«لايه نفتي پارسجنوبي را به توتال نميدهيم.» اين گفتههاي بيژن زنگنه وزير نفت است. كسي كه بهمن سال 95 وعده برداشت روزانه 35هزار بشكه نفت را از اين لايههاي نفتي پارسجنوبي داده بود. ميداني كه همچون پارسجنوبي ميان ايران و قطر مشترك است؛ اما حالا پس از گذشت بيش از 26ماه از اين وعده، ايران تنها نظارهگر برداشت سريع قطريها از اين ميدان نفتي است و سهمي بسيار ناچيز از اين ميدان نفتي دارد.
اين اتفاق در حالي رخ داد كه توسعه لايههاي نفتي پارسجنوبي همواره يك آرزوي ديرينه براي ايران بوده، به طوري كه از زمان آغاز استخراج گاز از پارسجنوبي توسط ايران و قطر، رقابت دو كشور براي دستيابي به ميلياردها بشكه «نفت درجا» در اين ميدان آغاز شد. براين اساس لايه نفتي پارسجنوبي در جنوب با ميدان الشاهين قطر همسايه است. ميداني كه قطر مطالعات اكتشافي آن را در سال 1992 با كمك شركت دانماركي «مرسك» به پايان رساند و در سال 1994 توليد آن را آغاز كرد. در طرف مقابل شركت مرسك دانمارك پس از مدتي كار در قطر پيشنهاد توسعه اين لايه نفتي را به مقامات وقت وزارت نفت ايران در دولت اصلاحات ارائه داد، اما بيژن زنگنه كه در آن سالها نيز پست مشابه امروز را داشت، دست رد به سينه شركت دانماركي زد تا اين شركت، تمامي تمركز خود را روي توسعه ميدان رقيب ايران قرار دهد. شركت مرسك در طول مدت قراردادش با قطر، با بهرهگيري از جديدترين متدهاي توسعه، توليد نفت از اين لايه نفتي را به 400 هزار بشكه در روز رساند تا اين حجم برداشت 65درصد از كل توليد نفت قطر شود. قطر هماكنون 600 هزار بشكه نفت توليد ميكند كه 400 هزار بشكه آن از ميدان الشاهين كه با ايران مشترك است، برداشت ميشود.
وضعيت ايران چگونه بود؟
اما در سوي ديگر ميدان، ايران كه با چالشهاي مختلفي از جمله تحريمها و برخي سوءمديريتها در تمامي اين سالها مواجه بود، تا سال 95 تنها برداشت قطريها از اين لايه نفتي را نظاره ميكرد. تا اينكه در سال 95 سرانجام ايران بدون آنكه از سكوهاي استخراج استفاده كند، با تغيير كاربري يك نفتكش مستقر در دبي و استقرار تجهيزات روي آن، اين نفتكش را به يك واحد كوچك توليد نفت تبديل و آن را در محل ميدان مستقر كرد. اين اتفاق باعث شد، ايران توليد نفت از اين لايه را با ظرفيت بسيار كمتر از قطريها آغاز كند و امروز به كمتر از 20 هزار بشكه برساند.
درست در زمان آغاز استخراج نفت توسط ايران از اين لايه بود كه قرارداد شركت مرسك با قطريها به پايان رسيد و قطريها تصميم گرفتند تا ادامه عمليات توسعه اين لايه را به شركت فرانسوي توتال واگذار كنند. اين باعث شد كه مرسك بار ديگر به ايران پيشنهاد توسعه اين لايه نفتي را بدهد. پيشنهادي كه اين بار با استقبال مديران وزارت نفت همراه شد و مذاكرات در اين خصوص ميان مقامات ايراني و شركت مرسك آغاز شد. در اين بين چندين طرح فني توسط مهندسان مرسك به ايران ارائه شد و توافقات تا مرحله آخر نيز پيش رفت، اما به يكباره خبر خريد زيرشاخه نفت و گاز مرسك توسط توتال، آب سردي بر پيكره ايرانيها ريخت و بازهم توسعه اين لايه نفتي به آيندهاي مبهم موكول شد. اين در حالي بود كه بسياري از كارشناسان نيز به تمجيد از اقدام وزارت نفت در توقف قرارداد با مرسك پرداختند، چراكه اين احتمال وجود داشت در صورت عقد قرارداد ميان ايران و مرسك، اعمال نفوذ توتال بر شركت زير مجموعهاش باعث سختتر شدن برداشت از ميدان مشترك براي ايران شود.
سرمايههاي ايران سوخت ميشود
اما در اين بين آنچه بيش از همه به چشم ميخورد، ادامه تعلل مقامات وزارت نفت در خصوص توسعه اين ميدان مهم است؛ روندي كه وارد هفدهمين سال خود شده و باعث ميشود هر روز بيش از پيش شاهد تصاحب سرمايههاي كشور توسط همسايه جنوبي باشيم. اين در حالي است كه با توجه به شرايط كشور و احتمال از ميان رفتن برجام، بعيد است شركت ديگري نيز تمايل به توسعه اين ميدان و شراكت با ايران داشته باشد و به نظر ميرسد حسرت برداشت حداكثري از لايههاي نفتي پارس جنوبي چندين سال ديگر نيز ادامه داشته باشد. اين موضوع را ميتوان در كلام وزير نفت نيز مشاهده كرد. جايي كه وي روز گذشته در جمع خبرنگاران گفت: «تاكنون پيشنهاد جدي در خصوص لايه نفتي دريافت نكردهايم. » اين در حالي است كه بسياري از كارشناسان بر اين باور هستند اگر در مديريت توسعه اين ميدان درايت به خرج داده ميشد و سالها پيش از اين و در روزگاراني كه تحريمها هنوز گريبان كشور را نگرفته بود، كار توسعه ميدان به شركتهاي خواهان اين پروژه اعطا ميشد، امروز نه تنها بر دهان شركتهاي خارجي براي ارائه يك پيشنهاد نظر نداشتيم، بلكه شاهد تسلط قطر بر بخشي از سرمايههاي كشور نبوديم. درست همانند آنچه كه در فاز 11پارس جنوبي اتفاق افتاده است.