سمیرا خوانساری
شاهزاده هری، نوة ملکة الیزابتدوم بریتانیا، روز شنبه ۱۹ ماه مي، با مگان مارکل، بازیگر هالیوود، در کلیسای سنتجورج ازدواج کرد. اين ازدواج، اگرچه يك اتفاق خبرساز در دنياي رسانههاي اين چند روزه بود، ولي بازخورد گستردة اين مراسم و انتشار نقادانه پستهاي كاربران ايراني، دوباره برخي از نقاط ضعف بسياري از ما ايرانيان را متذكرشد؛ نداشتن انديشه در سبك زندگي فردي و تأثيرگرفتن آني از زندگي كساني كه در خودآگاه يا ناخودآگاهمان آنها را برتر از خود ميدانيم.
بسياري از بحثهايي كه از لحظه رویتشدن عروس در قاب تلویزیونها در شبکههای ارتباطی و اجتماعی از جمله گروههاي تلگرامي و يا صفحات اينستاگرامي، آغاز شد، حكايت از اين داشت كه بخش اعظمی از جامعه بزرگسال ما، با هر مدرك تحصيلي و جايگاه اجتماعي، متحير و دستوپاگم كرده، به دنبال ظاهر سادة عروس ملكه، در جو مراسم غوطهور بود و با انواع و اقسام پستهاي شوخي و جدي، در مجازستان به دنبال اين عروس راه ميرفت و برايش كف ميزد.
آرايش ساده مگان ماركل در روز عروسياش و لباس معمولي او كه در آن از تزئينات چنين و چنان خبري نبود، به اذهان بسياري از ما كه در پي هر اتفاق، دنبال پز لاكچريدادن در محفلهاي واقعي و مجازي هستيم، فشار آورد كه: چه جالب! عروسِ ملکه الیزابت چقدر بيآلايش! دامادِ سلطنتی چقدر ساده و سادهپسند! حالا بگذریم از نظرات کاربرانی که همین سادگی را هم با ذهنیت خالهزنکی خاصی تحلیل میکردند؛ مثل اینکه چون این عروس از یک خانواده معمولی است، خواسته بگوید که من خیلی ذوقزده نشدم، یا اینکه جاری محترم او که لباس تکراری پوشیده، احتمالا با خانواده سلطنتی مشکل دارد. مقایسه ظاهر و لباس مگان و کیت در لباس عروسی و پستهایی از این قبیل هم اگرچه خنده بر لب ما میآورد، ولی گاهی جدیتر میشد و حکایت از فضولیهای ما در خانواده سلطنتی انگلیس هم داشت.
انگار بروز و ظهور تصاعدي كلينيكهاي زيبايي، رواج افراطي کم و زیاد کردن از صورت و بدن، اضافه شدن هرروزه پيجهاي بيوتيها در مجازستان -كه به غير از تبليغ محصولات آرايشي و بهداشتي معمول، مدام هزينههاي غيرضروري را به ما تحميل ميكنند-، استفاده از نرمافزارهاي خوشگلكنندة چهره و خوشتيپ كنندة قدوقواره و همچنين دستبهدست كردن پستهاي سرگرمكنندهاي كه به نوعي برخورد تشويقي با آنهايي دارد كه بیشترِ تمرکزشان در زیست فردی، به جنسيتشان است، واقعيت زندگي ما در اين نقطه زماني و مكاني تاريخ نبوده و اصلاً و ابداً سليقه من نوعي و نوع نگاهم به فرديت خود و زندگي اجتماعيام در آن دخيل نيست.
گويا به اشتراك گذاشتن انواع و اقسام پستها و جوكهايي كه حاكي از گرايش به سبك زندگي پرهزينه، لاكچري و نمايش ريختوپاشهاست، پيشآمد باورهاي موجودات كره مريخ بوده تا ما.
هرچند كه بيشتر حواشي ايجاد شده در پي اين مراسم عروسي، به شيوه زندگي كنوني ما نقب ميزدند، اما تا زماني كه مصرفگرايي در باورِ اهالي يك جامعه، بدون ترمز، به دنبال طيكردن مسير خود است، تاريخ انقضاي اين نقاديها تا مراسم عروسي فلان سلبريتي خارجي و انگشت به دهانگرفتن ما براي تكلف ديگراني كه آنها را برتر و بهتر از خود ميدانيم، بيشتر نخواهدبود.
پ ن: این یادداشت به هیچوجه قصد نفی خوی استعمارگری را ندارد.