تهديد نظامي هميشه بهعنوان مكملي براي ديپلماسي و گفتوگو شناخته ميشود، بهخصوص اينكه قرار باشد اين ديپلماسي از بالا و پايين براي نرم كردن حريفي مصمم تحميل شود. در ادبيات گفتوگو مهمتر از عملي شدن يك اقدام نظامي در نگاه ديپلماتها معتبر شمرده شدن آن تهديد است. اساساً اگر يك تهديد نظامي از سوي كسي كه مورد تهديد قرار ميگيرد، معتبر شناخته نشود چارهاي جز عملي كردن آن تهديد يا عقبنشینی از مواضع گذشته وجود ندارد كه در هر دو صورت هزينههاي سنگيني به طرف مقابل تحميل ميشود.
اغلب موارد بسياري از رزمايشها و نمايش قدرت تنها براي معتبر نشان دادن همين تهديد نظامي صورت ميگيرد. نگاهي به تاريخ مجادله در خصوص برنامه هستهاي صلحآمیز ايران نشان ميدهد كه تمام تلاش غرب در حوزه برخورد سخت بر محور معتبر نشان دادن تهديد نظامي براي گرفتن امتيازات بيشتر بر سر ميز معامله متمركز بوده است.
هر گاه كه گفتوگو بر سر ميز مذاكره بالا ميگرفته و طرفين تلاش ميكردند تا يكديگر را براي امتیازدهی قانع كنند، بحث برخورد نظامي بهعنوان يك كاتاليزور عمل ميكرد تا امكان پذيرش شرايط مورد نظر غرب از سوي ايران بالا برود.
در اغلب مواقع به دليل هزينههاي بالا براي طرف امريكايي و غربي اين رژيم صهیونیستی بوده كه به دليل مخالفت بنيادين ايران با موجوديت آن بهعنوان اهرم معتبر سازي حمله نظامي وارد عمل ميشده و حالا در آستانه تحولات جدي در برجام و همچنين اوضاع منطقه به نظر بار ديگر اين نقش به رژيم صهيونيستي محول شده است.
مانور خيالي براي معتبر كردن حمله نظامي به ايران
بهعنوان نمونه كساني كه پرونده هستهاي ايران را از نزديك دنبال ميكردند، سالهاي 2009 تا 2011 را از خاطر نبرده اند. زماني كه ايران به دليل بدعهدی غرب در تأمین سوخت رآکتور تهران براي درمان بيماران سرطاني از تحويل سوخت اين رآکتور با غناي 20 درصد طفره رفت و در مقابل ايران شروع به بالا بردن درصد غناي مورد نظر خود درسايت نطنز كرد.
در چنين شرايطي بنيامين نتانياهو بهعنوان نخستوزیر رژيم صهيونيستي شرايط موجود را براي اين رژيم غيرقابل تحمل عنوان كرد و بلافاصله گزينه بمباران سايتهاي هستهاي ايران را روي ميز گذاشت.
اگرچه اين ادعا از نظر صاحبنظران نظامي حتي نزديك به توانمنديهاي نيروي هوايي اين رژيم نبود، با اين حال نتانياهو تمام تلاش خود را براي معتبر نشان دادن خود به کار برد. جالب اينجاست كه رژيم صهيونيستي در اين زمينه از پشتيباني نشريات غربي نيز برخوردار بود و بسياري از تهديدات اين رژيم با آب و تاب بسيار منعكس ميشد.
بهعنوان مثال در سال 2008 رژيم صهيونيستي مانوري به نام اسپارتان 8 را بر فراز درياي مديترانه با شركت نزديك به 100 جنگنده اف15 و اف 16 انجام داد. در اين رزمايش به ظاهر نيروي هوايي رژيم صهیونیستی پرواز در مسير طولاني براي بمباران مواضع را تمرين كرد. روزنامه نیویورکتایمز با پرداختن به اين موضوع مانور رژيم صهيونيستي را يك پيام جدي براي حمله غافلگيرانه به ايران دانست و فايننشال تايمز نيز يك صفحه كامل را به چاپ اين مطلب اختصاص يافت.
با اين حال انتشار اطلاعات بعدي در ماههاي بعد نشان داد كه اين مانور حتي يك شليك مشقي نبوده است. تحليل اطلاعات سيگنالي اين مانور نشان داد كه اساساً هواپيماهاي رژيم صهيونيستي هيچ تمرين جدي را انجام نداده بودند و حتي يك افسر كهنه كاراطلاعاتي اين مانور را يك شرمساري عنوان كرد. نيرو هوايی رژيم صهيونيستي حتي در آن زمان توانمندي لجستيكي براي انجام اين تهديد را نيز در اختيار نداشت.
