جنس سایر ادله آخوندی نیز از همین نوع و شامل تذکراتی درباره اهمیت حقوق زنان، اهمیت محیطزیست، اهمیت فضاهای اجتماعی و... است. وجه لحاظ کردن این سخنان از یکطرف نظر به جایگاه حقوقی قائل آن سخنان است و از یکطرف مربوط به شایعاتی است که درباره فعالیت تبلیغاتی سازمانیافته برخی افراد در وزارت مسکن علیه شهردار اسبق تهران (در ماجرای املاک) مطرح شده است.
در هر صورت، شایسته است آخوندی در بین سخنانی از این دست و به قولی، فیلسوفمآبانه و «مناسب با حال و هوای شبکههای اجتماعی» به این ملاحظات نیز پاسخ دهد:
وزارت مسکن و شهرسازی طی پنج سال مدیریت ایشان چه اقدام محسوسی برای تحقق شهرهایی که در آن به محیطزیست، زیست اجتماعی، حقوق زنان و سایر «چیزهای خوب» اهمیت داده شود، انجام داده است؟
وزارت مسکن کدام شهر یا شهرک یا حتی خیابان را بر اساس این شعارها ایجاد کرده است به شکلی که بتوان تمایز محسوسی بین آن و سایر نقاط ایران و «تهران» که چنین نیستند، مشاهده کرد؟
اصلاً وزارت مسکن کجا موفق شده است شهری را یا شهرکی را متولد کند که امکانات رفاهی و مادی آن، حداقل(!) در حد همین تهران باشد؟
این سخنان وزارت مسکن صرفنظر از ابهامات عدیدهای که دارند (روح شهر، بازآفرینی و...) با ابتنا بر کدام نظریه مشخص بیان شده است و اگر چنین نظریهای وجود ندارد، چرا آخوندی نظریه خودش را در اینباره بیان نمیکند؟ اگر هم وجود دارد، بیان یک مدیر اجرایی در اینباره چه ارزشی را به آنها اضافه میکند؟ به عبارت بهتر، یک مدیر اجرایی قرار است تکرارکننده تئوریهای تئوریسینها باشد یا مجری خوبی برای تئوریهای آزموده شده؟
با توجه به اینکه آخوندی از وزرای شاخص «کارگزارانیِ» دولت است، معلوم کند جناح متبوع او تا کنون کدام شهردار را با این شاخصها معرفی کرده است و آن شهردار موفق به اجرای چنین برنامههایی شده است؟
همچنین آخوندی لازم است روشن کند یک شهردار تهران چگونه میتواند باغهای مربوط به نهادهای نظامی را خریداری کند؟ (قالیباف در دوره مدیریت خود یک باغ مشهور مربوط به یک نهاد امنیتی را در تهران خریداری و عمومی کرد) چطور میتواند درباره ساخت بیشمار خودروی بیکیفیت و ورود آنها به شهر تصمیمگیری کند؟ به چه شکلی باید شکاف طبقاتی روز افزونی را که محصول الیگارشی ثروت-قدرت کسانی است که هم وزیر و وکیل هستند و هم کارتلهای اقتصادی را در اختیار دارند، برطرف کند؟ چگونه میتواند مانع مهاجرت لشکر مهاجران بیکار شهرستانی و روستایی که چیزی برای از دست دادن ندارند، بشود؟ به عبارت دیگر، شهردار تهران، چگونه میتواند سیاستهای غلط یک دولت راستی-رانتی را در ابعاد ملی، که باعث بیکاری فراوان، آلودگی شدید محیطزیست، کاهش قدرت شوراها، ترافیک بالای اتومبیلها و... میشود، خنثی سازد؟ آن هم شهردار پایتختی که هزار رییس برای خود دارد و اختیارات متعارف یک شهردار را هم دارا نیست و بهویژه اگر در جناح مقابل دولت باشد، شبانهروز در رسانههای غیررسمی وابسته به دولت و توسط پیادهنظام جناح ایشان، تخریب خواهد شد؟
آخوندی باید بر اساس آمارهای رسمی اعلامشده، توضیح دهد چگونه مدیریت سابق که دارای بیشترین ساختوساز اقتصادی در نقاط فقیرنشین شهر، بیشترین ساختوساز ریلی، بیشترین کاشت درخت، بیشترین احداث خانههای سلامت و شورایاری و پارک و ... بوده است، در جهت خلاف شعارهای ایشان بوده است(!) ولی کرباسچی که اساساً نقشه تهران را به شکل غیرقابل تغییری مهندسی کرد و شعار او و جناحش(جناح آقای آخوندی) «گران کردن شهر» بوده است، در راستای شعارهای شیک و عامهپسند ایشان؟
سرانجام آخوندی باید روشن کند که چگونه میتوان اتهام فساد به مدیریتی زد که تنها اتهام فساد آن -که ساخته و پرداخته همان باند مذکور در صدر یادداشت است- یعنی املاک، توسط قوهقضاییه رد میشود و یکی از همان متهمان -که اتفاقاً او هم یک مدیر عمرانی است!- بهعنوان شهردار جدید تهران توسط همین جناح حاکم معرفی میشود؟
منبع: صبح نو