مريم رئوفي*
بشر امروز داراي امكانات و شرايطي از زندگي است كه آسوده و راحتتر زندگي كند با استفاده از وسايلي كه زندگي او را از 70 سال پيش و قبلتر متفاوت كرده است. اختراعات و تكنولوژي امكان استفاده از وقت را بيشتر كرده و زندگي را سرعت بخشيده است. وجود برق براي روشنايي، گرما و توليد لوازم و ماشينآلات مختلف رفاه و بهداشت و سلامتي را به ارمغان آورده كه بشر ديروز فاقد آن بود. اما چرا با وجود مواهب و امكاناتي كه قابل شمارش نيست و به طور روز افزون وارد زندگي انسانها شده و او را از تاريكي، سرما، گرما، بيماري، خستگي، گرسنگي و... نجات داده و حتي امكانات ارتباطي را با وجود بعد مكان ايجاد كرده، بشر امروز ناشاد است؟ چرا زندگي جمعي به سمت انفرادي شدن ميرود؟ خانوادهها كوچكتر ميشوند و ارتباط افراد با هم كمرنگتر شده است؟ يكي از نيازهاي اساسي انسان، بودن در كنار سايرين و احساس تعلق اجتماعي است كه به نوعي شادكامي و خشنودي را موجب ميشود، در حالي كه تنهايي در زندگي انسانهاي امروز به وفور ديده ميشود.
امكانات مادي زندگي تأثير بالايي در شادي ندارد
تحقيقات نشان داده كه 40 درصد شادكامي افراد به رفتارهايي اختصاص دارد كه در دست خود فرد است و همان رفتارهاي روزانه و ارتباطي اوست. در حالي كه 10 درصد شادي به شرايط و امكانات بستگي دارد و 50 درصد بقيه به ژنها مربوط ميشود كه توجه بيشتر به آن ميشود. اين در حالي است كه 40 درصدي كه در اختيار داريم را در نظر نميگيريم كه ميتواند نقش مؤثري در شادكامي و خشنودي ما داشته باشد. ارتباط با ديگران، وقت گذراندن با آنها و مهرباني و شفقتورزي ميتواند درصد بالايي از شادماني را در ما ايجاد كند كه در اختيار ماست در حالي كه امكانات زندگي تأثير بالايي در شادماني ما ندارد.
رفتارهاي نوعدوستانه شادمان ميكند
رفتارهاي نوعدوستانه همان قسمتهايي از لذت در مغز را فعال ميكند كه غذا خورن و لذتهاي ديگر را فعال ميكند. كيفيت روابط، حقشناسي، دوستي، مهرباني، احسان و نيكوكاري، بخشش، دلجويي، همدلي و... همگي در مقوله شفقت و مهرورزي هستند كه ما كمتر به آنها ميپردازيم، در حالي كه پرداختن به آنها موجب احساس لذت و خوشحالي در انسان ميشود. مهرباني موجب ميشود انسان خود را سخاوتمند و بخشنده ادراك كند. اين ادراك به فرد كمك ميكند تا خود را بهتر و خشنودتر ببيند و احساس رضايت كند كه موجب شادكامي است. همچنين كمك ميكند با ديگران احساس پيوستگي بيشتري كند و رفتار ديگران را دوستانه تلقي كند، دوستان جديدتري پيدا كند و متقابلانه نيكي و مهر دريافت كند و پيامهاي مثبتي از جامعه بگيرد. اين رفتارها به ديگران هم آموزش ميدهد تا مشاركت كنند.
