریکا ضمن مصاحبهای در حمایت از حق قانونی ایران در مساله نفت گفت: «شرکت نفت ایران و انگلیس حقوق قانونی ایران را نمیپردازد و بنابراین مسئول قسمت عمده نارضایتیهایی است که درحال حاضر درباره نفت و عدم ثبات اقتصادی کشور ایجاد شده است.» نظیر همین مطالب را جورج مک گی، معاون وزارت خارجه آمریکا نیز به زبان رانده بود. این حمایت آمریکاییان از ایران حتی خشم انگلیسیها را نیز برانگیخت، بهطوری که هربرت موریسون، وزیر خارجه انگلیس پس از شنیدن این اظهارات به واشنگتن اعتراض رسمی کرد.
ترومنِ دموکرات به ایران نماینده فرستاد و آمریکا میانجی ایران و انگلیس شد، اما ترومن هیچ کمکی به مصدق نکرد؛ نه با درخواست وامش موافقت کرد و نه شرایطی برای فروش نفت ایران مهیا کرد. مصدق به آیزنهاور جمهوریخواه نیز نامه نوشت: «ملت ایران امیدوار است با مساعدت و همراهی دولت آمریکا موانعی که در راه فروش نفت ایجاد شده برطرف شود و چنانچه رفع موانع مزبور برای آن دولت مقدور نیست، کمکهای اقتصادی موثری فرمایند تا ایران بتواند از سایر منابع خود استفاده کند. در خاتمه توجه موافق و اثربخش آن حضرت را به وضع خطرناک فعلی ایران جلب کرده و یقین دارم تمام نکات این پیام را با اهمیتی که شایسته است، تلقی خواهند فرمود.» رئیسجمهور آمریکا پس از یک ماه تاخیر درحالی که مصدق را تنها امید غرب در ایران میخواند، به درخواست وی پاسخ منفی داد. این در حالی بود که مک گی، معاون وزارت خارجه به نمایندگی از آمریکا قول پرداخت یک وام 1200 میلیون دلاری را به مصدق داده بود.
آمریکاییها در مساله نفتی با انگلیس معامله کردند و سعی کردند خودشان جایگزین انگلیس شوند. هندرسن، سفیر آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه آمریکا اینطور گزارش داد: «مصدق با تمام شرایط آمریکا موافق است و «فقط یک عامل مزاحم در این جریان مداخله کرده و مانع از حل قضیه نفت به نفع آمریکا شده است. این عامل مزاحم که مانع تسلیم ایران به نظریات بانک بینالمللی و ادامه همکاری بین ایران و آمریکا شده، آیتا... کاشانی است.»
خوشبینی مصدق به آمریکا تا روزهای آخر ادامه داشت و سرانجام مصدق با کودتای آژاکس مجبور شد آخر عمر را در روستای احمدآباد بگذراند و به تجربههای تاریخیاش بیندیشد. اسناد فاششده کودتای 28 مرداد نشان میدهد تئوری اختلاف آمریکا و انگلیس ساخته و پرداخته ذهن مصدق بود و در جهان واقعی چیزی جز هماهنگی دو دولت برای به زیر کشیدن او وجود نداشت. تجربه مصدق علاوهبر ناکارآمدی تئوری اختلاف آمریکا و اروپا، نشاندهنده نگاهی غلط در فرهنگ سیاسی ایران است که دموکراتها را بهتر از جمهوریخواهان میداند. علاوهبر تجربه مصدق، تمدید تحریمهای ISA توسط باراک اوباما نشان میدهد دل بستن عدهای در کشور به دموکراتهای آمریکایی چقدر اشتباه است. در واقع اوباما اولین قدم بزرگ برای نقض برجام را با وتو نکردن تمدید تحریمهای ISA برداشت. آمریکا همه آمریکاست و غرب همه غرب؛ تفکیکهای ذهنی آمریکا- اروپا و دموکرات- جمهوریخواه شاید برای اتخاذ روشهای مواجهه مناسب باشد، اما این تفکیکها نباید موجب فراموش کردن اصل قضیه شود؛ اصل قضیه بهانهجوییهای آنها برای مقابله با جمهوری اسلامی است.
«حفظ برجام در عین فشار بر ایران» راهبرد روشن مقامات غربی برای مقابله با جمهوری اسلامی است و این راهبرد در اظهارات سران این کشورها روشن است:
زیگمار گابریل، وزیر خارجه آلمان (مهر 96): برلین آمادگی دارد فشار دیپلماتیک بر ایران را افزایش دهد، اما برجام نباید آسیب ببیند.
بوریس جانسون، وزیر خارجه انگلیس (مهر 96): انگلیس تلاش میکند توافق هستهای را حفظ کند، اما ایران هم باید به سهم خود عمل کرده و نقش منطقهای اخلالگرانه خود را کاهش دهد.
امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه (شهریور 96): با توجه به تحولات وضعیت منطقه و فشار فزایندهای که ایران به منطقه وارد میکند و با توجه به فعالیت رو به گسترش ایران در زمینه موشکهای بالستیک، باید برای محدود کردن فعالیت موشکی ایران و تمدید محدودیتهای برجام بر غنیسازی ایران برای دوران پس از سال 2025، با این کشور گفتوگو کرد.
«آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان و «ترزا می»، نخستوزیر انگلیس در گفتوگوی تلفنی (مهر 96): لازم است جامعه جهانی برای مقابله با فعالیتهای منطقهای بیثباتکننده ایران و بررسی روشهای رفع نگرانیها درباره برنامه موشکی ایران همراه شود.
ژان ایو لودریان، وزیر خارجه فرانسه (مهر 96): ما سوالاتی جدی در مورد رفتارهای ایران از جمله برنامه موشکی داریم.
اوباما در کنفرانس خبری نشست امنیت هستهای در واشنگتن (فروردین 95) گفت: «روح توافق هستهای و شرط برخورداری ایران از امتیازات اقتصادی، کنار گذاشتن توانایی موشکی و متوقف کردن اقدامات منطقهای از سوی ایران است.»
جان کری، وزیر خارجه سابق آمریکا نیز- دی ماه 95- در یادداشتی که به مناسبت نزدیک شدن به روزهای پایانی حضور در کابینه آمریکا نوشته بود، تاکید کرد: «مذاکرات با تهران برای عقب نشاندن ایران از برنامه هستهای به نتیجه رسید و حالا دولت بعدی آمریکا باید ضمن ادامه اعمال فشار بر ایرانیها، برای عقب نشاندن برنامه موشکی ایران تلاش کند».
به لحاظ راهبردی، منافع بلندمدت کشورهای اروپایی طرف برجام بیش از ایران به آمریکا گره خورده است و لفاظیهای آنها در دفاع از برجام، خیلی زود رنگ میبازد. به نظر میرسد تئوری «برجام بدون آمریکا» سرنوشتی بهتر از برجام با آمریکا نخواهد داشت؛ چراکه اقتصاد اروپا و اقتصاد جهانی به شبکه اقتصادی و نظام مالی آمریکا دوخته شده و اینها آنچنان شبکه به هم بافتهشدهای هستند که خیلی بعید به نظر میرسد که بتوان این شبکه را به خاطر حجم مبادلات اقتصادی با ایران باز کرد.
حسین راغفر، کارشناس اقتصادی حامی دولت (23 مهر 96) در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «اروپاییها نشان دادند با یک تهدید آمریکا به سهولت راضی میشوند تمام شرکتهای خود را از ایران جمع کنند و بروند. این امر طبیعی نیز هست، آمریکا همواره همه شرکتها را در مقابل دوراهی انتخاب میان همکاری با خود یا ایران میگذارد. هرچند اقتصاد آمریکا آینده روشنی ندارد، اما حداقل تا چند دهه آینده یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان خواهد بود و بازار مصرف سودآور و باثباتتر این کشور، میتواند برای هر فعال اقتصادی جذاب باشد. اروپاییها نیز با آگاهی از این ماجرا به شکل باجگیرانهای با ایران برخورد میکنند. مثلا انتظار فرانسه این است که بازسازی اقتصاد خود را با انرژی ارزان ایران و امتیازهای مالی سنگین پیش ببرد.»
«ملت ایران در حال یک تجربه تاریخی است»؛ این جمله رئیسجمهور، مهمترین جملهای بود که پس از خروج آمریکا از برجام، بر زبان مقامات دولتی جاری شد و باید ببینیم این تجربه تاریخی چقدر میتواند راهگشا باشد. برنارد شاو میگوید: «هگل حق داشت وقتی گفت تنها چیزی که از تاریخ فرامیگیریم این است که هرگز نمیتوان چیزی از تاریخ آموخت.» این جمله شاید بیانگر اوضاع ما باشد که دوست داریم همه چیز را چند بار تجربه کنیم و آزمودنیها را دوباره بیازماییم. مشاهده و مرور تجربه برجام با آمریکا میتواند به خوبی نشاندهنده سرنوشت برجام بدون آمریکا باشد، در چند روز گذشته اظهارات دیپلماتیک رئیسجمهور و وزیر خارجه این پیام خطرناک را به جهان مخابره کرده که ایران راهی جز ادامه برجام با مقامات اروپایی ندارد؛ پیامی که میتواند زمینه باجگیری اروپاییها را فراهم کند.