به گزارش خبرنگار ما، 13مهرسال87 بود كه مأموران پليس شهرستان دماوند از درگيري مرگباري در كارگاهي حوالي جاده هراز با خبر و راهي محل شدند. مأموران در محل حادثه با جسد پسر جواني به نام شهباز روبهرو شدند كه با اصابت سهضربه چاقو به سر و شكم به قتل رسيده بود. نخستين بررسيها نشان داد اين كارگاه داراي خوابگاهي است كه كارگران شبها در آنجا ميخوابند و مقتول هم از كارگران كارگاه هست که در اتاق شماره5 زندگي ميكرده است. همچنين مشخص شد لحظاتي قبل شهباز با ديدن مقداري زباله مقابل در اتاق شماره5 با يكي از كارگران به نام پويا درگير ميشود كه در جريان درگيري دايي وي به نام كمال به هواخواهي خواهرزادهاش وارد درگيري ميشود و با چاقو شهباز را به قتل ميرساند.
يكي از شاهدان عيني گفت: مقتول همراه يكي از دوستانش با پويا و دايياش به خاطر ريختن آشغال جلوي در اتاقش درگير شدند. پويا و كمال هر دو چاقو در دست داشتند، اما وقتي شهباز غرق در خون نقش بر زمين شد ما ديديم كه چاقو كمال خوني است كه بلافاصله به اتاق خواهرزادهاش رفت و چاقو را پنهان كرد.
در حالي كه بررسيها حكايت از اين داشت كمال، قاتل پسر جوان است مأموران پويا و دايي31 سالهاش را براي تحقيقات بازداشت كردند.
كمال در بازجوييها با اظهار پشيماني به قتل شهباز اعتراف كرد. وي گفت: من سهبار به اتهام مواد مخدر و جرم ديگري راهي زندان شدم اما هرگز فكر نميكردم روزي به اتهام قتل بازداشت شوم. متهم ادامه داد: من در كارگاه ديگري در جاده هراز كار ميكنم. روز قبل براي ديدن خواهر زادهام به اين كارگاه آمدم. ساعتي قبل داخل اتاق در حال استراحت بودم كه متوجه شدم خواهر زادهام با مقتول و دوستش درگير شده است. شهباز اصرار داشت كه پويا آشغال جلوي در اتاقش ريخته است به همين خاطر با هم مشاجره ميكردند. ثانيههايي بعد درگيري بين آنها بالا گرفت و شروع به كتك كاري كردند كه من با چاقويي به هواخواهي خواهر زادهام وارد درگيري شدم. من قصد داشتم پويا را از زير آنها بيرون بكشم كه چاقو به بدن مقتول اصابت كرد.
متهم پس از تحقيقات تكميلي و بازسازي صحنه قتل در شعبه113 دادگاه كيفري يك استان تهران محاكمه شد. اوليايدم براي متهم درخواست قصاص دادند، اما قاتل در دادگاه قتل را انكار كرد و مدعي شد اعترافات اوليهاش تحت فشار بازجوييها بوده است. وي در ادعايي گفت: آن روز مقتول با چند نفر ديگر به خاطر آشغال جلوي در اتاقش درگير شده بود. آنها به هم فحاشي ميكردند كه با هم درگير شدند و من فقط نظارهگر دعواي خونين آنها بودم. پس از درگيري داخل اتاق در حال تماشاي تلويزيون بودم كه مأموران مرا بازداشت كردند و در كلانتري به من گفتند مرتكب قتل شدهام.
هيئت قضايي پس از شنيدن دفاعيات متهم با توجه به مدارك و دلايل وي را به قصاص محكوم كردند، اما ديوان عالي كشور حكم دادگاه را نقض كرد و پرونده را براي رسيدگي مجدد به شعبه 71 همعرض فرستاد. متهم اين بار هم قتل را انكار كرد، اما هيئت قضايي با توجه به اظهارات شاهدان عيني و اعترافات اوليه متهم و بازسازي صحنه قتل، متهم را به قصاص محكوم كرد. حكم قصاص متهم در شعبه 16 ديوان عالي كشور تأييد شد و پرونده وي براي سير مراحل قانوني اجراي حكم به دادسراي امور جنايي تهران فرستاده شد.
متهم براي اولين بار سحرگاه 30خردادماه 96 در زندان رجاييشهر پاي چوبه دار رفت، اما با ميانجيگري قاضي شهرياري، سرپرست دادسراي امور جنايي تهران و هيئت صلح و سازش دادسرا موفق به گرفتن مهلت دوماه از اوليايدم شدند. اوليايدم شرط گذاشتن قاتل چنانچه مبلغ500 ميليونتومان براي انجام كار خيري پرداخت كند او را ميبخشند. بدين ترتيب متهم از چوبهدار فاصله گرفت و به سلولش برگردانده شد.
در حالي كه تلاش صلح و سازش براي جلب رضايت ادامه داشت متهم براي دومين بار در تاريخ 16 فروردينماه امسال براي اجراي حكم پاي چوبه دار رفت، اما اين بار هم حكم با ميانجيگري هيئت صلح و سازش دادسرا اجرا نشد تا اينكه كمال سحرگاه 5 ارديبهشتماه امسال براي سومين بار در زندان رجايي شهر پاي چوبه دار حاضر شد. در حالي که طناب دار به گردن قاتل افتاده بود قاضي شهرياري براي چندمين بار با اوليايدم وارد مذاكره شد و در نهايت خانواده مقتول با پرداخت 217ميليون تومان براي انجام كار خير از اوليايدم رضايت گرفتند. بدين ترتيب متهم با اقدام خداپسندانه اوليايدم به زندگي دوباره برگشت.