شادي در كنترل خود ماست
بسياري از مشكلات رواني كه امروز با آن مواجه هستيم صرفاً ناشي از وضعيت بد اقتصادي و معيشتي و گراني نيست، اگرچه اينها به بخشي از عوامل بيروني خارج از كنترل ما مربوط ميباشند و مشكلات زيادي را ايجاد ميكنند اما مشكل اصلي در بين افراد رفتار غيراخلاقي و خودمحوربيني در اين شرايط نامساعد است؛ رفتارهايي كه شامل رعايت نكردن انصاف، اجحاف، دورويي، دروغ، كلاهبرداري، كمكاري، كمفروشي، خشونت، بياحترامي، ضايع كردن حقوق يكديگر و زير پا گذاشتن حقوق هم است. اين رفتارها در كنترل ماست و ما قادر به تغيير و كنترل آن هستيم. توجيه افرادي كه به اين رفتارها اقدام ميكنند اين است كه مسئولان و مديران بالادست مسئول هستند و هيچ كسي خود را در تغيير آن دخيل نميداند. اگر ما چنين نكنيم ديگري ميكند، كلاه سرمان ميرود و حقمان خورده ميشود. اگر اينگونه نباشيم به ما ظلم ميشود. يعني مسئوليت رفتار خود را به بيرون از خود ربط ميدهيم و همه چيز را گردن ديگران مياندازيم و از خود سلب ميكنيم. اينگونه مسئوليتگريزي و رفتارهاي غيراخلاقي در جامعه اشاعه مييابد و انسانها روزبهروز از هم دورتر و ناخشنودتر و نامهربانتر و ناشادتر ميشوند و جامعه ناهنجار ميشود. به طوري كه اگر فردي هم بخواهد اخلاقي رفتار كند از سوي بقيه مورد تمسخر قرار ميگيرد و طرد ميشود.
مشكلات اجتماعي به دست خود ما حل ميشود
همه براي تأمين معاش و كسب زندگي بهتر حق دارند تلاش كنند اما اگر قرار باشد كه كمبود هزينه خود را با رفتارهاي غيراخلاقي توجيه يا به اطرافيان خود ظلم كنند و قوانين را زير پا بگذارند و حقوق هم را ضايع كنند جامعهاي پر از تشنج خواهيم داشت كه اعتماد و فضاي شفقت و مهرورزي در آن نابود ميشود. در چنين فضايي فرزندان ما چگونه ميتوانند انسانهاي شاد و سعادتمندي باشند؟
شفقت و مهرباني امري است كه روندي اجتماعي و رشديابنده و آموزشي دارد. خوشرفتاري و خوشبرخوردي و اخلاقي رفتار كردن يك منش پسنديده اجتماعي است كه مشاركت افراد را در تعامل با هم افزايش ميدهد و موجب احساس تعلق اجتماعي و لذت حاصل از آن ميشود. اگر هر فردي علاوه بر تلاش براي رفاه و آسايش خود ديگران را هم در نظر بگيرد، به همان اندازه كه براي خود ارزش و احترام قائل است براي ديگران احترام بگذارد و تا آنجا كه به حقوق خود اهميت ميدهد به حقوق ديگران هم اهميت بدهد، به همان شيوه كه دوست دارد با او رفتار شود با ديگران رفتار كند منصف، خوش رفتار و خوش برخورد باشد، بسياري از مشكلات اجتماعي حل خواهد شد.
خودمان را به جاي ديگران بگذاريم
آنچه به ما كمك ميكند تا در رفع مشكلات موفق باشيم اين است كه مراقب اعمال و رفتارمان باشيم و اين موضوع را دائم به خود گوشزد كنيم آيا من دوست دارم با خودم اينطور رفتار شود؟ آيا دلم ميخواهد مورد چنين بيانصافي قرار گيرم؟ آيا دلم ميخواهد كه اين كمكاري نسبت به من اعمال شود يا اين كمفروشي يا اين بيانصافي يا اين گرانفروشي يا اين بيمهري يا اين بيعدالتي يا اين حقكشي در مورد من روا شود؟
در واقع خود را جاي ديگران گذاشتن و درك اين موضوع كه ممكن است من به جاي آن فرد مورد اين بياخلاقي قرار بگيرم به ما كمك ميكند اخلاقي رفتار كنيم و وجدان خود را تقويت كنيم. بخشش، احسان و نيكوكاري و شركت دادن ديگران در نعمتهايي كه داريم احساس شادكامي واقعي و لذتي ماندني در ما دارد كه هر وقت به آن نگاه ميكني احساس خوشايندش تجديد ميشود. بخشش و نيكي در فراموش كردن كينه و كدورتها و چشمپوشي از خطاي ديگران هم معنا پيدا ميكند.
از طرف ديگر دلجويي، دلگرمي دادن، شنيدن درددل ديگران، همدلي، يك نگاه گرم و مهربان، يك لبخند دوستانه، يك نوازش مهربانانه به كودكان و بيان يك كلام نرم و خوشايند ميتواند احساس خوشايند رضايت و شادكامي را به دنبال داشته باشد. و بالاخره، شكرگزاري را فراموش نكنيم كه كليد تمامي آن چيزي است كه گفته شد.
*روانشناس