رژيم صهيونيستي پول آمادگي براي حمله به ايران را هم ندارد
ريك فرانكو، سرهنگ بازنشسته نيروي هوايي امريكا نيز بعدها به اين نكته اشاره كرد كه در سفر سال 2006 خود به رژيم صهيونيستي در گفتوگو با مقامات نظامي اين رژيم به اين نتيجه رسيده كه حتي نيروي هوايي رژيم صهيونيستي تعداد كافي سوخترسان، سيستمهاي جنگ الكترونيك و بمبهاي سنگر شكن براي حمايت از هواپيماهاي خود در اختيار ندارد و هیچکدام از کشورهای منطقه اجازه عبور از فضاي هوايي كشورهاي منطقه را به هواپيماهاي اين رژيم نميدادند. برآوردهاي بعدي در سال 2009 و 2010 نيز نشان داد كه باوجود تمامي تلاشها اين رژيم توانمندي مالي جبران اين كمبودها را نيز ندارد.
با اين حال امريكا تمام تلاش خود را براي بهرهگیری از اين تهديدات به كار برد. شايد روشنترین نمونه رضايت از وجود چنين تهديدي را بتوان در سخنان گري سيمور، مشاور كاخ سفيد در امور تسليحات کشتارجمعی ديد كه به صراحت تهديد حمله نظامي رژيم صهيونيستي را ابزاري مناسب براي امتياز گيري از ايران عنوان كرد و تا زماني كه مذاكرات برجام آغاز شد، اين تهديدات به صورت مرتب از سوي رژيم صهیونیستی تكرار ميشد.
سناريوي ساختگي با اخبار جعلي داغميشود
حالا و در آستانه تصميم ترامپ درباره برجام و درخواست امريكا و اروپا در خصوص مذاكره براي يك توافق گستردهتر در خصوص برنامه موشكي ايران و فعاليتهاي منطقهاي بار ديگر بحث درگيري نظامي بين ايران و رژيم صهيونيستي در حال داغ شدن است.
رسانههاي غربي به صورت مرتب از امکان حمله نظامي رژيم صهيونيستي به ايران و حزبالله سخن ميگويند و پارلمان اين رژيم در حركتي نمادین اختيار آغاز جنگ را به نخستوزیر اين رژيم ميسپارد. انتشار اخبار جعلي درباره درگيريهاي نظامي دو طرف در فضاي مجازي به شدت گسترده شده است.
شايد عجيب و غریبترین خبر در اين باره مربوط به پرواز جنگندههای اف-35 تحويلي امريكا به اين رژيم بر فراز شهرهاي ايران باشد كه به صورت گستردهاي منتشر شد و بعدها چه منابع رسمي و چه منابع غيررسمي آن را تكذيب و غيرواقعي عنوان كردند. براي داغ شدن سناريوي حمله به ايران شايد ذكر همين نكته كافي باشد كه امريكا و غرب به دنبال دريافت امتیازات جديد از ايران در مورد توافقي جديد با برجام هستند.
در اين ميان مقام معظم رهبري بهعنوان فرمانده كل قوا در سخنرانيهاي گوناگون با اشاره به تهديدهاي دروغين غرب بحث درگيري نظامي با ايران را يك نقشه انحرافي دانسته و اقتصاد را اصلي ترين ميدان جنگ با ايران دانستهاند.
ايشان در ديدار اخير خود با كارگران با اشاره به اين نكته فرمودند: دشمنان ما فهميدهاند و دانستهاند كه در جنگ سخت نظامي طرفي نخواهند بست. امروز آنچه مطرح است براي دشمنان ما، جنگ اقتصادي است. اتاق جنگ امريكا عليه ما عبارت است از وزارت خزانهداري امريكا كه همان وزارت اقتصاد و داراییشان است؛ آنجا اتاق جنگ با ما است.
با چنين افقي كه از سوي رهبرمعظم انقلاب براي كشور ترسيم شده بايد تمام توان رسانهاي و ديپلماسي كشور در راستاي خنثیسازی اين سناريوي دشمن حركت كند. البته برخي از نيروهاي سياسي فعال در داخل كشور بهمنظور دستاورد سازي براي برجام برچيده شدن سايه جنگ از سر كشور بهواسطه مذاكرات را مطرح كردند که البته با بی اعتنایی صاحبنظران مواجه شد. مطرح كردن چنين مسائلی در شرايط فعلي عملاً در راستاي حركت در سناریوسازی قدرت بيگانه ضد ايران است و شايد زمان آن فرا رسیده كه مسائل جناحي به كنار گذاشته شده و صحنه بازي با شفافيت بيشتري براي مردم ترسيم شود.