کد خبر: 903548
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۰
جانباز اكبر عبادي در گفت‌وگو با «جوان»:
چندي پيش كه براي تهيه گزارش از خانواده شهيدان حسن و حسين عبادي به استان البرز رفتيم متوجه شديم اكبر عبادي فرزند ديگر اين خانواده به فيض جانبازي نائل شده است.

فاطمه بيضائي
چندي پيش كه براي تهيه گزارش از خانواده شهيدان حسن و حسين عبادي به استان البرز رفتيم متوجه شديم اكبر عبادي فرزند ديگر اين خانواده به فيض جانبازي نائل شده است. فرصت را غنيمت شمرديم و با جانباز عبادي به گفت‌وگو نشستيم تا از حضورش در جبهه‌ها بيشتر بدانيم. اكبر عبادي در ميان خاطراتش به دايي شهيدش حاتم مشك‌زاده اشاره داشت و به اين ترتيب گفت‌وگوي ما عطر و بوي يك شهيد را به خود گرفت.

چند سالگي به جبهه رفتيد؟
من متولد 48هستم. سال64 درس و مشق را رها كردم و بعد از شهادت برادرم حسن به جبهه رفتم. حسن در سن 21 سالگي در سوم مهر ماه 1363 شهيد شد و ما را سربلند كرد. برادرم در عمليات ايذايي در محور
سردشت-بانه با تيري كه به قلبش اصابت كرد به شهادت رسيد. بعد از او من هم راهي شدم تا اسلحه‌اش بر زمين نماند.
سال 64 فقط 16 سال داشتيد، با اين سن كم چطور اجازه اعزام گرفتيد؟
با يكي از بچه محل‌ها به نام لطفي خيلي رفيق و عياق بودم. با هم قرار و مدار رفتن را گذاشتيم. به هرجا كه مي‌شد سر زديم. سپاه، بسيج و جهاد سازندگي همه جا رفتيم اما فايده‌اي نداشت. اجازه حضور در جبهه را نمي‌دادند. تصميم گرفتيم شناسنامه‌هايمان را دستكاري كنيم. خيلي هم خوب از كار در آمد آنقدر كه كسي متوجه نشد. من توانستم بروم اما دوستم لطفي نتوانست بيايد و كمي بعد خودش را به جبهه رساند. لطفي دير آمد و زود‌تر از من رفت و در كربلاي 8 شهيد شد. من زود‌تر از لطفي رفته بودم اما او خودش را به قافله شهدا رساند.
بعد از اعزام ابتدا به مهران رفتم و سه ماهي آنجا بودم. در عمليات‌هاي پدافندي حضور داشتم. جانبازي من مربوط به حضورم در عمليات والفجر 8 (فاو) و حضورم در منطقه عملياتي بياره عراق در سال 65 مي‌شود.
آن زمان برادر ديگرتان حسين هنوز شهيد نشده بود؟
خير، حسين چند سال بعد شهيد شد. حسين يكم مرداد ماه سال 67 همزمان با اجراي عمليات مرصاد در غرب كشور، با اصابت تركش خمپاره به پيكرش به آرزويش رسيد و با آن سن و سال كمش شهيد شد.
با توجه به حضورتان در دوران دفاع مقدس و آشنايي‌تان با فضاي جبهه و مدافعان حرم، شباهتي بين رزمندگان دوران دفاع مقدس و رزمندگان مدافع حرم مي‌بينيد؟
به نظرم كار مدافعان حرم سخت‌تر از مدافعان وطن و رزمنده‌‌هاي دوران دفاع مقدس است. در زمان انقلاب فضاي جامعه متحول شده بود و بيشتر مردم همراه با امام پاي اعتقاداتشان ايستاده بودند.
با آغاز جنگ تحميلي بسياري از مردم وارد فضاي جهاد و مبارزه شدند و تنها با يك فرمان امام، پير و جوان، مرد و زن راهي مي‌شدند تا از اسلام ، كشور و ناموسشان دفاع كنند.
آن زمان هم مثل امروز حرف و حديث پشت سر خانواده شهدا بود، اما امروز خيلي بيشتر است. حضور در جبهه مقاومت اسلامي همت زيادي مي‌خواهد درجامعه‌اي كه چرايي حضور هزينه دارد و مورد انتقاد برخي مسئولان و مردم قرارمي‌گيرد، جانبازي يا شهادت در اين راه اعتقاد و اراده‌اي والا مي‌خواهد.
آن روز فضاي جامعه براي رفتن به جنگ آماده بود. همه اين را به خوبي حس كرده بودند كه اگر براي دفاع نروند صدام و بعثيون وارد خاك كشور مي‌شوند و چه بسا مناطق محاصره شده هرگز آزاد نشوند اما جنگ درعراق و سوريه چون با درايت فرماندهان نظامي كشور در بيرون از كشور و بيرون از مرزها عملياتي مي‌شود كمتر كسي درك مي‌كند ما بايد براي دفاع از اسلام و مسلمانان به سوريه، عراق و لبنان برويم تا به فرموده امام خامنه‌اي مجبور نشويم در همدان و كرمانشاه مقابل دشمنانمان بايستيم. دشمن در هيچ برهه‌اي از زمان چشم ديدن حزب الله را نداشت و نخواهد داشت. الحمدلله جبهه مقاومت به خوبي كار مي‌كند و پيروز ميدان است.
گويا دايي‌تان هم شهيد دوران دفاع مقدس هستند، خوب است يادي از اين شهيد والا مقام كنيم.
دايي‌ام حاتم مشك‌زاده متولد 1339 بود. ابتدا شغلش آزاد بود اما بعد وارد سپاه شد. به عنوان نيروي آزاد سپاه در زمان جنگ وارد جبهه‌ها شد. ابتدا همراه با برادر شهيدم حسن عبادي بود و فعاليت زيادي هم در كنار هم داشتند. دايي حاتم همراه گروه شهيد چمران وارد جنگ‌هاي نامنظم شد. در مقطعي هم به لبنان رفت. الگويش شهيد بروجردي بود. دايي حاتم مي‌خواست زندگي معنوي‌اش را با اين شهيد بزرگوار تطبيق دهد. برادرم حسن که به شهادت رسيد اخلاق دايي طور ديگري شد. خيلي با حسن صميمي بودند. دايي برخلاف برادرانم حسن و حسين خيلي شوخ طبع و بذله‌گو بود. آخرين باري كه مي‌خواست به جبهه برود از همه بستگان و فاميل خداحافظي كرد و حلاليت طلبيد. چند نفري به دايي گفته بودند چهره‌ات نوراني شده است، گفته بود مگر ما لياقت داريم؟!دايي در نهايت 21فروردين ماه 66 در عمليات كربلاي 8 به شهادت رسيد. دايي حاتم در كنار حسن، حسين و دوستم لطفي چهار شهيدي بودند كه انس و الفت زيادي با آنها داشتم، اما همگي رفتند و من...

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار